طا-لبان چالشی برای آمریکا و فرصتی برای منطقه است
مترجم: سید طاهر مجاب
خبرگزاری دید: شکست رویکرد موجود واشنگتن نسبت به طا-لبان، چالشهای شدید قدرت دیپلماتیک امریکا را در سراسر جهان برجسته میکند. در بحبوحه دو جنگ بزرگ و تشدید رقابت استراتژیک با چین، امریکا در ایجاد یک واکنش جمعی بینالمللی در مورد بحرانهای جهانی با مشکلات جدیدی روبروست. در همین حال، چین و بازیگران منطقهای در حال ترسیم مسیرهای دیپلماتیک خود هستند و رژیمهایی که امریکا به دنبال تحت فشار قرار دادن آنها است، اغلب میتوانند دوستان کافی برای سرپیچی از واشنگتن و مانور برای منافع دیپلماتیک خود پیدا کنند. پذیرش مجدد اسد از سوی اتحادیه عرب در سال گذشته و روابط اقتصادی که بسیاری از کشورها از جمله هند، عربستان سعودی و ترکیه از زمان آغاز جنگ در اوکراین، با روسیه حفظ کردهاند، محدودیتهای رویکرد انزوا به رهبری ایالات متحده را به نمایش میگذارد.
اواخر جنوری، در مراسمی در تالار بزرگ مردم در پکن، شی جین پینگ، رییس جمهور چین استوارنامه سفیر تازه منصوب شده طا-لبان در چین را پذیرفت. اگرچه این گام به منزله به رسمیت شناختن رسمی طا-لبان نبود، اما ارتقاء روابط شی جین پینگ مهمترین چالش در برابر اجماع به رهبری ایالات متحده علیه عادیسازی با رژیم افغانستان است. سخنگوی وزارت خارجه چین در نشست خبری پس از این مراسم گفت: “چین معتقد است افغانستان نباید از جامعه بینالمللی کنار گذاشته شود.”
در واقع، این فقط آخرین نمونه از چالشهایی بود که ایالات متحده اکنون در برخورد با طا-لبان با آن مواجه است. از زمان بازگشت این جنبش محافظهکار اسلامگرا به قدرت در اگست ۲۰۲۱، جهان برای مقابله با یک رژیم سرکوبگر که بر ۴۰ میلیون افغانستانی در بخش استراتژیک حیاتی اوراسیا حکومت میکند، مبارزه کرده است. رویکردی که ایالات متحده و متحدان و شرکای آن در نهایت به آن نزدیک شدند، تعهد به ادامه تعامل با مردم افغانستان بود؛ برای مثال با ارایه کمکهای بشردوستانه قابل توجه و در عین حال خودداری از به رسمیت شناختن دیپلماتیک رژیم طا-لبان و مزایایی که معمولاً با روابط دیپلماتیک عادی همراه است.
در طول دو سال گذشته، ایالات متحده تلاش کرده است تا بر این رویکرد استوار باشد؛ نه تنها با خودداری از به رسمیت شناختن طا-لبان، بل با حفظ اجماع بینالمللی در مورد عدم به رسمیت شناختن. این موضع تا حدودی ماهیت تنبیهی دارد و هدف آن نشان دادن رد مشروعیت طالبان است. اما این رویکرد همچنین ریشه در این منطق دارد که با حفظ یک جبهه متحد، قدرتهای بینالمللی و منطقهای میتوانند طالبان را شرمنده و تحت فشار قرار دهند تا راه خود را تغییر دهند. دولت بایدن به صراحت اعلام کرده است که قصد دارد از تهدید انزوای دیپلماتیک برای ترغیب طالبان به بهبود رفتارشان در سه زمینه اصلی استفاده کند: احترام به حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان؛ سرکوب فعالیتهای تروریستی در خاک افغانستان و پذیرفتن یک ساختار حکومتی فراگیرتر که منعکس کننده جوامع مختلف قومی، مذهبی و قبیلهای کشور باشد.
