خلیلزاد؛ معمار تجزیه افغانستان؟
در چنین شرایطی تنها چیزی که به نجات افغانستان و قوام و بقای حکومت طا-لبان کمک میکند، تغییر مبنایی رویکردهای سیاسی این گروه در زمینه توزیع قدرت و مشارکت واقعی اقوام و مذاهب کشور در ساختار اجرایی و مدیریتی آن است
راحل موسوی- خبرگزاری دید
زلمی خلیلزاد نماینده پیشین امریکا در امور صلح افغانستان، برای از سرگیری مذاکرات بین الافغانی به دوحه پایتخت قطر رفته است.
از سوی دیگر، گفته شده سفر ماجد القحطانی نماینده ویژه قطر به کابل و دیدار او با سراجالدین حقانی و عبدالله عبدالله نیز با هدف از سرگیری مذاکرات دوحه بوده است.
هدف از این مذاکرات، تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان اعلام شده است؛ چیزی که خواسته اصلی جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن حکومت جدید افغانستان است.
این در حالی است که گفته میشود طا-لبان هم در پی ایجاد شورایی دوازده نفره برای اداره افغانستان هستند؛ شورایی که اعضای آن متشکل از ملا محمدحسن آخوند، خلیلالرحمان حقانی، ملا یعقوب، پسر ملا عمر رهبر پیشین طا-لبان، حامد کرزی، عبدالله عبدالله، ملا عبدالغنی برادر، امیرخان متقی، صلاحالدین ایوبی، قاری فصیحالدین، حنیف اتمر، گلبدین حکمتیار، عالمی بلخی و خانم مسعوده کروخی و شماری دیگر از نیروهای کلیدی طا-لبان است.
بر پایه اطلاعات منابع گوناگون، هدف از ایجاد این شورا محدود ساختن صلاحیتهای امیرالمومنین طا-لبان و رئیس الوزرای آنان است تا به این ترتیب، تصمیمگیرنده نهایی در موارد مهم از جمله در مورد کابینه، شورای دوازده نفری مورد نظر باشد.
برخی گمانهها حاکی از آن است که شورای دوازده نفره تصمیمگیری طا-لبان برای پر کردن خلأ رهبری این گروه است. بر پایه این گمانهها اساساً کسی به نام ملا هبت الله به عنوان امیرالمومنین طا-لبان، وجود خارجی ندارد و تنها نام چنین کسی امارت میکند.
در صورت درست بودن اطلاعاتی که در خصوص تشکیل شورای دوازده نفری طا-لبان دست به دست میشود، میتوان نتیجه گرفت که طالبان در صدد دور زدن خلیلزاد و خنثیسازی سناریوی او برای ایجاد حکومت فراگیر در افغانستان است. به واقع طا-لبان با تشکیل چنین شورایی که متضمن مشارکت نمادین طیفهای مختلف سیاسی ـ اجتماعی افغانستان است، به دنبال تأمین مهمترین شرط جهان برای به رسمیت شناختن حکومت خود است.
به بیان روشنتر تشکیل چنین شورایی هم مبین شورایی بودن ساختار سیاسی مورد نظر طا-لبان است و هم از نظر ترکیب، جریانهای گوناگون جامعه را در حوزه سیاسی، اجتماعی و جنسیتی تحت پوشش قرار میدهد که میتواند برای جلب حمایت جهان در خصوص شناسایی حکومت طا-لبان مورد استناد قرار گیرد.
اما با توجه به سخنان اخیر جو بایدن رییس جمهور امریکا در خصوص افغانستان، ابعاد پنهان سفر خلیلزاد به دوحه و سناریوی مورد نظر او و دولت متبوعش برای آینده افغانستان، بهتر قابل تشخیص خواهد بود.
جو بایدن روز چهارشنبه ۲۹ جدی که به مناسبت یک سالگی حضور خود در کاخ سفید به عنوان رییس جمهور امریکا در یک نشست خبری سخنرانی میکرد، گفت که: «اگر فکر میکنید کسی میتواند افغانستان را تحت یک دولت واحد متحد کند، دست خود را بلند کنید؟»
بایدن سخنان قبلی خود را تکرار کرد و گفت که افغانستان به دلیل محکمی «قبرستان امپراتوریها» است و این کشور «مستعد وحدت» نیست.
بایدن پیشتر نیز گفته بود که افغانستان توانایی متحد شدن را ندارد. این طرز فکر که بار دیگر در موضعگیری تازه رییس جمهور امریکا در مورد افغانستان تبارز یافت، نشانه آن است که مأموریت تازه خلیلزاد تجزیه افغانستان بر اساس تفکر رهبران ارشد امریکا است. اگر مأموریت دور نخست خلیلزاد فروپاشی ساختار سیاسی افغانستان بود، دور تازه مأموریت او فروپاشی خود افغانستان و تجزیه آن به اجزای کوچک پراکنده یا دست کم به شمال و جنوب است.
افغانستان جایی نیست که امریکا با بیرون بردن نظامیان خود از آن، به حال خود رهایش کند و یا به مداخلات استعماری خود در آن ادامه ندهد. بنابراین به هر اندازه که این کشور، ضعیف و اسیر و آسیبپذیر باشد، به همان اندازه مستعد دخالت و پذیرای دستاندازی قدرتهای شیطانی و از جمله امریکا خواهد بود.
اکنون توپ در زمین طا-لبان است و میزان خردورزی سیاسی و پایبندی سران و رهبران این گروه به منافع ملی و تمامیت ارضی افغانستان، تعیینکننده سرنوشت وحدت و یکپارچگی آینده کشور است. رهبران طا-لبان باید به این درک رسیده باشند که اگر توافق صلح دوحه، از یک سو امکان دستیابی آسان و ارزان آنان به قدرت مطلقه سیاسی را فراهم آورد، از سوی دیگر آنان را در معرض خیانتهای جبرانناپذیر امریکا هم قرار داده است. امریکایی که در قمار صلح دوحه، به ساختار دستساز بیست ساله خود و جهان، در یک چشم به هم زدن پشت پا زد، برای پشت پا زدن به حکومت تکقومی و انحصاری طا-لبان نیز دلایل زیادی در اختیار دارد؛ از استبدادی و انحصاری بودن تا ناقض حقوق بشر بودن و ضد زن و اقلیتهای قومی و مذهبی بودن و…
در چنین شرایطی تنها چیزی که به نجات افغانستان و قوام و بقای حکومت طا-لبان کمک میکند، تغییر مبنایی رویکردهای سیاسی این گروه در زمینه توزیع قدرت و مشارکت واقعی اقوام و مذاهب کشور در ساختار اجرایی و مدیریتی آن است. در غیر آن دیری نخواهد پایید که تاوان پشیمانی، هم غیر قابل پرداخت خواهد بود و هم جبرانناپذیر.