آخرین اخبارافغانستانتحلیلجهانسیاست

پوتین و برگشت به جنگ سرد؟

آری، جهان وارد یک جنگ سرد دیگری شده، ولی این جنگ میان دو سیستم اقتصادی یکی سیستم دولتی اشتراکی و دیگری سیستم اقتصاد بازار نیست. اقتصاد بازار امروز در انحصار امریکا و اروپا نیست. بزرگترین مدافع اقتصاد بازار آزاد چین «سوسیالیستی» است.


روابط میان روسیه و جهان غرب (امریکا و اروپا) روز به روز تیره‌تر می‌شود. این تیره‌گی ارتباطی با انتخابات ریاست جمهوری روسیه که ولادمیر پوتین بار دیگر برای ۶ سال با بیش از ۷۳ در صد آرا انتخاب شده و برخی منابع اعتقاد دارند که تخلفاتی صورت گرفته، ندارد. همه ناظران عقیده دارند که اگر هم تخلفاتی در جوار (مانند انتخابات حامد کرزی) صورت گرفته باشد، برای بیشتر نشان دادن آرای پوتین بوده نه برای انتخاب او. هیچ‌کس در پیروزی پوتین شک ندارد. برخی تخلفات انتخابات پوتین، محبوب‌ترین مرد روسیه را به شک نمی‌اندازد و هیچ شباهتی با انتخابات ۲۰۱۴ افغانستان ندارد.
اختلافات میان غرب و روسیه به چند سال اخیر بر می‌گردد و ما را به یاد «جنگ سرد» میان اتحاد شوروی و غرب به رهبری امریکا برای تسلط در جهان می‌اندازد. پاشیده شدن امپراتوری اتحاد شوروی زیر فشار غرب، ولی بیشتر محصول تضادهای درونی یک سیستم دیکتاتوری غول‌پیکری بود که در بخش نظامی یک غول بود، ولی در بخش اقتصادی یک کوتوله.
این سیستم نتوانست در جنگ سرد یا رقابت با جهان سرمایه‌داری پیروز شود. افغان‌ها سخت اعتقاد دارند که متلاشی شدن شوروی محصول جهاد آن‌هاست. این یک اعتقاد است مانند سایر اعتقادات افغان‌ها. اما در این شکی نیست که افغان‌ها در تضعیف شوروی و شکست ارتش سرخ نقش داشته‌اند. ولی پیروزی واقعی بر می‌گردد به امریکا که بعد از اینکه مطمئن شد که شوروی نمی‌تواند به آسانی افغانستان را ببلعد، تصمیم به ارسال بهترین سلاح، حتا موشک‌های مدرن آن زمان، استینگر و میلیاردها دالر به افغانستان خود داری نکرد.
خلاصه عوامل داخلی و خارجی باعث فروپاشی شوروی و پیروزی نظام سرمایه‌داری در جهان شد. ضعف گورباچف و بیکارگی یک الکولیک(دائم الخمر) مثل پلتسین کار را به جایی رساند که ۲۹ سال قبل فرانسیس فوکویاما در کتابی «پایان تاریخ» را اعلام کرد. یعنی پیروزی کامل اقتصاد بازار و سیستم سرمایه‌داری غرب. چه اشتباهی! تمدن‌های بزرگ هیچ‌گاه برای همیشه نمی‌میرند. فقط امپراتوری‌ها زوال می‌یابند. روسیه یک تمدن است. یک کشور بزرگ است. در فرانسه آن‌هایی که با تمدن روسیه آشنایی دارند از «روح روسی» حرف می‌زنند. روسیه گورباچف و یلتسین مُرد. روسیه دارد دو باره در صحنه جهان نقش بازی می‌کند. « ملت روسیه » از حالت ورشکستگی و نا امیدی بیرون می‌شود. ناسیونالیزم روس همان‌طوری که در زمان تزارها وجود داشت، بر می‌گردد. دو عنصر در این بازگشت ملت روسیه نقش دارد. قدرت دولتی و کسی که این قدرت را احیا نمود، یعنی پوتین و دوم کلیسا.
اما با آن‌که روسیه در بسا موارد با چین، تمدن دیگر ولی در آسیا، شباهت دارد. چین که روزی قدرت‌های اروپایی او را به یک «مرد مریض»، تریاکی و بیچاره مبدل ساخته بود و همراه با جاپان هریک گوشه‌ای از چین را مالک شده بودند، به پا برخاست. روسیه خود را عمیقاً اروپایی می‌داند. پوتین سعی زیاد کرد تا از طریق همکاری با امریکا و اروپا، روسیه را روی پا ایستاده کند. به هرجا رفت. تصامیمی زیادی گرفت که غرب را راضی کند، ولی در جواب؛ غرب در حالی‌که پیمان نظامی «وارسا» دیگر وجود نداشت به تحکیم پیمان نظامی ناتو پرداخت، آن را به کشورهای سابق اروپای شرقی توسعه داد، در حالی‌که بعد از تصمیم روسیه به انحلال پیمان وارسا، امریکا(ی) بوش پدر، به گورباچف وعده داده بود که پیمان ناتو تا سرحدات روسیه توسعه نمی‌یابد. غرب اکثریت این کشورها را که نه از لحاظ سیاسی نه از لحاظ اقتصادی با اروپا شباهت ندارند، به عضویت اتحادیه اروپا در آورد. آن‌ها حتا اوکراین را که از لحاظ قومی و زبانی با روسیه قرابت دارد، خواستند وارد ناتو و اتحادیه اروپا کنند. ولی این بار آن‌ها در برابر مدودیف رییس جمهور روسیه که در برابر حملات نظامی گرجستان طرفدار غرب در ایالت اوسیسی نظاره‌گر بماند، قرار نداشتند. (در آن زمان سال ۲۰۰۸، پوتین صدراعظم بود؛ وی به دیدن مدویدف رفت و اکیپ تلویزیون روسیه را با خود برد. در جریان گفت‌وگو پوتین به رئیس جمهور تاخت و از ضعف او انتقاد نمود. فردای آن نیروهای روسیه ارتش گرجستان را به عقب راندند).

