چرخه اتهام و انتقام؛ چرا اسلامآباد و کابل در برابر شبهنظامیان درماندهاند؟
خبرگزاری دید: اسلامآباد ادعا میکند که این تحرکات شامل هزاران عضو شبکههایی است که آن را «فتنه الخوارج» (FAK) و «فتنه الهندستان» (FAH) مینامند. مقامهای پاکستان این روند را طی چند سال اخیر افزایش غیرمنتظره توصیف کردهاند و میگویند سطح تلاشها برای نفوذ مشابه اوج ستیزهجویی ده سال پیش است.

مرز پاکستان و افغانستان بار دیگر به کانون نگرانیهای امنیتی بدل شده است، چرا که موجی ناگهانی از نفوذ جنگجویان از خاک افغانستان به داخل پاکستان آغاز گردیده است. از اواسط ۲۰۲۵، نهادهای امنیتی اسلامآباد بر این باورند که با جریان پیوستهای از تلاشهای شبهنظامیان برای نفوذ به ایالت خیبرپختونخوا و بلوچستان روبهرو بودهاند؛ روندی که نگرانی تازهای برای صلح منطقه ایجاد کرده و روابط پرتنش دو همسایه را دوباره ملتهب ساخته است. [کابل همواره این اتهامها را رد کرده است].
مقامهای پاکستانی این روند را غیرقابل بازگشت میدانند. به گفته آنان، دهها شبکه شبهنظامی از ولایتهای نورستان، کنر و ننگرهار افغانستان به سمت مناطق قبایلی پاکستان حرکت کردهاند و شبکههای دیگری که در قندهار، هلمند و پکتیکا فعالیت میکنند، در تلاشاند به بلوچستان نفوذ کنند. اسلامآباد ادعا میکند که این تحرکات شامل هزاران عضو شبکههایی است که آن را «فتنه الخوارج» (FAK) و «فتنه الهندستان» (FAH) مینامند. مقامهای پاکستان این روند را طی چند سال اخیر افزایش غیرمنتظره توصیف کردهاند و میگویند سطح تلاشها برای نفوذ مشابه اوج ستیزهجویی ده سال پیش است.
در نتیجه، پاکسازیهای امنیتی در مرز افزایش یافته است. در اواخر ماه جولای، نیروهای پاکستانی دستکم ۳۰ شبهنظامی را که قصد نفوذ به وزیرستان شمالی داشتند، کشتند و سلاح و مواد انفجاری آنان را ضبط کردند. هفته گذشته نیز نیروهای پاکستانی با گروه بزرگی از شبهنظامیان در ولسوالی هرنای بلوچستان درگیر شدند و بیش از ۳۰ جنگجو از شبکههای FAK و FAH را از پای درآوردند. با وجود شکایتهای دیپلماتیک پاکستان، ارتش این کشور این رویداد را نشانهای دانست مبنی بر اینکه شبکههای شبهنظامی در داخل افغانستان همچنان فعالاند و جنگجویان را به پاکستان اعزام میکنند.
با این حال، مقامهای افغان آن را نوعی «فرافکنی» میدانند. حکومتسرپرست افغانستان (IAG) بهطور رسمی ستیزهجویی فرامرزی را محکوم کرده، اما معتقد است که پاکستان در ارزیابی میزان نفوذ مبالغه میکند. کابل استدلال میکند که مشکلات داخلی پاکستان مانند ضعف حکمرانی، رادیکالیزهشدن جامعه و بحران اقتصادی به همان اندازه در تداوم ستیزهجویی نقش دارند. همچنین اسنادی از سوی حکومتسرپرست افشا شده که نشان میدهد حملات هوایی پاکستان به مراکز آموزشی جنگجویان باعث کشتهشدن غیرنظامیان از جمله کودکان شده است. تحلیلگران مستقل هشدار میدهند که واقعیت چیزی میان این دو روایت است.
گزارشهای متعدد سازمان ملل نشان میدهد که گروههایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP)، شبکههای القاعده و شاخه خراسان داعش (ISKP) همچنان در افغانستان حضور دارند، بهویژه در ولایتهای مرزی کوهستانی. این گروهها توانایی انجام عملیات فرامرزی را حفظ کردهاند و بیشتر علیه نیروهای امنیتی پاکستانی فعالیت دارند. در همین حال، گزارشهای مربوط به تلفات غیرنظامیان افغان نشان میدهد که پاکستان با معضلی مواجه است: جنگجویان عمداً در میان مردم محلی پنهان میشوند و در مساجد یا خانههای مسکونی پنهان میشوند.
