آیا اتحادیه اروپا میتواند بحرانهای افغانستان را مهار کند؟
یک راهحل موثر و پایدار برای بحرانهای فعلی و بالقوه میتواند تعقیب یک رویکرد چندجانبه با هدف مشارکت همه احزاب سیاسی افغانستان، تضمین نمایندگی زنان و جوامع قومی و مذهبی باشد. دستیابی به این هدف با فعال کردن تلاشهای هماهنگ بینالمللی و منطقهای برای هموار کردن مسیر یک دولت نماینده و فراگیر را امکانپذیر میکند
پس از خروج ایتلاف به رهبری ایالات متحده از افغانستان که اتحادیه اروپا شریک مهمی در آن بود، این کشور وارد خلاء سیاسی دیگری شد. وضعیت شکننده کنونی افغانستان احتمالاً این کشور را به سوی بحران دیگری سوق خواهد داد که پیامدهای منفی برای منطقه و فراتر از آن خواهد داشت. اتحادیه اروپا که طی دو دهه گذشته در افغانستان نقش مهمی ایفا کرده است، این توانایی را دارد که موضع دیپلماتیک و سیاسی فعالانهای در مدیریت بحرانهای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی-امنیتی قریبالوقوع اتخاذ کند.
استراتژی جهانی اتحادیه اروپا (EUGS) با عنوان «چشمانداز مشترک، اقدام مشترک: اروپای قوی تر»، حوزههای اولویت اصلی، از جمله نقش اتحادیه اروپا را در حل منازعه، ایجاد صلح و مدیریت بحران مشخص کرد. این استراتژی تأکید میکند که «پیشگیری از درگیریها کارآمدتر و مؤثرتر از مقابله با بحرانها پس از وقوع آن است». چیزی که دقیقاً مشخصه بنبست سیاسی کنونی در افغانستان است.
حکومت طا-لبان به دلیل عدم برگزاری انتخابات فاقد مشروعیت داخلی است و از سویی هم رسمیت جهانی ندارد. حکومتی که فاقد اعتماد عمومی باشد، ناپایدار تلقی میشود. اکنون وقت آن است که اتحادیه اروپا اقدامات دیپلماتیک پیشگیرانه و سازندهای برای جلوگیری از بحرانهای احتمالی انجام دهد.
افغانستان منزوی میتواند ناخواسته به پناهگاه گروههای تروریستی فراملیتی تبدیل شود که منجر به افزایش کشت خشخاش و نقض گسترده حقوق بشر شود. در عین حال، آزادی بیان و آزادی رسانهها را نیز محدود کند. در نشست اخیر وزرای خارجه گروه-۷ در جاپان، انتقادهایی در رابطه با محدودیتهای شدید طا-لبان بر جمعیت افغانستان و گزارشهای مربوط به نقض حقوق بشر در سراسر این کشور مطرح شد. با این حال، گروه محافظهکار طا-لبان نه تنها نتوانسته خواستههای عمومی مردم و جنبشهای سیاسی افغانستان را برآورده کند، بلکه نیروهای قهری خود را برای حکومت از طریق ترس و طرد، تشدید و تقویت کرده است. استفاده از اجبار، ارعاب و سرکوب برای خاموش کردن صداهای مخالف نه تنها شکست میخورد، بلکه به افزایش ناآرامی عمومی منجر میشود.
سیاستهای اخیر طا-لبان شامل ممنوعیت تحصیلات متوسطه دختران و جلوگیری از کار زنان در نهادهای سازمان ملل متحد در افغانستان میشود. این سیاستها باعث خشم مردم میشود. از دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان خواسته شده است که در مورد خروج احتمالی شان از این کشور هشدار دهد، مگر اینکه ممنوعیت کارگران زن سازمان ملل در لغو شود.
تمام کشورهای همسایه افغانستان در برنامه جهانی اتحادیه اروپا در حوزه همکاریهای بینالمللی میانمدت و بلندمدت گنجانده شدهاند. عدم یک دولت قانونی منجر به قطع ارتباط کشور از مجامع، رویدادها و ابتکارات منطقهای و فراملی شده است که منجر به انزوای بیشتر، بیثباتی سیاسی، اختلالات اقتصادی و یک بحران انسانی عمیق با دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی، غذا، آب، آموزش برای عموم و… شده است.
اتحادیه اروپا چه میتواند انجام دهد؟
امنیت سیاسی شکننده در افغانستان بعید است که پایدار بماند. احیای مقاومت مسلحانه و حملات پراکنده از سوی داعش شاخه خراسان (ISKP) احتمالاً وضعیت امنیتی را بدتر میکند و به درگیریهای داخلی منجر میشود.
برای جلوگیری از تهدیدات امنیتی قریبالوقوع برای منطقه و فراتر از آن، اتحادیه اروپا باید زودتر وارد عمل شود و «رویکرد یکپارچه استراتژی جهانی اتحادیه اروپا EUGS در قبال درگیریها و بحرانها» را دنبال کند. اتحادیه اروپا این توانایی را دارد که رویکرد «چندبٌعدی» را دنبال کند و از ابزارهای موجود که در مدیریت بحرانها و درگیریهای احتمالی مفید هستند، استفاده کند. وضعیت هنوز در مرحله اولیه مقاومت مسلحانه است، اما خشونت سیاسی همچنان ادامه دارد.
