اسلایدشوافغانستاناقتصاد و توسعهترجمهتروریسمجنگسیاستمنطقه

پیمان منطقه‌ای برای افغانستان؛ چرا همسایگان باید باهم برای تضمین ثبات عمل کنند

خبرگزاری دید: وقتی افغانستان در اگست ۲۰۲۱ به کنترل طالبان درآمد، بسیاری از همسایگان به آرامی به خود گفتند که پیامدهای آن قابل مدیریت است. می‌توان مرزها را سخت‌تر کرد. می‌توان خطرات را به بیرون منتقل کرد. می‌توان تعامل را به صورت تراکنشی نگه داشت ـ تنها به اندازه‌ای که منافع محدود خود را حفظ کند، نه به اندازه‌ای که مسوولیت را به عهده گیرد.

چهار سال بعد، این داستان راحت‌کننده کم‌رنگ شده است. افغانستان به مرکز یک بحران خودتقویت‌کننده تبدیل شده‌است ـ بی‌اعتباری سیاسی، تساهل با افراط‌گرایی، تکه‌تکه شدن اقتصادی، جابجایی جمعیت گسترده و سرکوب سیستماتیک ـ که هیچ کشوری در منطقه واقعاً نمی‌تواند از آن فرار کند. این واقعیت توضیح می‌دهد که چرا شورای امنیت سازمان ملل همچنان مأموریت ویژه‌ای را در افغانستان از طریق مأموریت کمک سازمان ملل در افغانستان (UNAMA) حفظ کرده و دوباره با قطعنامه ۲۷۷۷ شورای امنیت (۲۰۲۵) تمدید کرده است.

رنج افغانستان در مرز متوقف نمی‌شود. این رنج از طریق خانواده‌هایی که مجبور به فرار می‌شوند، از مسیرهای مواد مخدر و شبکه‌های قاچاق، از امور مالی غیرقانونی، از اختلافات آبی که در فصول خشک تنش‌آمیز می‌شوند و از خطوط لوله شبه‌نظامیان که در جایی که حکومت فروپاشیده رشد می‌کنند، منتقل می‌شود.

تنها فشار بشردوستانه هم اکنون سیاست و بافت اجتماعی منطقه را شکل می‌دهد، با میلیون‌ها نفری که هنوز به کمک نیاز دارند. برای همسایگان افغانستان، بی‌تفاوتی به معنای بی‌طرفی نیست؛ این یک انتخاب است — و انتخابی که روز به روز گران‌تر می‌شود.

موضع صرف بشردوستانه کارساز نیست. تحویل غذا می‌تواند مردم را زنده نگه دارد، اما نمی‌تواند مشروعیت را بازسازی کند، اعتماد اجتماعی را احیا کند یا انگیزه‌ای برای حکمرانی مبتنی بر قانون ایجاد کند. ارزیابی مستقل سازمان ملل درباره افغانستان (S/2023/856) این موضوع را به صراحت بیان کرده و خواستار رویکردی یکپارچه سیاسی، بشردوستانه و توسعه‌ای شده‌است.

بحران افغانستان مجموعه‌ای از مشکلات جداگانه نیست؛ بلکه یک سیستم است که خود را تقویت می‌کند. دهه‌ها سیاست محتاطانه ـ استفاده از نیابتی‌ها، شناسایی انتخابی، توافقات تاکتیکی ـ نه نفوذ پایدار و نه امنیت پایدار به همراه آورده است. این سیاست‌ها تنها پیامدهای منفی و بازخورد ایجاد کرده‌اند، و نه تنها برای افغانستان.

پاکستان اکنون با خشونت‌های فزاینده مرتبط با پناهگاه‌های تحریک طالبان پاکستان (TTP) روبرو است. ایران با مرزهای ناپایدار، فشار پناهندگان و اختلافات آبی مواجه است. کشورهای آسیای مرکزی نگران قاچاق و گسترش شبه‌نظامیان هستند. روسیه و چین موقعیت‌های اطلاعاتی و امنیتی خود را برای مدیریت خطرات افراط‌گرایانه از خاک افغانستان گسترش می‌دهند. هند همچنان افغانستان را از منظر تروریزم و محاصره منطقه‌ای می‌بیند.

هر پایتخت گوشه‌ای از مشکل را می‌بیند، اما نتیجه مشترک است: افغانستان تکه‌تکه، هر همسایه‌ای را ناامن‌تر می‌کند. حوادث مرزی که زمانی محلی تلقی می‌شد، اکنون به‌طور گسترده به عنوان خطرات منطقه‌ای شناخته می‌شوند.

با این حال، این لحظه تنها با خطر تعریف نمی‌شود؛ بلکه با اهرم‌ها نیز تعریف می‌شود. حکومت طالبان ممکن است غیرقابل تغییر به نظر برسد، اما پایه‌های آن شکننده است — اقتصادی وابسته به کمک، تفرقه داخلی، عدم شناسایی بین‌المللی و خستگی فزاینده منطقه از وعده‌های محقق‌نشده.

انتخاب راهبردی و ضرورت پیمان منطقه‌ای

این موضوع همسایگان را به یک نقطه عطف اخلاقی و راهبردی می‌رساند. همسایگان می‌توانند به مدیریت افغانستان به‌عنوان یک مشکل ادامه دهند، یا می‌توانند روی یک هدف متفاوت توافق کنند: افغانستانی که تحت حکومت فراگیر و مشروع اداره شود، قادر به اجرای قانون در داخل و عمل مسوولانه در خارج باشد. این ایده‌آلیسم نیست؛ بلکه واقع‌گرایی راهبردی است. کنار گذاشتن گروه‌ها مقاومت ایجاد می‌کند. بی‌اعتباری، افراط‌گرایی را تقویت می‌کند. بی‌ثباتی هیچ‌گاه محدود نمی‌ماند.

یک پیمان منطقه‌ای برای ثبات پایدار، مسیر پیش رو را ارائه می‌دهد. پایه‌های آن ساده اما دشوار است. همسایگان افغانستان باید بر سه اصل توافق کنند: عدم مداخله، عدم استفاده از خاک افغانستان برای نیابتی‌های مسلح و حمایت از فرآیند سیاسی فراگیر که مشروعیت را بازگرداند. بدون این اجماع، توافقات دوجانبه تنها وصله‌های موقت روی فروپاشی ساختاری خواهند بود. با این اجماع، افغانستان می‌تواند از میدان رقابت به سکوی همکاری تبدیل شود — مسیرهای تجاری که عمل می‌کنند، انتقال انرژی که پایدار است، جابجایی نیروی کار منظم که جایگزین قاچاق می‌شود و مدیریت مشترک منابع آب و تغییرات اقلیمی که تنش‌های آینده را کاهش می‌دهد.

ثبات افغانستان نمی‌تواند ساخته شود درصورتی که سیاست آن دائم از خارج دست‌کاری شود. اگر جناح‌های مسلح به‌عنوان ابزار استفاده شوند یا اگر امنیت به گونه‌ای تعریف شود که ناامنی برای همه قابل تحمل باشد. وعده پیمان عملی است: ایجاد حداقل رعایت متقابل و سپس پیوند آن با منافع مشترک.

نهادها، اهرم‌ها و توالی‌بندی

ابزارها موجود است. پرسش این است که آیا همسایگان آن‌ها را با انضباط استفاده خواهند کرد یا خیر. سازمان همکاری شانگهای (SCO) که تقریباً شامل همه همسایگان کلیدی افغانستان است، می‌تواند فراتر از بیانیه‌ها حرکت کند و به معیارهای هماهنگ — تعهدات ضدتروریستی، همکاری در مدیریت مرزها و مشوق‌های اقتصادی مرتبط با پیشرفت قابل اندازه‌گیری — دست یابد. اگر افغانستان بخواهد به یک مسیر ارتباطی تبدیل شود نه یک گودال بحران، مکانیزم‌های منطقه‌ای باید همکاری را پاداش دهند و بی‌ثباتی را مجازات کنند.

یک فرآیند سیاسی با پشتیبانی سازمان ملل — متعلق به افغانستانی‌ها و شامل زنان، جامعه مدنی، اقلیت‌های قومی، صداهای مخالف و طالبان — باید هدفش بازگرداندن حکمرانی پایه و اتصال دوباره افغانستان به هنجارهای بین‌المللی باشد. این فرآیند نباید سمبولیک باشد؛ باید ساختاریافته، دارای زمان‌بندی مشخص و مبتنی بر تعهدات قابل اثبات، به‌ویژه در زمینه تعهدات ضدتروریستی و حقوق پایه باشد.

هدف پاداش دادن به رفتار بد نیست، بلکه ساختن نردبانی است که رفتار بهتر را منطقی‌تر از ادامه سرپیچی کند. این توالی‌بندی وقتی بهترین نتیجه را می‌دهد که تعامل سیاسی سازمان ملل با اهرم‌های منطقه‌ای هماهنگ باشد، نه اینکه صرف در کنار آن‌ها حرکت کند.

بالاتر از همه، جامعه مدنی افغانستان نمی‌تواند بعد از همه‌چیز باشد. آسان است که در سخنرانی‌ها به «مردم افغانستان» اشاره شود؛ سخت است که از معلمان، خبرنگاران، گروه‌های زنان و شبکه‌های محلی که اعتماد اجتماعی را تحت فشار حفظ می‌کنند، حمایت شود. حمایت از سازمان‌های زنان، معلمان، رسانه‌های مستقل و ارائه‌دهندگان خدمات محلی خیریه نیست. بلکه زیرساخت مشروعیت را حفظ می‌کند که بدون آن هیچ توافقی پایدار نخواهد بود.

انتخاب ثبات بر بی‌تفاوتی

همسایگان افغانستان با یک انتخاب سرنوشت‌ساز روبرو هستند. آن‌ها می‌توانند عادت‌هایی را تکرار کنند که دهه‌ها افغانستان را شکست داده است، یا می‌توانند یک بازتنظیم منطقه‌ای را رهبری کنند که جوامع خود را از موج بعدی پیامدها محافظت کند. صلح به طور تصادفی به‌دست نمی‌آید. ثبات نمی‌تواند از طریق محتاط بودن خریداری شود. باید از طریق مالکیت منطقه‌ای، هماهنگی نهادی و وضوح اخلاقی مبتنی بر واقع‌گرایی راهبردی و اصول منشور سازمان ملل ساخته شود.

ترجمه و تلخیص: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید

محمد اشرف حیدری

فیر آبزرور – Fair Observer

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا