Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوافغانستانتحلیلتحلیل و ترجمهحقوق بشرسیاستمهاجرین

جنگ با مهاجران؛ جنگ با فرهنگ و تمدن ایران

خبرگزاری دید: مهاجرستیزی این طیف، نه بر پایه واقعیت‌های میدانی و نه بر اساس تحلیل‌های کارشناسی است، بلکه بر شالوده‌ای از پیش‌داوری نژادپرستانه، ملی‌گرایی افراطی و غیرعقلانی و بی‌اعتنایی به منافع ملی ایران استوار است.

جنگ با مهاجران؛ جنگ با فرهنگ و تمدن ایران

در ماه‌های اخیر، موجی بی‌سابقه از مهاجرستیزی در بخشی از فضای رسانه‌ای و مجازی ایران به راه افتاده است. در رأس این موج، افرادی قرار دارند که با بی‌توجهی مطلق به ابعاد پیچیده و چندوجهی پدیده مهاجرت، به تحریک افکار عمومی علیه مهاجران افغانستانی می‌پردازند. مهاجرستیزی این طیف، نه بر پایه واقعیت‌های میدانی و نه بر اساس تحلیل‌های کارشناسی است، بلکه بر شالوده‌ای از پیش‌داوری نژادپرستانه، ملی‌گرایی افراطی و غیرعقلانی و بی‌اعتنایی به منافع ملی ایران استوار است.

مهاجرت پدیده‌ای جهانی بوده و به‌عنوان مساله‌ای انسانی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی شناخته شده است. در این میان، کشورهای توسعه‌یافته، همواره میان تنظیم بازار کار، حفظ انسجام اجتماعی و دفاع از کرامت انسانی مهاجران، توازن ایجاد می‌کنند، اما در روایت مهاجرستیزان ایرانی، مهاجرت به مساله‌ای مطلقاً منفی تبدیل شده که تنها راه‌ حل آن، طرد جمعی، اخراج فوری و حذف فیزیکی مهاجران از فضای اجتماعی ایران است.

مهاجرستیزانی همچون کسایی‌زاده، کوروش غدیری، ندا شمس و اذیال و اذناب و همگنان و همانندان او، همواره تصویری کلیشه‌ای، تحریف‌شده و ترسناک از مهاجر افغانستانی ارائه می‌دهند. گویی همه مهاجران یا مجرم‌اند، یا تروریست، یا باری بر دوش اقتصاد ایران. این در حالی است که بخش بزرگی از این مهاجران، دهه‌ها است در ایران زندگی، کار، تولید و مالیات پرداخت می‌کنند؛ در ساخت‌وساز، کشاورزی، خدمات شهری، تولیدی‌ها و حتی بخش سلامت حضور داشته‌اند و نقشی کلیدی در تداوم چرخ اقتصاد کشور میزبان ایفا کرده‌اند.

اما نکته اساسی اینجا است که حتی اگر فردی مهاجر را به چشم «کارگر اقتصادی» نبیند، باز هم رفتار ضد انسانی، تبعیض‌آمیز و تحقیرگرانه علیه او را نمی‌توان پذیرفت. اخلاق انسانی، وجدان اجتماعی و آموزه‌های دینی همه بر کرامت انسانی مهاجر، مهمان و پناهجو تأکید دارند. وقتی فردی چون کسایی‌زاده، در رسانه‌های رسمی یا فضای مجازی از «خطر» مهاجر سخن می‌گوید، اما کوچک‌ترین اشاره‌ای به راهکارهای بدیل برای تأمین نیروی کار نمی‌کند، نشان می‌دهد که دغدغه او نه امنیت ملی است و نه اقتصاد کشور، بلکه بیشتر در پی تحریک احساسات توده‌ای برای کسب شهرت یا پیش‌برد اهداف خاص سیاسی است.

حذف مهاجران، آن‌گونه که مهاجرستیزان می‌گویند و می‌خواهند، راه ‌حل نیست، بلکه آغاز بحران‌های تازه است. در همین چند ماه گذشته، ده‌ها گزارش رسمی و نیمه‌رسمی از کارخانه‌ها، کارگاه‌ها و مزارعی منتشر شد که پس از اخراج گسترده مهاجران، دچار رکود، افزایش هزینه تولید یا حتی تعطیلی شده‌اند. این واقعیت را حتی نهادهای رسمی ایران نیز تأیید کرده‌اند. اکنون پرسش مهمی که باید خطاب به مهاجرستیزان مطرح کرد این است که در غیاب نیروی کار ارزان و کم‌توقع مهاجر افغانستانی، چه برنامه‌ای برای جبران خلأ کارگران اخراج‌شده دارند؟ آیا جامعه ایران آمادگی دارد تا نیروی جایگزین برای این حجم از خروج انسانی را فراهم کند؟ یا این که بار این تصمیمات را باید کارفرمایان، مصرف‌کنندگان و در نهایت اقتصاد ملی ایران بر دوش بکشند؟

این در حالی است که کسایی‌زاده و همفکرانش به‌جای ورود به گفتگوهای کارشناسی برای حل چالش‌ها، تنها با زبان طرد، تحقیر و تهدید سخن می‌گویند.

این نحوه مواجهه، نه فقط به مهاجران آسیب می‌زند، بلکه جامعه میزبان را نیز دچار تنش می‌کند؛ زیرا دامن‌زدن به بیگانه‌هراسی ـ البته اگر به‌کارگیری تعبیر «بیگانه» در مورد مهاجران افغانستانی، به‌جا و منطبق با معنای هویتی خود در ابعاد تاریخی، فرهنگی و تمدنی باشد ـ، شکاف‌های اجتماعی را عمیق‌تر و ذهن عمومی را آلوده می‌سازد.

ماجرا زمانی ترسناک می‌شود که حتی آدم‌های معمولی دارای بهره‌مندی اندک از عقل و خرد انسانی درک می‌کنند که نگاه از بالا به پایین و آمیخته با تهدید و تحقیر، به ویژه در شرایط کنونی، نه به سود ایران است و نه حتی به سود همان کسانی که داعیه دفاع از هویت ایرانی را دارند؛ زیرا بی‌ثباتی اجتماعی، فقر نیروی کار، بدبینی بین ‌نسلی و مشروعیت‌زدایی از ارزش‌های انسانی، هزینه‌هایی است که آحاد شهروندان ایران باید آن را بپردازند.

در نهایت، باید گفت مهاجرت پدیده‌ای جهانی و اجتناب‌ناپذیر است و ایران، کشوری با پیشینه تاریخی در میزبانی، نباید اجازه دهد صدای چند چهره عصبی و عقده‌ای مهاجرستیز، تصویر کلی فرهنگ و اخلاق و ایمان و تمدن ایرانی را مخدوش کند. دولت و ملت ایران باید به این حقیقت توجه کنند که فرهنگ و تمدن این سرزمین بسیار عظیم‌تر و درخشان‌تر از آن است که عناصری کوچک و حقیر مانند کسایی‌زاده، از آن نمایندگی کنند. خرد و روان جمعی ایرانیان، امروز، بیش از هر چیز، به صدای عقلانیت، گفتگو و عدالت نیاز دارد، به نه هیاهوی افراط‌گرایان داخلی که چشم بر واقعیات بسته‌اند و دل به توهمات سپرده‌اند.

نویسنده : راحل موسوی – خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا