راهحل بحران افغانستان؛ واکنش منسجم و هماهنگ جهان(٢/آخر)
اثربخشی کمکها باید بهبود یابد تا آسیبهای ناشی از کاهش کمکهای بینالمللی به افغانها به حداقل برسد. برنامهها باید با توجه به مقرون به صرفه بودن اولویتبندی شوند. این امر نیازمند تغییراتی در امور معمول بشردوستانه است. به عنوان مثال، انتقال نقدی عموماً بهتر از کمکهای غیرنقدی است
غلبه ایدیولوژی بر پراگماتیزم یا پویایی قدرت سیاسی؟
هم ممنوعیت تریاک و هم اقدامات طا-لبان علیه زنان و دختران از منظر حکومتداری عملی معنایی ندارد و نه به صورت سطحی هم به نفع این رژیم نیست. افراطگرایی ایدیولوژیک، همراه با این تصور که آموزش زنان و کار زنان در سازمانهای غیردولتی و سازمان ملل متحد بیشتر برنامههای خارجی است ممکن بر نگرانیهای عملی و فعلی غلبه کند.
توضیح دیگر میتواند این باشد که این اقدامات نشاندهنده تلاشهای امیر برای انحصار قدرت است. عامل سوم ممکن است این باشد که «پایگاه» جنگجویان و فرماندهان سطح پایین طا-لبان در جریان شورش چنان دکترین شده که با خط سخت فرهنگی که امیر در پیش گرفته، پیوند خورده است. با این حال، این ایده که پایگاه طا-لبان رهبری را در تمام زمینههایی که مرتکب اشتباه شدهاند، از جمله در حوزه اقتصادی (مثلاً ممنوعیت تریاک) تحت فشار قرار میدهند، دور از ذهن به نظر میرسد. صرف نظر از انگیزهها، این اقدامات ناشی از پویایی داخلی طا-لبان است، نه پاسخ آنها به فشارها و انگیزههای خارجی. این امر در تضاد با ممنوعیت حکومت گذشته طا-لبان برای کشت خشخاش در سال ۲۰۰۰ است که هدف آن تسهیل به رسمیت شناسی بینالمللی حکومت بود.
در تاریخ افغانستان، خودآزاری بیش از حد رژیمهای جدید پیروز الگوی رایج است. این اتفاق پس از کودتای «تصادفی» اپریل ۱۹۷۸ رخ داد که به طور غیرمنتظره ایدیولوگهای مارکسیست-لنینیست و افسران ارتش طرفدار شوروی را به قدرت رساند. اصلاحات ارضی و سیاستهای اجتماعی عجولانه و بداندیشانه مقاومت را برانگیخت، در حالی که اعدامها و زندانهای گسترده مخالفان سیاسی چرخههایی از خشونت و انتقام را آغاز کرد که تا امروز ادامه دارد. همچنین پس از شکست سریع و شگفتانگیز طا-لبان در اواخر سال ۲۰۰۱ که باعث تسریع قتلهای انتقامجویانه، طرد شدن، اقدامات ضدتروریستی علیه آنها شد و – مسلم انگاشتن پیروزی – انعقاد یک توافقنامه صلح زودهنگام را با طا-لبان شکستخورده ناکام ساخت. در مجموعههای گذشته، عقبگرد سریع بود (۱۹۷۸) یا بذرها برای شکست چند سال بعد کاشته شدند (۲۰۰۱). وضعیت اکنون تا حدودی متفاوت است: هیچ مخالف مسلح قابل توجه و سازماندهی شدهای علیه رژیم کنونی وجود ندارد، چه رسد به اینکه توسط کشورهای دیگر حمایت شود. بنابراین پیامدهای نامطلوب برای دولت ممکن است به تعویق بیفتد و احتمالاً بستگی به چگونگی پویایی داخلی طا-لبان دارد.
واکنش جهان
واکنش جهان به اقدامات طا-لبان علیه زنان و دختران شامل محکومیت شدید و متفقالقول شورای امنیت سازمان ملل متحد و اجماع دیپلماتیک بوده است مبنی بر اینکه اکنون زمان حرکت به سمت رسمیت شناسی رژیم طا-لبان نیست. هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان، در حالی که محکومیتها را تکرار میکند، واکنش قویتر نشان نداده است. به نظر میرسد هیچ برنامهای برای توقف برنامههای بزرگ کمکرسانی وجود ندارد، چه رسد به خروج آژانسهای سازمان ملل از این کشور. واکنش مشابهی از سوی سازمانهای غیر دولتی در مورد ممنوعیت کار زنان بیان شد؛ به نظر میرسد که فعالیت برنامههای روی دست گرفته شده به طور کلی تا سطح ۷۰-۸۰ درصد ادامه دارد. علاوه بر این، واکنش جهان به اشتباهات اقتصادی طا-لبان یا بهطور کلیتر، مدیریت اقتصاد افغانستان توسط آنها رسیدگی نکرده است.
