با توجه به مسایل مطروحه می توان به دو نتیجه محتوم رسید: نخست این که پاکستان در موضع ضعف قرار گرفته و از همین خاطر فرافکنی میکند و دوم این که سیاست تهاجمی حمدالله محب نتیجه خوب داده و باید در آینده سیاست دفاعی کنار گذاشته شود
اخیراً شاه محمود قریشی وزیر امور خارجه پاکستان در یک گفتوگوی ویژه با طلوع نیوز، در تمام عرصههایی که انگشت اتهام به سوی پاکستان میچرخد، این کشور و سازمان استخبارات نظامی آن را برائت داد. او در موضع فرافکنانه، هند و دولت افغانستان را مقصر افراطگرایی در منطقه و جنگ خونین جاری در افغانستان قلمداد کرد. او زیر فشار شدید روانی ناشی از حس گناه قرار دارد؛ زیرا به خوبی میداند که پاکستان بازیگر اصلی تمام بحرانی است که از چهل سال به این طرف در افغانستان جاری و ساری است.
با دیدن شاه محمود قریشی آناً متوجه میشوید که او فرافکنی میکند، اما فرافکنی چیست و چرا وزیر امور خارجه همسایه ما به آن متوسل شد.
فرافکنی یا فرازفکنی یا سویافکنی یک اصطلاح روان شناسانه است که نخستین بار توسط زیگموند فروید وارد حوزه روانشناسی شد. فروید به این باور بود، شخصی که گناه کار است به خاطر رهایی از عذاب وجدانی که دارد، به دنبال شخص خیالی گناهکار میگردد یا در توهمات خویش میسازد تا همه تقصیر را به گردن او بیندازد و خود از عذاب وجدان رهایی یابد.
به عبارت دیگر، شخصی که خودش در عذاب وجدان باشد، به دنبال قربانی است تا انگشت اتهام را به سوی او بگرداند و خود را در توهمات خویش از عذاب برهاند و تبرئه کند.
برگردیم به جناب شاه محمودی قریشی، او از همه قضایای افغانستان و طالبان به خوبی آگاه است و میداند که سازمان استخبارات نظامی آن کشور حامی درجه طالبان است، گروه طالبان در پاکستان متولد شده و همین اکنون نیز عقبه سیاسی و نظامی این گروه در آن سوی خط دیورند قرار دارد، شورای کویته و شورای پشاور مشهورتر از آن است که بتوان انکارش کرد و این که مسئول تمام جنایات و وحشت آفرینی در افغانستان، گروه طالبان است، اما او در موضعی فرافکنانه انگشت اتهام را به سوی مثلثی میچرخاند تا افکار عامه را فریب بدهد. اضلاع این مثلث که از دید قریشی مسئول وضعیت موجود در افغانستان است، هند و حکومت افغانستان و حمدالله محب است.
قریشی صراحتاً با دفاع از موقف طالبان و عملنامه پاکستان، میگوید که هند در افغانستان فعالیتهای هراس افکنانه دارد، مسئول افزایش بیسابقه خشونتها حکومت افغانستان است( که بیشتر منظورش رییس جمهور غنی است) و حمدالله محب هم در این وضعیت حساس و شکننده در پی فروپاشی روند صلح برآمده است.
او یک گام فراتر از فرافکنی برداشته و مدعی میشود که پاکستان خود قربانی تروریزم «هندی- افغانی» است چند بار رقم ۸۳ هزار قربانی را به رخ میکشد. اما زمانی که نام حمدالله محب مطرح میشود، کلی اوضاعش دیگرگون شده و بر آشفته میشود؛ چرا که محب اخیراً دیپلماسی روشنی را در برابر پاکستان اتخاذ کرده است، او خوب میداند که ریشه مشکلات افغانستان نه در میان چهارتا طالب چرکین که در دهلیزهای راولپندی باید جستجو شود.
قریشی پیش از این هم علیه مشاور امنیت ملی کشورمان تاخته بود، او به جای پذیرفتن نواقص و اشتباهاتی که پاکستان در چهار دهه اخیر علیه افغانستان مرتکب شده، بیشتر مدعی شده و کنایتاً خواستار ختم حکومت موجوده افغانستان شد.
هرچند قریشی در این مصاحبه تلاش کرد یک چهره بیطرف از پاکستان به نمایش بگذارد، اما فرافکنی او و تلاشش برای تبرئه طالبان از افزایش خشونتها و همچنان تاختن علیه حمدالله محب و حکومت افغانستان و کشور هند، بیشتر دست او را رو کرد؛ زیرا پاکستانیها هر قدر هم در این رابطه تلاش کنند، متل معروفی است که میگوید: آفتاب به دو انگشت پنهان نمیشود.
از جانب دیگر، فرافکنی نشانه ضعف و ناتوانی و زمینگیری نیز است؛ چون شخص فرافکن برای دفاع از موقعیت خویش دست به چنین عملی میزند. قریشی نیز میکوشید ضعف شخص خود و کشورش را در این مصاحبه کتمان کند، اما همین انکار ناشیانه باعث شد که گرگ باران دیده بیشتر از پیش انگشت نما شود.
به نظر میرسد سخنان و موقف حمدالله محب در عید فطر علیه پاکستان، محافل سیاسی و اطلاعاتی آن کشور را به گونه شگرفی دچار شوک کرده است؛ زیرا برای نخستین بار بود که مقامات پاکستانی چنین عصبانی شده و موضع دفاعی میگیرند.
پس با توجه به مسایل مطروحه می توان به دو نتیجه محتوم رسید: نخست این که پاکستان در موضع ضعف قرار گرفته و از همین خاطر فرافکنی میکند و دوم این که سیاست تهاجمی حمدالله محب نتیجه خوب داده و باید در آینده سیاست دفاعی کنار گذاشته شود. به عبارت دیگر، پاکستان کشوری است که فقط حرف زور را میداند و لاغیر.