خبرگزاری دید: فارسی زبانی است که در گسترهای به وسعت ایران، افغانستان و تاجیکستان به کار میرود و شاخههای گویشی متنوعی دارد؛ از جمله فارسی ایران، فارسی افغانستان (دری) و فارسی تاجیکستان. تفاوتهای این شاخهها عمدتاً در واژگان محلی، آواشناسی و گاهی سبک نگارشی محدود است، اما ساختار دستوری و قواعد بنیادین زبان یکسان باقی مانده است.

بحث «فارسی و دری» در دهههای اخیر به یکی از موضوعات پرچالش زبانشناسی و ادبی در منطقه فارسیزبان تبدیل شده است. در این میان، رسانه بیبیسی فارسی، بخشهای فارسی و دریاش را جدا کرده تا به زعم خود نشان دهد که پارسیگویان پراکنده در پهنای جهان، با دوگانه زبانی فارسی و دری مواجهاند. جدای از آن که این اقدام با واکنش گسترده کاربران و کارشناسان زبان فارسی مواجه شده است، اما ریشههای آن را باید در سیاستهای استعماری رسانههای موذی و مغرض جستجو کرد.
فارسی زبانی است که در گسترهای به وسعت ایران، افغانستان و تاجیکستان به کار میرود و شاخههای گویشی متنوعی دارد؛ از جمله فارسی ایران، فارسی افغانستان (دری) و فارسی تاجیکستان. تفاوتهای این شاخهها عمدتاً در واژگان محلی، آواشناسی و گاهی سبک نگارشی محدود است، اما ساختار دستوری و قواعد بنیادین زبان یکسان باقی مانده است.
در ادبیات کلاسیک نیز همین وحدت زبانی موج میزند. شاعران برجسته و بیتکراری مانند حافظ و سعدی و بیدل و سنایی و بیشمار میراثگذاران زبانی و فرهنگی دیگر که هرکدام قلهای رفیع از این زبان و ادبیات به شمار میرود، از یک زبان ادبی مشترک بهره میبردند و هیچ ویژگی زبانی قطعی وجود ندارد که بتوان شعر سنایی را صرفاً «دری» و شعر حافظ یا سعدی را «فارسی» نامید. تفکیک این آثار بر اساس محل تولد شاعر یا ملیت او، بیشتر ناشی از اغراض و امراض سیاسی است تا معیارهای علمی زبانشناختی. بنابراین اقدام اخیر بیبیسی در جدا کردن فارسی و دری از یکدیگر، نه یک اقدام علمی، بلکه کاملا سیاسی و برآمده از خوی و خصوصیت استعماری این رسانه است.
این اقدام میتواند پیامدهای فرهنگی و اجتماعی جدی داشته باشد. جداسازی و معرفی دری به عنوان یک زبان مستقل، میتواند بخش بزرگی از میراث مشترک فارسی در ایران و تاجیکستان را برای کاربران افغانستانی بیگانهسازی کند و آنان را از دسترسی به منابع ادبی و تاریخی غنی خود محروم سازد.
افزون بر این، چنین جداسازیای باعث ایجاد هویت زبانی محدود و مصنوعی میشود؛ وقتی کاربران بهطور مداوم با این تقسیمبندی مواجه شوند، حس تعلق آنان به یک زبان گستردهتر و مشترک، کاهش مییابد و شکافهای فرهنگی میان فارسیزبانان منطقه عمیقتر میشود.
همچنین این اقدام میتواند منجر به فاصله گرفتن تدریجی از معیارهای واژگانی و نگارشی فارسی ایران شود. در طول زمان، واژگان و نگارشهایی که صرفاً در افغانستان رایج هستند، به صورت رسمی ترویج مییابند و زبان فارسی به تدریج از یک هویت واحد و منطقهای خارج میشود.
در نهایت، این سیاست میتواند به افزایش تأثیر زبانهای غیرایرانی مانند پشتو، اردو و انگلیسی در افغانستان کمک کند و زبان فارسی را در جایگاه یک زبان محلی و محدود قرار دهد.
از منظر زبانشناسی و تاریخ ادبیات، دری و فارسی، زبان واحدی هستند که با گویشهای منطقهای، متفاوت شدهاند. بررسی متون کلاسیک و معاصر نشان میدهد که واژگان، دستور زبان و سبک ادبی در هردو شاخه به شدت همپوشانی دارد و هیچ معیار علمی برای تفکیک مستقل آنها از یکدیگر وجود ندارد و هرگونه تلاش برای جداسازی رسمی یا رسانهای فارسی از دری، بیشتر به دلایل سیاسی، از جمله ایجاد هویت ملی محدود یا سیاستهای استعماری منطقهای، بازمیگردد تا واقعیت زبانی.
نتیجه این که مناقشه فارسی و دری که اکنون رسانه بیبیسی به دامن زدن به آن کمر بسته است، تنها با اصلاح رویکردهای سیاسی سکانداران دولتهای کشورهای فارسیزبان قابل حل است. اهالی فرهنگ و زبان فارسی همواره بر وحدت زبانی و ادبی تأکید کردهاند و تاکید دارند که نامیدن فارسی افغانستان به «دری» و جداسازی آن در رسانهها، اقدامی سیاسی و هدفمند است که بیشتر به ایجاد شکاف میان فارسیزبانان منطقه میانجامد تا انعکاس واقعیتهای زبانی.
همچنین حفظ میراث مشترک، ترویج آموزش یکپارچه و مقابله با تقسیمبندیهای مصنوعی، تنها راه مقابله با این سیاستهای هدفمند استعماری است.
نویسنده: راحل موسوی – خبرگزاری دید