Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوافغانستانتحلیل و ترجمهترجمهسیاستنظامی

امریکا در افغانستان؛ واقع‌گرایی یا خیال‌پردازی؟

خبرگزاری دید: ارزش واقعی بگرام در امکان جمع‌آوری اطلاعات درباره فعالیت‌های نظامی چین در غرب، مختل کردن دهلیز اقتصادی چین و پاکستان و قرار دادن دارایی‌های نظامی در نزدیکی سین‌کیانگ است؛ منطقه‌ای که از نظر امنیتی برای چین بسیار حساس است.

امریکا در افغانستان؛ واقع‌گرایی یا خیال‌پردازی؟

اعلام ناگهانی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، در ماه سپتامبر مبنی بر این‌که قصد دارد پایگاه هوایی بگرام را در افغانستان «پس بگیرد»، تضادی آشکار با خروج امریکا در ۲۰۲۱ دارد. برخلاف جنگ‌های ایدئولوژیک نئومحافظه‌کاران و بین‌الملل‌گرایی لیبرالِ روسای جمهور پیشین، رویکرد ترامپ بر اساس محاسبه‌ای واقع‌گرایانه از منافع ملی است که به‌طور محدود بر قدرت، امنیت و سود اقتصادی تعریف می‌شود. این اقدام همچنین بازتاب‌دهنده اصول اساسی دکترین سیاست خارجی ترامپ است: واقع‌گرایی معاملاتی، رقابت مجموع صفر و فرصت‌طلبی استراتژیک.

افغانستان در چهارراه آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و خاورمیانه قرار دارد. پایگاه هوایی بگرام، قلب لوجستیکی و عملیاتی تلاش جنگی امریکا به‌مدت دو دهه بود. درخواست ترامپ برای بازپس‌گیری آن ناشی از ارزش استراتژیک بی‌نظیر این پایگاه است.

اهداف ایالات متحده
نخست، امریکا به‌دنبال سلطه منطقه‌ای است. از بگرام، واشنگتن می‌تواند قدرت خود را به‌سمت شرق علیه چین، به‌سمت غرب علیه ایران، به‌سمت جنوب به‌سوی پاکستان و هند، و به‌سمت شمال به سوی آسیای مرکزی غنی از منابع گسترش دهد.

دوم، امریکا می‌خواهد خلأ استراتژیک را پر کند. از زمان خروج سال ۲۰۲۱، چین و روسیه روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با حکومت طالبان گسترش داده‌اند. با بازگشت به افغانستان، ترامپ می‌خواهد این روند را مختل کرده و برتری امریکا را در منطقه‌ای که رقبایش در آن درحال پیشروی هستند، دوباره تثبیت کند.

سوم، هزینه عدم اقدام بسیار بالاست. همان‌طور که قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه، ایران و روسیه برای نفوذ رقابت می‌کنند، تیم ترامپ عقب‌نشینی را معادل تسلیم در برابر یک نقطه کلیدی در «بازی بزرگ» قرن نوزدهم میان امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه می‌داند.

اما نکته مهمی که ترامپ نباید نادیده بگیرد، واکنش حکومت طالبان است. طالبان پاسخ صریحی داد و گفت افغان‌ها ۲۰ سال دیگر هم خواهند جنگید و هشدار داد که بازپس‌گیری بگرام موجب شعله‌ور شدن دوباره جنگ می‌شود، حتی اگر این جنگ برایشان پیروزی‌ناپذیر باشد.

مهار چین
ترامپ آشکارا ارزش بگرام را از دید ضدچینی خود بیان کرد و گفت: «این پایگاه فقط یک ساعت با تأسیسات هسته‌ای چین فاصله دارد.» اما این گفته دقیق نیست. به گفته یک تحلیلگر، حتی بمب‌افکن‌های مافوق صوت B-1B نیز چهار تا پنج ساعت طول می‌کشد تا به اهدافی در غرب چین برسند. بنابراین، اظهارات ترامپ بیشتر یک شعار سیاسی است تا ارزیابی نظامی.

ارزش واقعی بگرام در امکان جمع‌آوری اطلاعات درباره فعالیت‌های نظامی چین در غرب، مختل کردن دهلیز اقتصادی چین و پاکستان و قرار دادن دارایی‌های نظامی در نزدیکی سین‌کیانگ است؛ منطقه‌ای که از نظر امنیتی برای چین بسیار حساس است. در نتیجه، تصرف بگرام موجب پیچیده شدن جبهه غربی چین می‌شود؛ زیرا پکن را مجبور می‌کند منابع امنیتی خود را تقسیم کرده و احتمالاً در شرایطی مطلوب‌تر با واشنگتن مذاکره کند.

این ایده همچنین با استراتژی هند-اقیانوس آرام ترامپ هماهنگ است که زنجیره‌ای از نقاط فشار نظامی را از دریای چین جنوبی تا آسیای مرکزی گسترش می‌دهد.

لین جیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، در ۱۹ سپتامبر مستقیم به‌سخنان ترامپ واکنش نشان داد و امریکا را به «افزایش تنش‌ها و تحریک تقابل» متهم کرد و گفت چنین اقداماتی «به‌نفع صلح منطقه‌ای نیست». او از همه طرف‌ها خواست تا «نقشی سازنده در ثبات ایفا کنند.»

