یازدهم سپتامبر و نگاهی به ۲۴ سال سیاست شکستخورده امریکا در قبال افغانستان
خبرگزاری دید: سیاستهای امریکا نه تنها تروریزم را کاهش نداد، بلکه افراطگرایی را تقویت کرد. طالبان، که در ۲۰۰۱ شکست خورده بودند، با بهرهبرداری از سیاستهای نادرست واشنگتن و کابل، دوباره قدرت گرفتند. گزارش وزارت خارجه امریکا در ۲۰۲۳ اعتراف کرد که عدم آمادگی برای خروج، اشتباهی کلیدی بود و این جنگ اقتصاد افغانستان را نابود کرد در حالی که پیمانکاران نظامی سود بردند.

در حالی که جهان امروز، ۱۱ سپتامبر/۲۰ سنبله یاد قربانیان حملات تروریستی ۲۰۰۱ را گرامی میدارد، ما افغانستانیها نمیتوانیم فراموش کنیم که این روز چگونه سرنوشت کشورمان را یک بار دیگر به کام ویرانی کشاند. حملات القاعده به برجهای دوقلو و پنتاگون نه تنها هزاران امریکایی را به کام مرگ برد، بلکه بهانهای شد برای حمله نظامی ایالات متحده که دو دهه طول کشید و هزاران زندگی را نابود کرد. این سیاستها، با شعارهای فریبنده نابودی تروریزم و ملتسازی آغاز شد و در نهایت به خروج آشفته ۲۰۲۱ ختم شد و افغانستان را در گرداب بحران رها کرد.
هرچند مقامات امریکایی در آغاز حمله به افغانستان، وعدههای پرطمطراقی چون ریشهکنی تروریزم و ایجاد دولتی مقتدر سر میدادند، اما گذار بیش از دو دهه ثابت کرد که این اقدامات نه تنها افراطگرایی را مهار نکرد، بلکه منافع ژئوپلیتیکی واشنگتن را بر جان مردم اولویت داد. بحث ایجاد دولت مقتدر هم در سطح حرف باقی ماند و سیاستهای معیوب امریکا و متحدین سیاسی آنها در کابل، افغانستان را به بحران انسانی عمیقی فرو برد و چرخهای از خشونت را تداوم بخشید.
حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، که از خاک افغانستان تحت حاکمیت دور نخست طالبان سازماندهی شده بود، واکنش فوری امریکا را برانگیخت. عملیات «آزادی پایدار» در اکتوبر همان سال آغاز شد، با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان. اما این حمله بدون کاوش ریشههای تروریزم –که بخشی از آن به حمایت تاریخی امریکا از برخی گروههای جهادی در دهه ۱۹۸۰ علیه شوروی بازمیگردد– انجام گرفت و به جای دیپلماسی، جنگ را برگزید.
از همان آغاز، رویکرد امریکا در جنگ افغانستان محکوم به شکست بود. گزارش پروژه هزینههای جنگ دانشگاه براون نشان میدهد که تا سال ۲۰۲۲، این جنگ بیش از ۲.۳۱۳ تریلیون دالر برای ایالات متحده هزینه برداشت، اما بخش اعظم این منابع به جای بازسازی زیرساختهای ویرانشده افغانستان، صرف عملیات نظامی شد.
در این میان، بمبارانها و عملیات نظامی جان هزاران غیرنظامی افغان را گرفت. بر اساس تخمین پروژه هزینههای جنگ، در مجموع جنگهای پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بیش از ۹۴۰,۰۰۰ نفر کشته شدند که از این میان، بیش از ۳۸۷,۰۰۰ نفر غیرنظامی بودند – آماری که نشاندهنده عمق فاجعه انسانی این مداخله است.
حضور ۲۰ ساله امریکا، افغانستان را به باتلاقی برای هر دو سوی تبدیل کرد. ایالات متحده دولتهای دستنشاندهای چون کرزی و غنی را حمایت کرد که فساد را رواج داد و اعتماد عمومی را نابود ساخت. میلیاردها دالر کمک خارجی به جیب نخبگان فاسد رفت، در حالی که زیرساختها ویران ماند و زندانهایی مانند بگرام نماد نقض حقوقبشر شدند.
سیاستهای امریکا نه تنها تروریزم را کاهش نداد، بلکه افراطگرایی را تقویت کرد. طالبان، که در ۲۰۰۱ شکست خورده بودند، با بهرهبرداری از سیاستهای نادرست واشنگتن و کابل، دوباره قدرت گرفتند. گزارش وزارت خارجه امریکا در ۲۰۲۳ اعتراف کرد که عدم آمادگی برای خروج، اشتباهی کلیدی بود و این جنگ اقتصاد افغانستان را نابود کرد در حالی که پیمانکاران نظامی سود بردند.
خروج امریکا در اگست ۲۰۲۱، با سقوط سریع کابل، اوج بیمسئولیتی واشنگتن را نمایان ساخت. بایدن و تیمش بدون برنامهریزی، میلیونها نفر را در معرض خطر قرار دادند و بحران انسانی عظیمی آفریدند. طبق گزارش سازمان ملل در ۲۰۲۵، بیش از ۲۲ میلیون افغانستانی نیاز به کمک انسانی دارند، با میلیونها نفر در ناامنی غذایی شدید.
سیاستهای امریکا در افغانستان، الگویی از مداخلهجویی هژمونیک است که در عراق تکرار شد. حالانکه ۱۱ سپتامبر باید درسی برای واشنگتن میبود که سیاستهای استعماری چگونه ملتها را به تباهی میکشاند و شکست استراتژیک ناشی از اهداف غیرواقعی است.
با این همه، آینده افغانستان در گرو رویکردهای مستقل و همکاریهای منطقهای نهفته است، نه وابستگی به قدرتهای خارجی. زمان آن فرا رسیده که ایالات متحده از خطاهای ۱۱ سپتامبر درس گیرد و به چرخه ناکارآمد سیاستهای مداخلهجویانه و تهاجمی خود پایان دهد، سیاستی که جز ویرانی و بحران به ارمغان نیاورده است.
نویسنده: احمدذکی نویسا-خبرگزاری دید