جواب پوتین به غرب همه را سورپرایز نمود. نیروهای روسیه در شهر و بندر استراتیژیک کریمه ( ۲۰۱۴) حمله نمودند و با کمک ملیشیای طرفدار روسیه، ارتش اوکراین را خلع سلاح نمودند. چند روز بعد در حالی‌که امریکا و اروپا در حال مذاکره برای پاسخ به این عمل گستاخانه روسیه بودند، مردم کریمه در جریان یک رفراندم با ۹۷ در صد آرا الحاق دو باره کریمه را به روسیه تائید نمودند. از سایر حوادث و نقش روسیه در سوریه و مسلح ساختن ایران با سلاح‌های مدرن و غیره می‌گذرم، باید کتابی در این مورد نوشت. ولی یک چیز واضح است. همراه با پوتین، روسیه جایگاه از دست رفته‌اش را باز می یابد و رویای یک روسیه ضعیف برای امریکا و اروپا دارد از میان می‌رود.
از قرار معلوم، هنوز رهبران غربی در مورد انتخاب مجدد پوتین اظهار نظر نکرده‌اند. ولی پیام‌های گرم چین و هند به پوتین بیان‌کننده یک واقعیت تلخ برای غرب است. روسیه، چین و هند به تنهایی یک سوم تمام جمعیت و ثروت جهان را می‌سازند. در دهه بعدی، چین از متحدین روسی اولین قدرت اقتصادی جهان خواهد شد. در برابر این واقعیت تحریم‌های اقتصادی کوچک غرب چه چیز را از نگاه ماهوی تغییر خواهد داد؟
آری، جهان وارد یک جنگ سرد دیگری شده، ولی این جنگ میان دو سیستم اقتصادی یکی سیستم دولتی اشتراکی و دیگری سیستم اقتصاد بازار نیست. اقتصاد بازار امروز در انحصار امریکا و اروپا نیست. بزرگترین مدافع اقتصاد بازار آزاد چین «سوسیالیستی» است. نه این بار جنگ میان دموکراسی و کمونیسم نیست. در این «جنگ سرد» قدرت‌های تازه سر برون کرده مانند: چین، هند، برازیل، افریقای جنوبی و به خصوص روسیه اروپایی، تن به پذیرش دیکته جهان غرب نمی‌دهند. این بار رشد و انکشاف اقتصادی و استقلال و مقابله با زورگویی است. جالب این است که در این «جنگ» جهان غرب در حالت تدافعی و ضعف قرار دارد.
پ.ن.: شنیده می‌شود که افغانستان هم انتخاب پوتین را تبریک نگفته. اگر راست باشد، زهی حماقت!
از صفحه فيسبوک داكتر كريم پاكزاد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا