حکومت فراگیر؛ تعریف طا-لبان چیست؟
طا-لبان خود را مستحق تصاحب قدرت میدانند و بر اساس آن تداخل جریانهای سیاسی مخالف را خلاف مبارزه بیست ساله خود که آن را «جهاد مقدس» مینامند ارزیابی میکنند
از زمان سقوط کشور به دست طا-لبان در ۲۴ اسد سال روان خورشیدی، موضوع حکومت فراگیر از سوی کشورهای منطقه و جهان به یکی از شروط به رسمیت شناختن حکومت طا-لبان مبدل شده است. به جز پاکستان و چین، تقریباً تمام کشورهای همسایه، منطقه و جهان و همچنان جریانهای سیاسی داخلی بر تشکیل حکومت فراگیر تاکید میکنند؛ چیزی که تاکنون با مقاومت شدید مقامات طا-لبان مواجه بوده و انعطافی در باره آن مشاهد نمیشود.
اخیراً بهادر امینیان سفیر ایران در کابل بار دیگر به تشکیل حکومت فراگیر از سوی طا-لبان تاکید کرده و افزوده است که حکومت کنونی این گروه، تک قومیتی و فاقد وجهه همه شمولیت است. سفیر ایران تصریح کرده که تهران نمیتواند چنین حکومتی را که تمام اعضای آن برخاسته از میان طا-لبان و از یک قومیت خاص است، به رسمیت بشناسد. او اما گفته که اگر طا-لبان حکومت فراگیر تشکیل بدهند، از سوی ایران به رسمیت شناخته شده و کشورهای دیگر نیز تشویق میشوند که آن را به رسمیت بشناسند.
اظهارات سفیر ایران با واکنش مقامات طا-لبان مواجه شد. انعام الله سمنگانی معاون سخنگوی طا-لبان در واکنش به آن گفت که هر کشور مطابق مصالح و منافع ملی خود از حکومت فراگیر تعریف دارد.
اما پرسش این است که حکومت فراگیر واقعاً چه صفاتی دارد و مشخصات آن چیست که مورد توافق تمام طرفها باشد و اتفاق نظری در تعریف آن به میان آید.
در تعریف حکومت فراگیر گفته شده که این نوع ساختار قدرت، در واقع گذار از حکومت متمرکز به دموکراسی است؛ یعنی قدرت سیاسی از دایره اختیارات یک گروه، یک جریان سیاسی یا یک حزب خارج شده و در سطح افقی گسترش مییابد تا به مردم که قاعده هرم هستند، توزیع شود.
بنا بر این تعریف، حکومت طا-لبان نه فراگیر است و نه میلی به سوی رفتن به دموکراسی دارد؛ زیرا طا-لبان به انتخابات و اعمال رای و اراده مردم باور نداشته و حکومت را نوعی امر الهی میدانند که از سوی امیر باید اداره شود.
آنچه از محتوای بیانات، سخنان و اظهارات سخنگویان و مقامات طا-لبان بر میآید، تعریف آنان از حکومت فراگیر مبتنی بر اصل حاکمیت دینی و حضور چند فرد از اقوام مختلف در کابینه است. که این خود مخالف تعریف فراگیر از حکومت به معنی تمثیل اراده مردم بوده و حاکی از این موضوع است که حاکمیت از آن مردم نیست.
در تاریخ معاصر افغانستان کم نیست نوع نظامهایی که با نظر و دیدگاه طا-لبان در باره فراگیر بودن حکومت نزدیک بوده و حتا میتوان گفت که مدل حکومت طا-لبان نوعی از آن مدلها در جهت عکس است. مثلاً در تاریخ معاصر کشور، حکومت حزب دموکراتیک خلق متشکل از اعضای حزب بود که گاهی وابسته به اقوام مختلف میبودند و زمانی هم یکسره از یک قوم و ملیت خاص. اگر با تعریف طا-لبان پیش برویم، در واقع حکومت خلق و پرچم بسی فراگیرتر از حکومت طا-لبان بود؛ زیرا در آن حکومت دست کم زنان جایگاه بهتری داشتند.
اصول سیاسی این است که حکومت فراگیر باید دست کم دو مشخصه ذیل را دارا باشد، تا در چارچوب همه شمولیت گنجانده شده و اراده ملت را نمایندگی کند. نخست سهیم بودن تمام جریانات سیاسی و دوم واگذاری مشروعیت به اراده مردم از طریق همه پرسی یا انتخابات.
پرسش دوم این است که چرا طا-لبان تمایلی به انتخابات ندارند و از دخیل شدن جریانات سیاسی در حکومت و قدرت میهراسند، این مسئله فلسفه وجودی تحریک طا-لبان بر میگردد؛ زیرا طالبان یک جنبش دینی –مذهبی بوده و مدل حکومت داری خود را مبتنی بر «امارت» گذاشتهاند و امیر نیز هرگز انتخابی نیست. فردی است منصوب شده از سوی مراجع دینی، که مادام العمر بوده و در راس امور قرار میگیرد.
بنا بر این، تفاوت دیدگاه در مسئله حکومت فراگیر میان طا-لبان و جهان یکی از مسایل حاد سیاسی در بحران کنونی کشور است که به نظر نمیرسد به این زودیها حل شود؛ زیرا طا-لبان خود را مستحق تصاحب قدرت میدانند و بر اساس آن تداخل جریانهای سیاسی مخالف را خلاف مبارزه بیست ساله خود که آن را «جهاد مقدس» مینامند ارزیابی میکنند. در کنار این، طا-لبان یک جریان و تحریک ایدئولوژیک اسلامی بوده و هرگز انعطافی در این زمینه نشان خواهند چرا که افق دید این نوع جنبشها برخاسته از ایدئولوژیی است که به آن انتساب دارند و بر بنیاد آن، ملت را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم میکنند؛ همان پدیدهای که در احزاب چپ نیز به شدت جاری بود.