خبرگزاری دید: شکست دیپلماسی نشان میدهد الگوی قابل پیشبینی اما قابل پیشگیری درحال تکرار است: خواستههای امنیتی یک کشور نمیتواند موثر باشد اگر همه مسوولیتها را بدون سازوکار مشترک و نظارت بینالمللی بر دوش طرف مقابل بگذارد.

آتشبسی که در اکتوبر برای پایاندادن به شدیدترین درگیریهای مرزی سالهای اخیر میان پاکستان و افغانستان برقرار شده بود، پس از شکست سومین دور مذاکرات در استانبول فروپاشید. این گفتوگوها که با میانجیگری ترکیه و قطر انجام شد، قرار بود آتشبس ۱۹ اکتوبر را به توافقی رسمی درباره مرز تبدیل کند، اما دو طرف یکدیگر را مقصر دانستند. پاکستان اعلام کرد کابل حاضر به ارائه تعهدات قابل راستیآزمایی نیست و طالبان نیز خواستههای پاکستان را فراتر از توان افغانستان دانست. با وجود اعلام ظاهری تداوم آتشبس، درگیریها همچنان ادامه یافته و گزارشهایی از تلفات غیرنظامیان منتشر شدهاست. شکاف میان نگرانیهای امنیتی پاکستان و تأکید افغانستان بر حاکمیت ملی، علت اصلی ناکامی مذاکرات دانسته میشود.
مقامهای ارشد و حامیان منطقهای با نگرانی واکنش نشان دادند، زیرا پیامدهای این بحران فراتر از تنشهای مرزی است. بنا بر گزارش عربنیوز، درگیریهای اکتوبر باعث کشتهشدن سربازان، جنگجویان و شمار بسیاری از غیرنظامیان در دو سوی مرز شد و تجارت، رفتوآمد پناهجویان و زندگی روزمره در امتداد خط دیورند را مختل کرد.
به گزارش واشنگتنپست، حملات ارتش پاکستان تلفات سنگینی به طالبان و شبهنظامیان وارد کرد—ادعایی که اسلامآباد برای توجیه حمله به مخفیگاههای احتمالی تیتیپی در آنسوی مرز از آن استفاده کرد. کابل این آمار را رد کرده و پاکستان را متهم کردهاست که در پاسخ به حملات، مناطق غیرنظامی و پستهای نظامی افغانستان را هدف قرار دادهاست.
مرز همچنین به یک بحران انسانی تبدیل شده است: پاکستان در ۱۲ اکتوبر بیشتر گذرگاههای مرزی را بست و صدها کامیون و هزاران نفر در مرز معطل ماندند. پاکستان تنها گذرگاه تورخم را بهطور محدود باز کرد تا برخی پناهجویان بتوانند بازگردند. همراه با سیاست اخراج مهاجران فاقد مدرک، این وضعیت شکافهای سیاسی و اقتصادی عمیقی برای مردم دو کشور ایجاد کردهاست.
شکست دیپلماسی نشان میدهد الگوی قابل پیشبینی اما قابل پیشگیری درحال تکرار است: خواستههای امنیتی یک کشور نمیتواند موثر باشد اگر همه مسوولیتها را بدون سازوکار مشترک و نظارت بینالمللی بر دوش طرف مقابل بگذارد. در جریان مذاکرات، اسلامآباد از کابل خواست با رهبران تیتیپی برخورد کرده یا آنان را تحویل دهد—درخواستی که ریشه در افزایش حملات تیتیپی از سال ۲۰۲۱ و ادعاهای پاکستان درباره حضور این گروه در افغانستان دارد.
خودداری کابل از پذیرش چنین تعهداتی—به دلیل حساسیتهای مربوط به حاکمیت، اولویتهای طالبان و سابقه دخالتهای خارجی—قابل درک است. انتظار از افغانستان برای ایفای نقش «ضابط امنیتی پاکستان» رویکردی یکسویه است و خطر توجیه حملات فرامرزی بیشتر و تشدید درگیری را دارد.