با این حال، دو سال و نیم پس از حکومت طا-لبان، ایالات متحده چیز زیادی برای نشان دادن از این رویکرد ندارد. از یک نگاه، به نظر میرسد طالبان از شرمساری جهانی متاثر نشدهاند، بهویژه وقتی صحبت از امور داخلی مورد نظر آنها میشود، مانند موضوع دسترسی دختران به تحصیلات عالی و حق زنان برای کار. در عوض، رهبران طا-لبان فشارهای بینالمللی را نقض حاکمیت افغانستان توصیف کردهاند و درخواستهای رهبران غرب به حمایت از قوانین بینالمللی را، آخرین مورد در تاریخ طولانی مداخلات میدانند. طا-لبان، با تثبیت قدرت، موضع مقاومت را نیز دو چند کردهاند. در نتیجه، به جای تعدیل سیاستهای خود، محدودیتهای بیشتری بر زنان و مقررات اجتماعی اعمال کردهاند.
رویکرد ایالات متحده نیز در حال دست و پا زدن است، زیرا شمار زیادی از دولتها، مانند دولت چین، با طا-لبان به عنوان یک رژیم منفور رفتار نمیکنند. طا-لبان تلاشهای دیپلماتیک شدیدی را برای مهرجویی کشورهای همسایه انجام دادهاند و بهرغم تنشهای جدی با پاکستان به دلیل حمایت از شورشیان ضد پاکستانی، چندین قدرت منطقهای مایل بودهاند خود را با این رویکرد وفق بدهند. این دولتها از جمله حکومتهای خارجی هستند که در کابل سفارت دارند و میزبان سفارتهای افغانستان در خارج از این کشور هستند. در ماه جنوری، چندین تن از این قدرتها، از جمله چین، ایران و روسیه، حتی در کنفرانس چندجانبه خودشان که به میزبانی طالبان برگزار شد، شرکت کردند. با آنکه مراسم جنوری شی برای سفیر طالبان، زمینه جدیدی را آغاز کرد، با اقدامات آذربایجان، قزاقستان و حتی هند به سمت عادیسازی بیشتر با کابل نیز همخوانی داشت.
از بین رفتن اجماع در مورد انزوای دیپلماتیک طا-لبان پرسشهای مهمی را برای واشنگتن و شرکای آن مطرح میکند. عدم شناسای دیگر یک ابزار قهری معتبر نیست و اگر ایالات متحده به دنبال تأثیرگذاری بر رفتار طا-لبان است، باید راههای دیگری را برای دستیابی به اهداف مورد نظر جستجو کند. علاوه بر این، پرونده افغانستان بازتابی از موقعیتهای مشابهی است که واشنگتن با سایر رژیمهای دشوار مواجه بوده است، از جمله شکست امریکا در ممانعت از عادیسازی روابط کشورهای عربی با بشار اسد، رهبر سوریه؛ که مرتکب جنایات در طول جنگ داخلی شده است، یا اجرای اجماع جهانی در مورد انزوای ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در پی حمله به اوکراین. امروز، تلاشهای ایالات متحده برای تحمیل وضعیت منفور بر رژیمهایی که دوست ندارد، با محدودیتهای جدی مواجه است.
بیاعتنایی به اجماع
در جریان آخرین کمپین نظامی طا-لبان برای بازپسگیری کابل در تابستان ۲۰۲۱، ایالات متحده بارها به این گروه هشدار داد که هر گونه بازگشت به قدرت از طریق زور، منجر به وضعیت «منفور جهانی» برای طا-لبان خواهد شد. این سیاست از لحظه ورود طا-لبان به پایتخت افغانستان به طور خودکار لازم الاجرا شد. کمکهای خارجی به افغانستان بلافاصله به حالت تعلیق درآمد، اکثر سفارتخانههای غربی در کابل کارمندان خود را تخلیه کردند و ایالات متحده ۷ میلیارد دالر از داراییهای بانک مرکزی افغانستان را که در بانکهای ایالات متحده نگهداری میشد، مسدود کرد. همچنین پیشینه مستقیمی برای خودداری از به رسمیت شناختن وجود داشت: تنها سه کشور اولین رژیم طا-لبان را در دهه ۱۹۹۰ به رسمیت شناختند و سازمان ملل هرگز نمایندگان طا-لبان را در مجمع عمومی نپذیرفت. این گروه و بسیاری از اعضای منفرد آن از آن زمان تا کنون تحت تحریمهای سازمان ملل و ایالات متحده باقی ماندهاند.
