طالبان و بلوچها؛ روایتهای جعلی راهحل مشکلات پاکستان نیستند
خبرگزاری دید: دولت پاکستان امید دارد که با برچسبزنی دینی به تیتیپی و معرفی آنها بهعنوان انحراف ایدیولوژیک، بتواند محبوبیتش را تقلیل دهد. در حالیکه درست است روایتهای ایدیولوژیک به جذابیت طالبان کمک کردهاند، اما این نوعی بیداری دیرهنگام، ناکافی و منفعتطلبانهی دولت پاکستان است که خود سالها با دین بازی کرده است.

اکنون زمان آن فرا رسیده که دولت پاکستان درک کند جنگیدن با خیالات یا ساختن روایتهای جعلی، کمکی به حل مشکلات اساسی این کشور نخواهد کرد. خاستگاه رابطه پاکستان با طالبان در افغانستان بهخوبی مستند و انکارناپذیر است. ترکیبی کشنده از شعارهای مذهبی با واقعگرایی سیاسی و در پوشش دفاع از ارزشهای اسلامی، مشروعیتی برای حمایت پاکستان از طالبان ایجاد کرد.
اما دولت پاکستان تصمیم گرفته که بهجای پذیرفتن اشتباهات و جاهطلبیهای گذشتهاش، نبرد با طالبان افغان را بهصورت نظامی آغاز کند و بهطرز باورنکردنی، در پی آن است که حتی از طالبان نیز در زمینه ایمان و ایدیولوژی پیشی بگیرد. پاکستان رسماً تصمیم گرفته که تحریک طالبان پاکستان (TTP) را بهعنوان «فتنه خوارج» معرفی کند و از اینرو، اعضای طالبان پاکستانی را با صفت «خوارج» بخواند.
دولت پاکستان امید دارد که با برچسبزنی دینی به تیتیپی و معرفی آنها بهعنوان انحراف ایدیولوژیک، بتواند محبوبیتش را تقلیل دهد. در حالیکه درست است روایتهای ایدیولوژیک به جذابیت طالبان کمک کردهاند، اما این نوعی بیداری دیرهنگام، ناکافی و منفعتطلبانهی دولت پاکستان است که خود سالها با دین بازی کرده است.
در ادامه سیاستهای انحرافی و بیاثر دولت پاکستان برای تغییر نام گروهها و جنبشها بهمنظور تحقق اهداف پنهانیاش بدون رسیدگی به اشتباهاتش، اکنون اصطلاح دیگری ساخته شده: «فتنه الهند». در حالیکه دولت پاکستان همچنان ارتکاب جنایات در بلوچستان را انکار میکند، اکنون گروههایی چون ارتش آزادیبخش بلوچستان و سایر گروههای شورشی بلوچ را بخشی از یک “فتنه هندی” قلمداد میکند.
هیچکس به اندازه جنرال احمد شریف چودری، مدیرکل روابط عمومی ارتش پاکستان (ISPR)، بارها و بارها اصطلاح «فتنه هند» را بهکار نبرده و این اصطلاح را عامل حملاتی مرگبار از جمله حمله اخیر خضدار در بلوچستان دانسته است.
تفاوت ظریفی میان «فتنه خوارج» و «فتنه الهند» وجود دارد: اولی ظاهراً نبردی ایدیولوژیک بین مؤمنان واقعی اسلام (منظور پاکستان) و نوع افراطی و پاکدینی طالبان است؛ در حالیکه دومی به «طرح تاریک» هند اشاره دارد که مبتنی بر ملیگرایی قومی و بیگانگی محلی است. اگر هدف از ایجاد «نسخهای حقیقیتر» از اسلام، بیاعتبارسازی طالبان باشد، هدف از پیوند دادن هند با شورش بلوچها، بیاعتبار کردن جنبش آنها بهعنوان حرکتی ضدملی است.
اما ایجاد نامهای جدید همیشه آسانتر از کسب پذیرش واقعی از سوی تودههای ناراضی است. آنچه پاکستان در افغانستان انجام داده و این کشور را به دیگ جوشان مذهبی تبدیل نموده و همچنین تبعیضها و نارضایتیهای عمیق بلوچها، آنقدر شناختهشده و غیرقابل دفاع هستند که به دولت اسلامآباد اجازه نمیدهند خود را از مسئولیت مبرا سازد.
خون زیادی ریخته شده — حتی ناپدیدشدنها— در سرزمینهای سخت و بیرحم بلوچستان و در امتداد خط دیورند (مرز افغانستان-پاکستان) که هر دو هزاران کیلومتر با سرزمین اصلی هند فاصله دارند و عملاً امکان هرگونه پشتیبانی لوجستیکی از سوی هند را منتفی میکنند.
ابعاد این بحران امنیتی خودساخته پاکستان را میتوان از اظهارات خود مدیرکل روابط عمومی پاکستان نیز فهمید که گفت: «در یک سال و نیم گذشته، بیش از ۹۳ هزار عملیات در سراسر پاکستان انجام دادهایم».
نسبت دادن حملات در خاک پاکستان به «گروههای نیابتی هند» یا اکنون به «فتنه الهند»، همانند پخش مکرر یک آهنگ قدیمی با این امید است که این بار آهنگ تازهای شنیده شود!
سامان دادن به اوضاع داخلی، نیازمند بازنگری جدی، صداقت و اصلاح مسیر است — چه در قبال مردم بلوچ و چه در برابر نیروهایی که طالبان را پدید آوردند.
اقداماتی انحرافی مانند ساختن اصطلاحات جدید، ارتقای فرمانده ارتش به درجه فیلد مارشالی پس از یک درگیری فاجعهبار دیگر برای پاکستان، یا جشن گرفتن «پیروزی»، مصداق همان جنگ با خیالات است — کاری که بیش از نیم قرن پیش هم انجام شد و منجر به تجزیه پاکستان به دو بخش غیرقابل آشتی گردید؛ آن هم بهدلیل اشتباهات، تبعیضها و سیاستورزیهای بیمنطق خود پاکستان.
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: بُهوپیندر سینگ
منبع: ایژین ایج – Asian Age