بدترین گزینههای استراتژیک برای پیگیری در این وضعیت تیره و تار برای پاسخ موثرتر چیست؟ در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد که بیشتر بر کمک و اقتصاد متمرکز است.
اول، واکنش جهان را میتوان بر اساس اجماع بر عدم به رسمیت شناسی رژیم طا-لبان استوار کرد تا تغییرات قابل توجهی در سیاستهای اجتماعی طا-لبان رونما شود که در کوتاه مدت بعید است. اما تعامل عملی و نتیجهمحور میتواند و باید در حوزههای مختلف اقتصادی و سایر حوزهها دنبال شود.
دوم، واکنشها باید استراتژیک باشد، نه فقط پاسخی به اقدامات طالبان. جامعه بینالملل با یک «معضل بشردوستانه» در مواجهه با رژیمی است که به رفاه مادی مردم خود اهمیتی نمیدهد. با این وجود، اصول و رویکردهای معقولی را میتوان دنبال کرد، به عنوان مثال: «آسیب نزنید» یا به عبارت واقع بینانهتر، خسارات ناشی از اقدامات بینالمللی را بر مردم افغانستان تقلیل دهید.
از منافع حاصل شده کمکها به طا-لبان آگاه باشید و اقدامات مشخصی را برای محدود کردن آن انجام دهید.
به جای اجرای برنامههای مشابه (به عنوان مثال، بشردوستانه در مقابل «نیازهای اساسی») استراتژی جامع کمکی ایجاد کنید.
بر ثبات اقتصادی و بخش خصوصی افغانستان که به نفع مردم این کشور خواهد بود، تمرکز کنید.
سوم، روند کاهش اجتنابناپذیر کمکها به افغانستان باید مدیریت و کاهش یابد تا خسارات بیشتر به حداقل برسد و از شوک دیگر مانند توقف ناگهانی کمکها پس از تسلط طا-لبان در اگست ۲۰۲۱ جلوگیری شود. برخی گزینهها عبارتند از:
کاهش کمکها با حمایت معقول بانک جهانی/ صندوق امانی بازسازی افغانستان و بانک انکشاف آسیایی، متمرکز بر زیرساختهای با مقیاس کوچک، نقل و انتقالات مالی به خانوارها و پروژههای تولید درآمد (که چیزی بین فعالیتهای توسعه نیازهای بشردوستانه و اساسی قرار دارند.) و استفاده اندک از ۳٫۵ میلیارد دالر ذخایر بانک مرکزی افغانستان در صندوق سویس برای حمایت از تعدیل اقتصادی (نه برای کمکهای بشردوستانه)، از جمله تامین نقدینگی بانکهای افغانستان، حمایت از ثبات نرخ ارز، تسهیل تامین مالی تجارت و خدمات به بدهیهای دولتی افغانستان.
چهارم، اثربخشی کمکها باید بهبود یابد تا آسیبهای ناشی از کاهش کمکهای بینالمللی به افغانها به حداقل برسد. برنامهها باید با توجه به مقرون به صرفه بودن اولویتبندی شوند. این امر نیازمند تغییراتی در امور معمول بشردوستانه است. به عنوان مثال، انتقال نقدی عموماً بهتر از کمکهای غیرنقدی است.
پنجم، بررسی و اجرای فوری روشهای نوآورانه تحویلدهی کمک – برای مثال، انتقال دیجیتال به حسابهای تیلفون همراه گیرندگان – که به مرور زمان وابستگی مخاطرهآمیز به محمولههای نقدی پرهزینه سازمان ملل را کاهش میدهد که به نفع طا-لبان است. از سکتور خصوصی افغانستان برای ارسال کمک بیشتر استفاده کنید.
در نهایت، هماهنگی بهتر کمکها و پیگیری تعامل غیرمالی فعالانه در اقتصاد افغانستان. این جنبهها به بهترین وجه توسط یک آژانس چندجانبه هدایت میشوند که دستورات سیاسی و بشردوستانه ناسازگار گاهی مانع آن نمیشود. اگر چنین مجوزی داده شود و به طور مناسب جهتدهی و بازنگری شود، بانک جهانی میتواند چنین نقشی را ایفا کند.