اتحادیه اروپا باید رویکرد «چند مرحلهای» را برای بحرانها و درگیریهای فعلی و بالقوه دنبال کند. خروج جامعه بینالمللی که اتحادیه اروپا یکی از بازیگران مهم آن بود، افغانستان را در یک بحران قرار داد. جنبش تئوکراتیک طا-لبان بر این کشور حکومت میکند و سایر اقشار جامعه از جمله جوانان، زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی به حاشیه رانده شدهاند. تداوم چنین سیاستهایی احتمالاً باعث تعمیق بحران و ایجاد واکنش منفی میشود. اتحادیه اروپا باید در مراحل اولیه به دنبال راههای دیپلماتیک جهت جلوگیری، حل و فصل و تثبیت وضعیت سیاسی-امنیتی قبل از وقوع یک بحران بزرگتر باشد.
یک راهحل موثر و پایدار برای بحرانهای فعلی و بالقوه میتواند تعقیب یک رویکرد چندجانبه با هدف مشارکت همه احزاب سیاسی افغانستان، تضمین نمایندگی زنان و جوامع قومی و مذهبی باشد. دستیابی به این هدف با فعال کردن تلاشهای هماهنگ بینالمللی و منطقهای برای هموار کردن مسیر یک دولت نماینده و فراگیر را امکانپذیر میکند. تلاشهای نخبگان در محور صلح و حکومتداری در گذشته به ثمر نشسته است. برای تضمین صلح پایدار و حکومتداری مسئولانه، مشارکت شهروندان افغانستان در ابتکارات از سطوح بالا به پایین و پایین به بالا ضروری است. این امر حس تعلق به مردم را به افراد میدهد و خطر درگیری را به حداقل میرساند.
اتحادیه اروپا توانایی سادهسازی ابتکارات مشابه برنامههای استراتژی این اتحادیه با تمرکز بر صلح، ثبات و پیشگیری از درگیری را دارد. این برنامهها اهداف متعددی را دنبال میکنند، از جمله ارایه حمایت از ذینفعان محلی، رهبران جامعه، فعالان جامعه مدنی و نمایندگان زنان جهت کمک به ایجاد ظرفیت برای پیشگیری از مناقشه. علاوه بر این، این اقدامات نقاط اتصال برای تعامل در زمین را فراهم میکند. این ابتکارات میتوانند به عنوان میکانیزمهای هشدار اولیه جهت مقابله با تهدیدات و بحرانها باشد.
گزارشها حاکی از تهدیدات امنیتی احتمالی برخاسته از افغانستان است. علاوه بر مأموریتهای موجود در منطقه، اتحادیه اروپا توانایی استقرار ایتلاف غیرنظامی مشترک امنیت و دفاع (CSDP) را دارد که میتواند اهداف دوگانه داشته باشد: مقابله با تهدیدات نوظهور و رسیدگی به بحرانهای بالقوه در چارچوب تغییرات جدید. شرایط امنیتی افغانستان حضور یک پیمان CSDP غیرنظامی را میطلبد که میتواند بازدارنده تهدیدها باشد. چنین ماموریتهایی میتواند به سازمانهای بشردوستانه فعال در منطقه و افغانستان نیز کمک کند تا کمکهای نجاتبخش و امدادی خود را به شهروندان نیازمند افغانستان برساند.
مسیر پیشرو
شایان ذکر است که مشکلات منطقهای نیازمند راهحلهای منطقهای است، اما منطقه با رقابتهای منطقهای خاص، به ویژه خصومتهای تاریخی هند و پاکستان، موضع تاجیکستان در برابر طا-لبان، فقدان موضع واحد در برابر افغانستان مواجه است؛ چه این امر برای تعامل باشد و چه رویارویی یا سایر مسایل منطقهای. جستجوی راهحلهای سازنده و دیپلماتیک به بحرانهای جاری و قریبالوقوع ضروری است. این امر نیازمند یک رویکرد چندوجهی است که شامل ذینفعان مختلف محلی، منطقهای و فراملی باشد.
ذینفعان محلی، از جمله احزاب سیاسی، گروههای مخالف، نمایندگان زنان و جوانان، گروههای جامعه مدنی، نمایندگان جوامع قومی و مذهبی و افراد میتوانند از طریق گفتوگو گردهم آیند تا تلاشهای هماهنگ را آغاز و ترویج کنند. شروع گفتوگو گام مهمی در جهت ایجاد تلاش بین ذینفعان و طرفین است. اتحادیه اروپا دارای اهرمهای سیاسی و اقتصادی و انگیزههایی است که میتواند احزاب و ذینفعان را به تلاشهای هماهنگ تشویق و ترغیب کند.
اتحادیه اروپا با استفاده از ابزار و نفوذ سیاسی موجود میتواند اجماع منطقهای را تسهیل کند. این امر به نوبه خود میتواند به تسهیل روند ایجاد مذاکرات میانافغانی با هدف دستیابی به یک ساختار سیاسی که شامل نمایندگان همه اقشار جامعه باشد، کمک کند.
حکومت کنونی طا-لبان در قمست نمایندگی مؤثر آرزوهای جمعیت گسترده افغانستان کوتاهی کرده و میکانیزمهایی برای پاسخگویی به شهروندان ندارد. تداوم چنین وضعیت، بنبست پر هرج و مرج سیاسی را طولانی میکند.
برای پایان دادن به بنبست سیاسی جاری، ایجاد یک دولت پاسخگو، مسئول و فراگیر که نماینده امیال و آرزوهای همه مردم افغانستان باشد، ضروری است. اتحادیه اروپا توانایی ایفای نقش سازنده در حمایت از ابتکارات برای راهحل سازنده را دارد که منجر به یک ساختار سیاسی فراگیر، دموکراتیک و نمادین در افغانستان شود.