پس از تکمیل روند تخلیه بینالمللی از کابل، کانالهای ارتباطی متعددی که در سالهای قبل از خروج ایالات متحده بین واشنگتن و طا-لبان ایجاد شده بود، از بین رفت. تام ویست خیلی زود جانشین کانال دیپلماتیک اولیه، با رهبری زلمی خلیلزاد نماینده ویژه ایالات متحده شد؛ باز باقی ماند، اما تنها برای دیدار با نمایندگان طا-لبان در دوحه، جایی که وزارت خارجه سفارت در تبعید ایالات متحده را تأسیس کرد.
یک روز پس از تسلط طا-لبان، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه، دیدگاه دولت بایدن را در مورد الزامات به رسمیت شناختن دیپلماتیک بیان کرد: «دولت آینده افغانستان که از حقوق اولیه مردم خود حمایت و تروریستها را پناه ندهد، دولتی است که ما میتوانیم با آنها کار کنیم و به رسمیت بشناسیم.»
چندین ماه پس از تسلط، مقامات ایالات متحده از اظهار نظر قطعی در مورد مسئله به رسمیت شناختن خودداری کردند و اظهار داشتند که بررسی این موضوع “تنها بر اساس اقدامات [طا-لبان] خواهد بود.” اما به زودی، سیاست ایالات متحده چرخش اجباریتری به خود گرفت. در مجامع مختلف بینالمللی، امریکا خواستار یک رویکرد دیپلماتیک سختگیرانه در قبال طا-لبان شد و به دنبال چیزی فراتر از اقدام تنبیهی بود؛ مقامات ارشد، انتظار تغییر رفتار کردند. در سپتمبر ۲۰۲۱ در سازمان ملل، بلینکن تاکید کرد که جهان “باید در حفظ طا-لبان به تعهداتشان در زمینههای کلیدی متحد بماند.” اواخر سال ۲۰۲۱، قبل از حمله مسکو به اوکراین، دولت بایدن تلاش کرد حتی در میان دشمنان ایالات متحده در مورد مسیر پیشرو با طا-لبان اجماع کند و مقامات امریکایی را برای دیدار با همتایان روسی و چینایی خود به پاکستان فرستاد.
مارچ ۲۰۲۲ نقطه عطفی برای رویکرد ایالات متحده بود. ماهها، رهبری طا-لبان در کابل به جهان اطمینان داده بود که مکتبهای متوسطه دخترانه افغانستان – که طا-لبان در بسیاری از نقاط کشور بسته بودند – بازگشایی خواهند شد. با این حال، در روز بازگشایی برنامهریزی شده، هیبتالله آخوندزاده، امیر طا-لبان، اظهارات مقامات کابل را باطل و این ممنوعیت را به مدت نامحدود تمدید کرد. در پی آن موج محدودیتهای بیشتری برای زنان و دختران ایجاد شد. در نتیجه، در اواسط ۲۰۲۲، مقامات ایالات متحده شروع به مشروط کردن عادیسازی روابط با افغانستان به بهبود عملکرد طالبان در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان کردند.
در اگست ۲۰۲۳، بلینکن تاکید کرد که ایالات متحده هرگونه رابطه عادی بین طا-لبان و سایر کشورها را “مسدود” خواهد کرد، مگر اینکه رعایت حقوق زنان و دختران و سایر معیارها رعایت شود.
در اوایل ۲۰۲۳، به نظر میرسید که این رویکرد حمایت بینالمللی گستردهتری را به دست آورد. متحدان غربی با سیاست داخلی مشابه از همان ابتدا نگرانیهای حقوق بشری امریکا را به اشتراک گذاشتند یا از آنها پیشی گرفتند. اما سایر کشورها، از جمله چین، ایران و حتی روسیه، از به رسمیت نشناختن طا-لبان و منطق قهری مستتر در آن حمایت میکردند. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در اپریل ۲۰۲۳ اعلام کرد که مسکو رژیم طا-لبان را به رسمیت نمیشناسد مگر اینکه به تعهدات بینالمللی عمل کند. روسیه بر «شمولیت نهادهای حاکم [افغانستان]» تأکید کرد. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، در کنفرانس ماه می ۲۰۲۳ برای نمایندگان ویژه در مورد افغانستان، تأیید کرد که تمام جهان به دنبال ادامه تعامل با افغانستان و رسیدگی به چالشهای متعدد آن است، اما همچنین موافقت کرد که نباید به طا-لبان رسمیت رسمی دیپلماتیک اعطا شود.