چنگ انداختن بر منابع طبیعی
افغانستان، یکی از فقیرترین کشورهای جهان، دارای ثروت معدنی کشف‌نشده‌ای به ارزش بیش از یک تریلیون دالر است ـ شامل ذخایر عظیم لیتیوم، مس و عناصر خاکی کمیاب که برای فناوری‌های مدرن و انرژی سبز حیاتی‌اند.

دولت امریکا مدت‌ها است که به این منابع چشم دوخته است. به گزارش نیویورک تایمز، در سال ۲۰۰۶ دولت جورج بوش نقشه‌برداری هوایی از منابع معدنی افغانستان را انجام داد، و در دوران اوباما پنتاگون یک کارگروه ویژه برای ایجاد صنعت معدن در این کشور تشکیل داد، اما این طرح به دلیل فساد گسترده، ناامنی و کمبود زیرساخت‌ها ناکام ماند.

دولت نخست ترامپ آشکارا به این پتانسیل منابع اشاره کرده بود. بازگشت به افغانستان در چارچوب واقع‌گرایی، احتمالاً با هدف تأمین دسترسی شرکت‌های امریکایی به این منابع صورت می‌گیرد — تبدیل حضور نظامی به‌برتری اقتصادی.

این اقدام تلاشی انسان‌دوستانه برای توسعه اقتصاد محلی نخواهد بود، بلکه استراتژی‌ای معاملاتی برای جلوگیری از دستیابی رقبایی چون چین به این منابع است. ایجاد چارچوب امنیتی به امریکا اجازه می‌دهد سرمایه‌گذاری و استخراج را به‌نفع خود تضمین کرده و زنجیره تأمین مواد حیاتی برای صنایع پیشرفته و نظامی را تقویت کند.

این همان چیزی‌ست که در علم سیاست به آن «قدرت اقتصادی دولت» گفته می‌شود: استفاده از قدرت ملی برای تضمین ثروت ملی.

بازگرداندن سیاست بایدن به عقب
درخواست ترامپ برای «بازپس‌گیری بگرام» در راستای تلاش گسترده‌تر او برای لغو میراث سیاسی جو بایدن است. ترامپ خروج سال ۲۰۲۱ را «فاجعه‌ای شرم‌آور» خوانده و از بگرام برای تحقیر جانشینش استفاده می‌کند تا خود را به‌عنوان جایگزین قدرتمند معرفی کند.

همان‌طور که او از توافق پاریس و عضویت در سازمان جهانی بهداشت خارج شد، بازگشت ترامپ به قدرت نیز با لغو نظام‌مند سیاست‌های بایدن همراه بوده است — به‌طوری که در دو ماه نخست ریاست‌جمهوری‌اش بیش از ۱۰۰ فرمان اجرایی بایدن را لغو کرد.

تهدید به تصرف بگرام با زور، نوعی شعار تبلیغاتی ضدچینی برای بسیج پایگاه سیاسی ترامپ پیش از انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۲۶ است، حتی اگر از نظر عملیاتی شدنی نباشد.

اما طنز ماجرا این است که خود ترامپ توافق دوحه ۲۰۲۰ را امضا کرد که بر اساس آن امریکا متعهد به خروج کامل از افغانستان شد. عقب‌نشینی او از این موضع، نشان‌دهنده سیاست خارجی‌ای است که بیشتر از انتقام سیاسی الهام می‌گیرد تا انسجام استراتژیک.

ترامپ اشاره کرده است که طالبان به چیزهایی از امریکا نیاز دارد ـ از جمله شناسایی بین‌المللی، بازپس‌گیری کرسی سازمان ملل، و آزادسازی حدود ۷ میلیارد دالر از دارایی‌های مسدودشده افغانستان. او گفته: «ما در تلاشیم بگرام را پس بگیریم، چون آن‌ها به چیزهایی از ما نیاز دارند.»

اما حکومت طالبان موضعی قاطعانه در مخالفت اتخاذ کرده است. فصیح‌الدین فطرت، رئیس ستاد ارتش افغانستان، گفت: «هرگونه مصالحه درباره پایگاه بگرام کاملاً غیرقابل‌قبول است.» همچنین امیرخان متقی، وزیر خارجه، اعلام کرد: «حتی اگر امریکا افغانستان را کاملاً به‌رسمیت بشناسد و کشور را از نو بسازد، باز هم این جبرانِ واگذاری بگرام نخواهد بود.»

جمع‌بندی
تلاش ترامپ برای بازپس‌گیری بگرام بازتاب‌دهنده سیاست خارجی‌ای با محوریت واقع‌گرایی است — جایی که قدرت ابزار فشار است، اتحادها معامله‌اند، و اصول بر اساس فرصت منعطف می‌شوند. اما واقع‌گرایی بدون عمل‌گرایی حماقت است.

ایستادگی طالبان، نقش عمیق چین در منطقه، و خستگی امریکا از جنگ، باعث می‌شود اشغال دوباره بگرام خیال‌پردازی‌ای پرهزینه باشد — طرحی که ممکن است سالانه ۲۰۰ میلیارد دالر هزینه داشته باشد تا از پایگاهی که طالبان آن را به کارخانه نساجی تبدیل کرده است نگهداری کند.

در نهایت، بازگشت ترامپ به افغانستان نه یک استراتژی بزرگ، بلکه تلاشی نوستالژیک برای بازیابی نفوذ در جهانی چندقطبی است که از امریکا عبور کرده است. همان‌گونه که طالبان هشدار داد: برخی جنگ‌ها بهتر است در گذشته باقی بمانند.

مترجم: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: ژنگ ژیشین
منبع: چاینا یواس فوکس – China US Focus

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا