پس از چهار سال حاکمیت طالبان، روابط منطقهای آنها بر پایه منافع و معاملات شکل گرفته و نه بر اعتماد و ارزشهای مشترک؛ در حالی که توقف کمکهای غربی، اخراج مهاجران و رشد سریع جمعیت افغانستان، آزمونی سرنوشتساز پیش روی طالبان است.

روابط منطقهای
اعتماد یا ارزشهای مشترک نیست که روابط طالبان با کشورهای همسایه را تعریف میکند. افغانستان با شش کشور مرز مشترک دارد؛ بسیاری از این کشورها شرکای تجاریاند و در عین حال از موعظههای غرب درباره حقوق و آزادیها دل خوشی ندارند.
افغانستانِ محصور در خشکی میان خاورمیانه، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی قرار گرفته و موقعیت راهبردیاش برای کشورهایی که یا غنی از انرژیاند یا نیازمند انرژی، اهمیت دارد.
روابط دوجانبه طالبان بر پایه موضوعات مشترکی چون مرزها، آب، ترانزیت و امنیت پیش میرود. همزمان، افزایش لحن ضد مهاجرت در اروپا میتواند تعاملات دیپلماتیک با طالبان را بیشتر کند، چرا که احزاب سیاسی غربی میکوشند حامیان خود را راضی نگه دارند.
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک مستقر در بریتانیا گفته است که تعاملات دیپلماتیک گستردهتر طالبان، رویکرد «عدم شناسایی» غرب را تضعیف کرده و به «عادیسازی خزنده» منجر شده است. طالبان در منطقه احساس راحتی میکند و شیوهای قابل قبول برای حضور خود یافته، در حالی که منطقه نیز به حضور آنها خو گرفته است.
نادر، تحلیلگر افغانستانی، میگوید: «آنچه در چهار سال گذشته دیدهایم فشار واقعی بر طالبان نبوده، بلکه عادیسازی و دلجویی بوده است. برای ما که از داخل و خارج افغانستان نظاره میکنیم، این موضوع فقط سیاسی نیست، شخصی و دردناک است. این وضعیت ترس ما را تأیید میکند که رنج زنان افغانستان در برابر منافع سیاسی نادیده گرفته میشود.»
آزمون واقعی طالبان در راه است
تا اپریل گذشته، ایالات متحده بزرگترین اهداکننده کمک به افغانستان بود؛ جایی که بیش از نیمی از جمعیت برای بقا به کمک وابستهاند. اما واشنگتن این کمکهای اضطراری را به دلیل نگرانی از بهرهبرداری طالبان متوقف کرد.
هزاران افغانستانی، از جمله زنان، شغل خود را از دست خواهند داد، زیرا سازمانهای غیردولتی و نهادها فعالیتهای خود را کاهش داده یا تعطیل میکنند. کاهش قراردادها و حضور انسانی به معنای کاهش درآمد طالبان نیز هست.
یکی از آژانسهای سازمان ملل هشدار داده که کاهش بودجه، «خطرات حیثیتی و امنیتی برای کارکنان» به همراه دارد، زیرا توقف عملیات میتواند موجب نارضایتی جوامع شود، یا همکاران نتوانند هزینه تأمینکنندگان را بپردازند یا قراردادها را تکمیل کنند.
مقامهای امدادی هشدار میدهند که افزایش نارضایتی و تنشها میتواند به خشونتهای خودجوش در میان مردم منجر شود، زیرا برای منابع و خدمات رقابت میکنند.
این قطع کمکها همزمان با اخراج گسترده افغانستانیها از کشورهای همسایه رخ داده است، که موجب افزایش جمعیت بیکار و توقف جریان حوالهها به کشور شده است. سازمان جهانی بهداشت تخمین میزند که جمعیت افغانستان تا سال ۲۰۵۰ با ۸۵ درصد رشد به ۷۶.۸۸ میلیون نفر برسد. این کشور باید برای مردم غذا، سرپناه و فرصتهای اقتصادی فراهم کند.
توماس روتیگ از شبکه تحلیلگران افغانستان، به یاد میآورد که در دهه ۱۹۹۰ در یک «دفتر کاملاً ویرانشده» با یکی از چهرههای طالبان دیدار کرده بود. آن فرد به او گفته بود: «ما میتوانیم در این شرایط زندگی کنیم، اما خارجیها نمیتوانند.»
روتیگ میافزاید: «آنها همچنین میگویند افغانها میتوانند در آن شرایط زندگی کنند، که تا حدی درست است. مردم مجبور بودهاند در آن شرایط دوام بیاورند و یاد گرفتهاند چگونه کنار بیایند. اما حالا همان ابزارهای کنار آمدن ـ خانهها، زمینها و پساندازها ـ از بین رفته است.»
به گفته او طالبان پیروزی در جنگ را نتیجه کمک خداوند و پشتیبانی مردم میدانند. «آنها بازتابی از آرزوهای افغانها بودند، اما نیاز دارند که درها را باز کنند و به نگرانیهای مردم گوش دهند. مشکل اینجاست که هر چه بیشتر باز شوند، بیشتر مورد پرسش قرار میگیرند و حکومتشان تضعیف میشود.»
روتیگ در پایان میپرسد: «طالبان باید تصمیم بگیرند که میخواهند فقط برای حکومت کردن، این کشور را اداره کنند، یا برای آنکه افغانستان جای بهتری برای زندگی شود؟ این احتمالاً بزرگترین آزمون پیش روی آنهاست.»
ترجمه و تلخیص: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید
آسوشیتدپرس – Associated Press