تجدید نظر کابل
در هفتههای اولیه ۲۰۲۴، دولت بایدن به دنبال حفظ اجماع بینالمللی در رویکرد خود نسبت به طالبان بود. گوترش دومین نشست نمایندگان ویژه را در ماه فبروری برگزار کرد تا در مورد یک رویکرد هماهنگ و جمعی برای تعامل بینالمللی با افغانستان مشورت کند.
اما تنها چند هفته قبل از گردهمایی سازمان ملل، تصمیم شی برای استقبال رسمی از سفیر طا-لبان در پکن این تلاش را پیچیده کرد و به طور قابل توجهی مخالفت جهانی با عادیسازی روابط با کابل را از بین برد. اگرچه مقامات چین گفتند که این مراسم به منزله به رسمیت شناختن دیپلماتیک نیست، اما به سختی میتوان نماد این اقدام را که پس از ماهها گرم شدن روابط بین پکن و کابل انجام شد، از نادیده گرفت. قبلاً در سپتمبر ۲۰۲۳، چین نیز یک سفیر را برای رهبری مأموریت دیپلماتیک خود در کابل تعیین کرد.
دریافت این رفتار از جانب چین، تا به امروز بزرگترین دستاورد طا-لبان در سیاست خارجی و نقطه عطف تلاشهای این رژیم برای تعامل بیشتر با قدرتهای همسایه است. در کنار کنفرانس دیپلماتیک منطقهای که در ماه جنوری برگزار شد، حکومت تحت رهبری طا-لبان در کابل اکنون میزبان ۱۸ سفارت خارجی است و این رژیم تقریباً به همین تعداد سفارت در خارج از کشور دارد. رهبران طا-لبان همچنین پیوسته روابط اقتصادی خود را با کشورهای مختلف در منطقه گستردهتر، از جمله همسایگان دورتر مانند آذربایجان، گسترش دادهاند. حتی هند، قدرت منطقهای که بیش از همه نسبت به تسلط طا-لبان محتاط بوده است، سفارت خود را در ۲۰۲۲ در کابل بازگشایی کرد و در ۲۰۲۳ به طا-لبان اجازه داد تا کنترل سفارت افغانستان در دهلینو را در دست بگیرند. هند همچنین در حال احیای پروژههای توسعهای در افغانستان مانند سد برنامهریزی شده ۲۶۵ میلیون دالری با هماهنگی طا-لبان است.
از اوایل ۲۰۲۴، بهرغم نگرانیهای مشترک در مورد ثبات افغانستان و احتمال تاثیرات سرریز به مرزهای منطقه، تقریباً همه کشورهای منطقه روابط خود را با طالبان عادی کردهاند. رقابت استراتژیک با ایالات متحده نیز ممکن باعث انگیزه دشمنان امریکا مانند چین، ایران و روسیه شده باشد؛ حتی اگر مقامات ایالات متحده اصرار کنند که واشنگتن افغانستان را کانون اصلی رقابت جیوپولیتیک نمیداند. به نظر میرسد که این دولتها از گزارشهای مربوط به فعالیتهای اطلاعاتی امریکا در افغانستان نگران و حتی در حالت آماده باش هستند. اگرچه مقامات ارشد روسیه اغلب به افغانستان تحت سلطه طالبان به عنوان بستر روبه رشد تروریزم اشاره میکنند، مسکو ممکن است حتی بیشتر نگران پایگاه فرضی نظامی و اطلاعاتی باشد که روابط قویتر امریکا-طالبان ممکن به آن منجر شود. چین ممکن است بحث افغانستان را در مناظره داخلی ایالات متحده زیر نظر داشته باشد. برای مثال، اظهار نظر دونالد ترامپ، رییس جمهور سابق امریکا در نوامبر ۲۰۲۳ مبنی بر اینکه ایالات متحده باید با طالبان برای بازپسگیری کنترل بگرام به عنوان راهی وارد معامله شود تا غرب چین را زیر نظر داشته باشد.
تحلیلگران در مورد اینکه چرا روسیه و چین گام نهایی را برای به رسمیت شناختن رژیم طا-لبان برنداشته اند، اختلاف نظر دارند. یک احتمال این است که هر دو قدرت همچنان به دنبال دریافت تضمینهای بیشتر از کابل هستند، بهویژه در مورد تهدیدات تروریستی احتمالی از سوی داعش و سایر گروهها. و تا زمانی که امریکا فعالانه استراتژی عدم به رسمیت شناختن را ترویج کند، مسکو و پکن بدون رد رسمی اجماع بینالمللی میتوانند از به رسمیت شناختن طالبان بهره زیادی ببرند. بنابراین، آنها میتوانند به طا-لبان اطمینان دهند که در کنار آنها هستند (برای مثال با حمایت از آنها در جلسات شورای امنیت سازمان ملل در دسمبر گذشته، دفاع از مواضع طا-لبان در مورد توصیههای ارزیابی اخیر سازمان ملل) و در عین حال از شناسایی کامل خودداری کنند.
اما این اقدامات دست و پا گیر چین و روسیه نباید اهمیت اقدامات اخیر آنها را در کابل پنهان کند. به عنوان مثال، زمان برگزاری مراسم چین در ماه جنوری، پیام قویی را ارسال کرد؛ این مراسم در لحظهای واقع شد که پاکستان تلاش میکرد طالبان را در مورد پناهگاه گروه شورشی ضد پاکستانی تحریک طالبان پاکستان تحت فشار قرار دهد. چین با بیشتر در آغوش گرفتن طالبان، پاکستان، نزدیکترین متحد منطقهای خود را نادیده گرفت. رابطه دوستانه با کابل برای پکن ارزشمندتر از روابط اجباری به نظر میرسد، حتی زمانی که مورد دوم منافع یک متحد مهم را پیش میبرد.
به طور کلی، تأثیر این اقدامات غیرقابل انکار است: بهرغم تهدیدهای ایالات متحده در سال ۲۰۲۱ و تلاشهای هماهنگ امریکا برای حفظ اجماع بینالمللی در مورد عدم به رسمیت شناختن، با طالبان به عنوان یک رژیم منفور رفتار نمیشود. برعکس، منطقه به رهبری چین به تدریج در حال عادی شدن با کابل است و قصد دارد به این کار ادامه دهد. طالبان با این تعامل رو به گسترش اعتبار کسب میکند. احساس اعتماد و از دست دادن صبر و حوصلهمندی در مورد تعامل مبتنی بر شرایط و تحت حمایت غرب در امتناع طالبان از شرکت در نشست نمایندگان افغانستان به میزبانی سازمان ملل در فبروری مشهود بود.
طا-لبان به اجلاس سال گذشته دعوت نشدند، بنابراین آنها نشست جدید را با “بیاثر و بینتیجه” خواندن آن رد کردند. طالبان که احتمالاً از رفتار پکن به عنوان یک رژیم عادی جسارت پیدا کرده بودند، به دعوت سازمان ملل پاسخ دادند و پافشاری کردند که با آنها به عنوان دولت قانونی افغانستان رفتار شود؛ شرایطی که گوترش آن را «غیرقابل قبول» دانست.
محدودیتهای فشار انزوای یک حکومت
برای بیش از دو سال، رویکرد ایالات متحده در قبال افغانستان با این تصور گره خورده است که خودداری از به رسمیت شناختن طالبان قویترین شکل اهرم فشاری است که واشنگتن در اختیار دارد. اما دور شدن منطقه از عدم به رسمیت شناختن و حرکت به سمت عادیسازی عملی طالبان، این فرض را فعالانه از بین برده است. با منابع جدید حمایتی، طالبان دلیل چندانی برای سرفرود آوردن به خواستههای غرب در مورد حقوق بشر یا فراگیری حکومت شان نمیبینند. رهبران طالبان با مشاهده اینکه میتوانند با قدرتهای بزرگی مانند چین نفوذ پیدا کنند، نسبت به تعامل مشروط بیتابی میکنند. بنابراین، تلاشهای چندجانبه سال گذشته برای ایجاد یک استراتژی تعامل بینالمللی موثرتر در قبال افغانستان، برعکس خشم طالبان را برانگیخته است. به گفته منابع داخلی طالبان، روندی که از سوی غرب حمایت میشود و آنها را ملزم به دادن امتیازات مهم میکند، گامی به عقب نسبت به گرم شدن روابطی است که در جاهای دیگر از آن برخوردار اند.
از قضا، هیچ شواهدی دال بر این نیست که نشان دهد خودداری از به رسمیت شناختن، طا-لبان را وادار کرده باشد، حتی انتظارات برخی دولتهای منطقه را برآورده کنند. حمایت مستمر کابل از گروه تروریستی تحریک طا-لبان پاکستان، یعنی سرپیچی از پاکستان، بارزترین نمونه این مشکل است. اگرچه ایالات متحده و سایر کشورها پیشنهاد کردهاند که طا-لبان در مبارزه با داعش پیشرفتهایی داشته است، به نظر میرسد چنین تلاشهایی با انگیزه منافع خود طا-لبان صورت میگیرد.
اما حتی اگر در مرحله اولیه، پتانسیل عدم به رسمیت شناختن وجود داشته باشد تا طا-لبان را به سمت قوانین قابل قبول بینالمللی وادار کند – فرضیهای که شواهد محکمی برای آن وجود ندارد – عادیسازی عملی که چین، هند، روسیه و سایر قدرتها انجام داده است، اکنون آن را غیرممکن کرده است.
فراتر از پیامدهای فوری این امر برای افغانستان، شکست رویکرد موجود واشنگتن نسبت به طا-لبان، چالشهای شدید قدرت دیپلماتیک امریکا را در سراسر جهان برجسته میکند. در بحبوحه دو جنگ بزرگ و تشدید رقابت استراتژیک با چین، امریکا در ایجاد یک واکنش جمعی بینالمللی در مورد بحرانهای جهانی با مشکلات جدیدی روبروست. در همین حال، چین و بازیگران منطقهای در حال ترسیم مسیرهای دیپلماتیک خود هستند و رژیمهایی که امریکا به دنبال تحت فشار قرار دادن آنها است، اغلب میتوانند دوستان کافی برای سرپیچی از واشنگتن و مانور برای منافع دیپلماتیک خود پیدا کنند. پذیرش مجدد اسد از سوی اتحادیه عرب در سال گذشته و روابط اقتصادی که بسیاری از کشورها از جمله هند، عربستان سعودی و ترکیه از زمان آغاز جنگ در اوکراین، با روسیه حفظ کردهاند، محدودیتهای رویکرد انزوا به رهبری ایالات متحده را به نمایش میگذارد.
اگر سیاستگذاران ایالات متحده بخواهند از به رسمیت شناختن یک رژیم صرفاً به این دلیل که آن رژیم قوانین بینالمللی را نقض میکند، خودداری کنند، زمینههای قوی برای انجام این کار وجود دارد. در واقع، اصل عدم تعامل با رژیمی که درگیر آپارتاید جنسیتی است یا به دوستی با گروههای تروریستی مختلف ادامه میدهد، خود قانع کننده است. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، سیاست داخلی ایالات متحده احتمالاً سیاست عدم به رسمیت شناختن را هدایت میکند. اما اگر سیاستگذاران به دنبال استفاده از عدم به رسمیت شناختن برای وادار کردن رژیمها به بازنگری سیاستهایش باشند، احتمالاً با شکست مواجه خواهند شد. بنابراین، رویکرد اجباری که فقط شامل ایالات متحده و متحدان همفکر آن میشود، بدون حمایت کامل چین و دیگر قدرتهای منطقه، بعید است موثر واقع شود. و در مورد افغانستان، این یک کشتی دارای نشت است که ممکن طا-لبان در نهایت موفق شوند آن را غرق کنند.
نویسندگان: اسفندیار میر و اندرو واتکینز
منبع: فارین افیرز – Foriegn Affairs