اسلامآباد کابل را متهم میکند که در خفا به فرماندهان جنگجو آزادی عمل و ارتباطات میدهد، در حالی که مقامهای افغان در ظاهر آنان را محکوم میکنند. سازمانهای استخباراتی پاکستان میگویند برخی رهبران برای «ظاهرسازی» در جریان سفرهای رسمی بازداشت میشوند، اما پس از مدتی آزاد شده و به فعالیت در مرز ادامه میدهند. کابل این اتهامات را تلاشی ناامیدانه برای منحرفکردن توجه از ناتوانی پاکستان در جلوگیری از جذب سربازگیری داخلی به گروههای افراطی میداند. این چرخه تبلیغاتی، دیپلماسی دو کشور را سختتر کرده است. هرگاه حادثهای در پاکستان رخ دهد، اسلامآباد آن را به پناهگاههای امن افغانستان ربط میدهد؛ و اگر غیرنظامیان در افغانستان بمباران شوند، مقامها و رسانههای افغانستان پاکستان را به بمباران بیهدف متهم میکنند. این چرخه بیاعتمادی فضا را برای تعامل سازنده تقریبا از بین برده است.
برای پاکستان، این مسئله اهمیت فوقالعاده دارد، چرا که هزاران شهروندش از سال ۲۰۰۱ به اینسو در حملات شبهنظامیان کشته شدهاند. فرماندهی ارتش پاکستان میگوید تا کنون از سر صبر و از راه دیپلماسی برخورد کرده است، اما هشدار میدهد که این صبر در حال پایان یافتن است.
قدرتهای بینالمللی اوضاع را از نزدیک دنبال میکنند. سازمانهای حقوق بشری بینالمللی مانند عفو بینالملل از دو طرف خواستهاند از غیرنظامیان محافظت کنند، و سازمان ملل نیز بارها هشدار داده که اگر پناهگاههای جنگجویان نابود نشوند، افغانستان به مرکز تروریزم جهانی بدل خواهد شد.
گزارشهای استخباراتی کشورهای منطقه نیز حاکی از آن است که مناطق مرزی افغانستان هنوز میزبان مجموعهای از گروههای افراطی هستند که نفوذشان فراتر از پاکستان رفته و کل منطقه را تهدید میکند.
کارشناسان منطقهای تأکید دارند که ثبات تنها با «امنیت جمعی» حاصل میشود، نه با شعار و سرکوب پراکنده. آنان میگویند گشتهای مشترک مرزی، تبادل اطلاعات و عملیات هماهنگ میتواند بهطور جدی مانع تحرک شبهنظامیان شود؛ اما این امر نیازمند اعتماد متقابل است که اکنون وجود ندارد. در نبود چنین راهبردی، گروههای جنگجو بیشترین بهره را از این شکاف میبرند و از جغرافیای باز و شکافهای سیاسی برای تقویت موقعیت خود استفاده میکنند.
دستکم در کوتاهمدت، چرخه تکرار میشود: تلاش نفوذ از خاک افغانستان، پاسخ متقابل پاکستان، اعتراض کابل و جنگ تبلیغاتی پیدرپی. هرچه این روند طولانیتر شود، امکان رسیدن به توافق کاهش مییابد. دو کشور در ظاهر میگویند خواهان صلحاند، اما در خفا تهدید به انتقام میکنند. به همین دلیل، چشمانداز صلح فرامرزی بسیار اندک است.
واقعیت این است که هیچیک از دو کشور توان رویارویی بیپایان را ندارد. پاکستان نمیخواهد بار دیگر شاهد موج خشونت جنگجویان در خاکش باشد و افغانستان هم نمیخواهد اگر خاکش بهعنوان پناهگاه جنگجویان شناخته شود، به انزوای بینالمللی دچار شود. هرچند دو کشور از یکدیگر بیزارند، اما در یک نکته منافع مشترک دارند: جلوگیری از تروریزم. اینکه بتوانند اختلافات سیاسی را کنار بگذارند و برای رسیدن به این هدف مشترک همکاری کنند یا نه، پرسشی است که آینده امنیت جنوب آسیا را برای نسلها رقم خواهد زد.
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: عمیر خان
منبع: اوراسیا ریویو – Eurasia Review