خبرگزاری دید: خشونت سیستماتیک به معنای حذف آرام اما ساختاری ظرفیتهای انسانی است؛ خشونتی که نهاز سر خشم لحظهای، بلکه از دل باور ایدئولوژیک و مقررات قبیلهای برمیخیزد و زندگی روزمره زنان را به حصاری تنگ بدل میکند. محرومیت زنان از تحصیل و کار، میلیونها نفر را از چانس توسعه فردی و نقشآفرینی اجتماعی محروم ساخته و شکاف جنسیتی را به شکافی نسلی تبدیل کرده است.

در روز جهانی منع خشونت علیه زنان، افغانستان تصویری عریان از خشونت ساختاری، محرومیت سازمانیافته و حذف سیستماتیک زنان از حیات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی ارائه میکند؛ بحرانی که در سکوت و فراموشی جهانی، بهتدریج آینده یک نسل را به تاریکی میکشاند.
روز جهانی منع خشونت علیه زنان در حالی فرا رسیده که افغانستان در یکی از عمیقترین و پیچیدهترین بحرانهای حقوقی و انسانی عصر حاضر قرار دارد. خشونت علیه زنان در کشور ما دیگر یک رفتار فردی یا خانگی نیست، بلکه یک «ساختار» است؛ ساختاری که از قوانین نانوشته تا محدودیتهای رسمی، از بستن دروازههای آموزش تا حذف از بازار کار، زنان را در محاصرهای بیسابقه قرار داده است. آنچه امروز در افغانستان جریان دارد، یک بحران فراموششده است؛ بحرانی که پیامدهای آن نهفقط زنان، بلکه آینده کل جامعه را تهدید میکند.
۱) خشونت سیستماتیک و محرومیت از حقوق بنیادین
در نتیجه تحولات سیاسی سالهای اخیر، زنان افغانستان از اساسیترین حقوق خود محروم شدهاند. ممنوعیت آموزش متوسطه و عالی برای دختران، محدودیت شدید بر کار زنان در نهادهای دولتی و خصوصی، ممنوعیت فعالیت زنان در سازمانهای امدادی و محدودسازی حضور اجتماعی، تصویری روشن از یک الگوی خشونت سیستماتیک ارائه میدهد.
خشونت سیستماتیک به معنای حذف آرام اما ساختاری ظرفیتهای انسانی است؛ خشونتی که نهاز سر خشم لحظهای، بلکه از دل باور ایدئولوژیک و مقررات قبیلهای برمیخیزد و زندگی روزمره زنان را به حصاری تنگ بدل میکند. محرومیت زنان از تحصیل و کار، میلیونها نفر را از چانس توسعه فردی و نقشآفرینی اجتماعی محروم ساخته و شکاف جنسیتی را به شکافی نسلی تبدیل کرده است.
۲) تشدید خشونت خانگی در سایه فروپاشی نهادهای حمایتی
کاهش خدمات حمایتی، بستهشدن مراکز امدادی و محدودیتهای اعمالشده بر کار نهادهای غیردولتی، چرخه خشونت خانگی را تشدید کرده است. بسیاری از زنان حتی قادر به گزارش خشونت نیستند؛ زیرا هیچ مسیر امن، قابل اعتماد و بیخطر برای طرح شکایت وجود ندارد. ساختارهای قضایی موجود نیز غالباً یا پاسخگو نیستند یا رویکردی مردسالارانه دارند و همین امر، قربانیان را از پیگیری حقوقی ناامید میکند.
از سوی دیگر، حذف زنان از بازار کار و افزایش وابستگی مالی آنان، زمینه افزایش خشونت خانگی را فراهم کرده است. در خانوادههایی که زنان منبع درآمد داشتهاند، ممنوعیت کار به فشار اقتصادی و در نتیجه بالا رفتن احتمال تنشهای درونخانوادگی منجر شده است. این چرخه خشونت در محیطهای فاقد نظارت و حمایت، بهسرعت بازتولید میشود.
۳) پیامدهای اجتماعی و نسلی خشونت
خشونت علیه زنان در افغانستان نهتنها سرنوشت فردی آنان را تباه میکند، بلکه تأثیرات عمیقی بر آینده کشور دارد. حذف دختران از آموزش، نسل آینده را در برابر فقر، بیکاری و عقبماندگی مهارتی آسیبپذیر میسازد. ازدواجهای زیر سن، ترک تحصیل و انزوای اجباری دختران، پیامدهای بلندمدتی بر سلامت روان، نقش اجتماعی و توانمندی اقتصادی یک جامعه دارد.
در سطح کلان، کنار گذاشتن زنان از عرصه عمومی، به معنای چشمپوشی از نیمی از ظرفیت انسانی است. هیچ جامعهای بدون مشارکت زنان قادر به دستیابی به توسعه پایدار نیست. غیبت زنان در بخش اقتصاد، سیاست، فرهنگ و آموزش، به کاهش بهرهوری، رکود اجتماعی و محدود شدن چشماندازهای بینالمللی افغانستان منجر شده است.
۴) بنبست عدالت و فرهنگ مصونیت
یکی از بنیادیترین چالشهای زنان افغانستان، نبود دسترسی به عدالت است. هنگام گزارش خشونت، بسیاری از زنان با خطرات اجتماعی، خانوادگی و حقوقی روبهرو میشوند. در نبود محاکم مستقل و پاسخگو، شکایتکردن نهتنها راه حل نیست، بلکه خود میتواند به تهدیدی برای جان و امنیت زنان بدل شود. این شرایط، فرهنگ مصونیت از مجازات را تقویت کرده و راه را برای تکرار خشونتها باز گذاشته است.
۵) راهکارهای چندلایه برای عبور از بحران
برای کاهش خشونت علیه زنان در افغانستان، نیاز به رویکردی ترکیبی، هوشمندانه و چندلایه وجود دارد:
احیای شبکههای امن حمایتی برای ارائه خدمات روانی ـ اجتماعی و حقوقی بهصورت پنهانی و بدون خطر.
سرمایهگذاری بر آموزش دیجیتال و غیرحضوری بهعنوان تنها مسیر باقیمانده برای جلوگیری از حذف کامل دختران از چرخه آموزش.
فشار هدفمند دیپلماتیک از سوی جامعه جهانی در چارچوب حقوق بشر و با تمرکز بر مسوولیتپذیری در برابر نقضهای سیستماتیک.
تقویت جامعه مدنی پنهان که با وجود محدودیتها، همچنان بخشی از بار حمایت از زنان را بر دوش دارد.
جمعبندی
روز جهانی منع خشونت علیه زنان برای افغانستان تنها یک مناسبت نیست؛ هشداری است درباره سامانه خشونتی که با مقررات، محدودیتها و محرومیتهای سازمانیافته شکل گرفته است. بحران زنان در افغانستان، بحرانی فردی یا مقطعی نیست؛ تهدیدی است علیه توسعه، ثبات و آینده. تا زمانی که حقوق بنیادین زنان تضمین نشود، هیچ مسیر پایدار برای صلح، پیشرفت و امید در این کشور قابل تصور نخواهد بود.
نویسنده: داکتر فاطمه حسینی – خبرگزاری دید