خبرگزاری دید: فصیحالدین فطرت، رئیس ستاد وزارت دفاع طالبان، هرگونه احتمال توافق سیاسی برای واگذاری پایگاه را رد کرده و گفته است: «توافق بر سر حتی یک وجب خاک افغانستان ممکن نیست. ما به آن نیازی نداریم.»

زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در کنار کییر استارمر نخستوزیر بریتانیا در اقامتگاه «چکرز» ایستاد و وعده داد که «پایگاه هوایی بگرام» در افغانستان را «پس بگیرد»، موضوعی را دوباره زنده کرد که بسیاری در واشنگتن آن را تمامشده میپنداشتند.
او با توصیف بگرام بهعنوان «یکی از بزرگترین پایگاههای هوایی جهان» هشدار داد که اگر طالبان این پایگاه را به کنترل امریکا نسپارند «اتفاقات بدی رخ خواهد داد.» این اظهارات پرسشهای مهمی را مطرح میکند: چرا ترامپ، معمار توافقنامه دوحه ۲۰۲۰ که خروج امریکا را رقم زد، اکنون میخواهد به افغانستان بازگردد؟ چنین اقدامی چه اهداف راهبردی را دنبال میکند؟ و واکنش طالبان چه خواهد بود؟
پاسخها در تاریخ چندلایه بگرام و در پویاییهای نوظهور قدرتهای بزرگ امروز نهفته است.
امریکاییها بگرام را به دژی عظیم با وسعت نزدیک به ۳۰ مایل مربع بدل کردند که ظرفیت استقرار تا ۱۰ هزار سرباز را دارد. این پایگاه دارای دو باند پرواز، آشیانه برای بمبافکنهای سنگین، مراکز درمانی پیشرفته و حتی بازداشتگاهی چالشبرانگیز با لقب «گوانتاناموی افغانستان» بود. در اوج خود، بگرام نماد حضور امریکا در آسیای جنوبی و مرکزی بهشمار میرفت؛ حضوری که حتی شامل شعبههای فستفودهایی چون برگر کینگ و پیتزا هات نیز میشد.
برای ترامپ، بگرام همواره اهمیت نمادین و راهبردی داشته است. او در ماه مارچ استدلال کرده بود: «قرار بود بگرام را نگه داریم، نه بهخاطر افغانستان، بلکه بهخاطر چین … این پایگاه دقیقاً یک ساعت با جایی فاصله دارد که چین موشکهای هستهای خود را میسازد.» منطق او ساده است: کنترل بگرام، به واشنگتن امکان میدهد هم ایران در غرب و هم منطقه سینکیانگ چین در شرق را زیر نظر داشته باشد.
این وسواس در حالی بروز میکند که قدرت نظامی چین بهسرعت در حال رشد است. تا سال ۲۰۳۰، زرادخانه هستهای پکن میتواند به هزار کلاهک برسد؛ سلاحهای هایپرسونیک و شبکههای ماهوارهای در حال گسترش، دامنه نفوذ چین را افزایش داده و پروژههای «کمربند و جاده» حضور اقتصادیاش در افغانستان و آسیای جنوبی و مرکزی را عمیقتر میکند.
اما طالبان تماشاگر منفعل نیستند. آنها بگرام را بخشی از خاک حاکمیتی افغانستان میدانند و واکنششان به سخنان ترامپ سریع بود. فصیحالدین فطرت، رئیس ستاد وزارت دفاع طالبان، هرگونه احتمال توافق سیاسی برای واگذاری پایگاه را رد کرده و گفته است: «توافق بر سر حتی یک وجب خاک افغانستان ممکن نیست. ما به آن نیازی نداریم.» بیانیه رسمی طالبان نیز بر استقلال و تمامیت ارضی افغانستان تأکید کرده و واشنگتن را به تعهد خود در توافق دوحه برای عدم مداخله در امور افغانستان یادآور شد.
اما آیا ایالات متحده واقعاً میتواند بگرام را دوباره در اختیار بگیرد؟ از نظر لوجستیکی، چنین اقدامی نیازمند استقرار گسترده نیرو، تعهد دائمی به تأمین امنیت و خطر شعلهور شدن دوباره مقاومت افغانستانیها است. از نظر سیاسی نیز این امر روابط با ایران را بیشتر تنشآلود کرده، طالبان را تحریک خواهد کرد و احتمالاً چین و روسیه را به هم نزدیکتر خواهد ساخت.
ایالات متحده همین حالا هم پایگاههای امنی در خلیج فارس دارد: «العدید» در قطر و «الظفره» در امارات متحده عربی، که بدون گرفتار شدن در باتلاق افغانستان، بسترهای باثباتی را فراهم میآورند. در مقایسه، بگرام بیشتر به یک نمایش سیاسی شباهت دارد تا ضرورتی نظامی.
شاید همین نکته اصل ماجرا باشد. وعده ترامپ برای «بازپسگیری» بگرام برای مخاطبان داخلی او طنین دارد: این وعده چهرهای مقتدر نشان میدهد، انتقادهایش از خروج بایدن را پررنگ میکند و ارادهاش برای مقابله با چین را به نمایش میگذارد. در چرخه بیپایان انتخابات امریکا، کارآمدی کمتر از نمادگرایی اهمیت دارد.
اما در حالیکه این وعده ممکن است برای سیاست داخلی امریکا نمادین باشد، پیامدهای واقعی برای آسیای جنوبی و مرکزی بههمراه دارد. بازگشت دوباره امریکا به افغانستان فراتر از کابل اثر خواهد گذاشت و محاسبات همسایگان، بهویژه پاکستان، را پیچیدهتر میکند. اسلامآباد زیر فشار قرار خواهد گرفت تا بهطور پنهانی حمایت لوجستیکی یا اطلاعاتی ارائه دهد؛ اقدامی که روابطش با پکن را دچار تنش میسازد آن هم در مقطعی که دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) برای آینده اقتصادیاش حیاتی است.
در داخل پاکستان نیز هرگونه برداشت از همکاری میتواند به حملات تلافیجویانه شبهنظامیان و افزایش خشم عمومی بینجامد؛ همانطور که در جریان عملیاتهای گذشته امریکا رخ داد. با فعالیت روزافزون تحریک طالبان پاکستان (TTP)، اسلامآباد به هیچوجه توانایی تحریک طالبان افغان یا بیثباتی دوباره مرزها را ندارد.
غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ این معضل را تشدید میکند. با وجود علاقه روزافزون او به پاکستان، اسلامآباد همچنان با هندِ خصمانه در شرق و جبهه شکنندهای در غرب روبهرو است. نزدیکی بیش از حد به واشنگتن خطر بیگانه کردن طالبان و تهدید ثبات داخلی را بهدنبال دارد.
در نهایت، مطالبه ترامپ برای بازپسگیری بگرام بیشتر به سیاست داخلی امریکا مربوط است تا افغانستان. این خواسته بازتابی از نمایش قدرت است، نه راهبردی بزرگ و عملی. اما برای بازیگران منطقهای همچون پاکستان، پیامدهای چنین سخنانی کاملاً واقعی و ملموس است.
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: ناتاشا مطلوب و فرهاد سلطانی
منبع: دیپلمات – Diolomat