رویکرد بهتر ایجاد یک کمیسیون مشترک مدیریت مرز، فهرست تاییدشدهای از افراد هدف با اقدامات مورد توافق، و حضور ناظران بینالمللی (از قطر، ترکیه یا سازمان ملل) برای راستیآزمایی تعهدات است. اقداماتی برای اعتمادسازی مانند بازگشایی گذرگاههای مهم، ازسرگیری تجارت و فراهمکردن کمکهای بشردوستانه نیز میتواند تنشها را کاهش دهد.
پیشینه تاریخی این بحران نشان میدهد چرا وضعیت کنونی هم آشناست و هم تازگی دارد. طبق نوشته دانشنامه بریتانیکا، خط دیورند—مرزی ۲۶۰۰ کیلومتری که در سال ۱۸۹۳ ترسیم شد—اجتماع پشتونها را دوپاره کرده و هیچگاه از سوی دولتهای افغانستان رسمی شناخته نشده است؛ مسئلهای که اختلافی دیرینه درباره کنترل و رفتوآمد مرزی ایجاد کردهاست.
مرکز ملی ضدتروریزم آمریکا (NCTC) تیتیپی را ائتلافی از شبکههای شبهنظامی معرفی میکند که در سال ۲۰۰۷ برای یکپارچهسازی مبارزه علیه ارتش و حکومت پاکستان شکل گرفت و اکنون مهمترین منبع تنش میان دو کشور است. این گروه که از سوی سازمان ملل و آمریکا «تروریستی» شناخته شده، خواهان اجرای سختگیرانه تفسیر خود از شریعت است و بارها نیروهای امنیتی و غیرنظامیان پاکستانی را هدف قرار دادهاست.
به گزارش «پروژه مقابله با افراطگرایی» و عربنیوز، پس از بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱، بسیاری از اعضا و رهبران تیتیپی به مناطق مرزی افغانستان منتقل شدند—روندی که روابط دوستانه را تیره کرد. این منطقه همچنین محل فعالیت گروههایی مانند داعش و القاعده است و ناهمواریهای جغرافیایی و پیوندهای قبیلهای اجرای یکجانبه قوانین را تقریباً ناممکن میسازد. دههها همکاری و رقابت همزمان—که اکنون با خروج آمریکا و ناتو بازتعریف شده—نشان میدهد هر راهحلی باید به حکمرانی محلی، توافقهای قبیلهای و فرصتهای اقتصادی توجه کند، نه فقط به راهکارهای نظامی.
مسیر پیشرو باید میان واقعگرایی سیاسی و میانجیگری توازن برقرار کند، زیرا نه جنگ آشکار و نه تنش دایمی، امنیت غیرنظامیان یا منافع دو کشور را تامین نمیکند. یک طرح صلح عملی، بر پایه مذاکرات قطر و ترکیه، میتواند شامل این موارد باشد: توافق امنیتی گامبهگام، نظام راستیآزمایی با نظارت بیطرفان، تیم مشترک پاکستان–افغانستان برای رسیدگی به مسئله تیتیپی، ایجاد گذرگاههای بشردوستانه و بازگشایی تدریجی مرز برای کاهش مشکلات، و جدول زمانی برای اقدامات اعتمادساز مانند تبادل زندانیان یا مناطق مشترک گشتزنی. قطر و ترکیه میتوانند میزبان و تضمینکننده این سازوکارها باشند و قدرتهای بزرگتر و سازمان ملل نیز نظارت فنی و مشوقهای اقتصادی ارایه دهند.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، ضمن رد درخواست پاکستان گفت که آتشبس «تا کنون از سوی ما نقض نشده و همچنان برقرار خواهد بود.» چالش اصلی این است که این اظهارات شفاهی به سازوکاری مشترک و قابل راستیآزمایی تبدیل شود که انگیزههای گروههای مسلح را کاهش دهد و جان غیرنظامیان را حفظ کند. اگر میانجیها بر گامهای کوچک و عملی تمرکز کنند، آتشبس شکننده اکتوبر شاید هنوز بتواند به صلح پایدار مرزی تبدیل شود.
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: اِلی سارا رند
منبع: سازمانی برای صلح جهانی – The OWP