قضیه «اِزار» و «آزار» ایشچی، «بانک رأی» غنی را «پلمب» کرد!
به رغم همه گفتهها و تحلیلهای برخی از رسانهها که میگویند، دوستم نمیتواند به افغانستان برگردد؛ چهرهها و شخصیتهای مطرح سیاسی، هیچگونه مانعی برای بازگشت وی به افغانستان نمیبینند؛ اما تعلل وی در بازگشت فوری به کشور، این گمانهزنیها را تقویت میکند که ممکن است وی با توجه به تحولات اخیر، گذشت زمان را به نفع «ائتلاف نجات» که اخیراً از سوی رهبرانی چون، عطا محمد نور، محمد محقق و شخص وی ایجاد شده است، صرف کرده و با سازوکارهای سازنده و مثبت به افغانستان برخواهد گشت.
قضایایی که در این اواخر، به وقوع پیوست، ما را به علت العلل سفر جنرال پرآوازه و تاثیرگذار در دهههای اخیر رهنمون خواهد کرد. مهمترین قضایایی که ارتباط مستقیم با این جنرال ۶۴ ساله و زیردستان وی دارد، قضیه اتهام ضرب و شتم آقای ایشچی و «تمثیلِ تجاوز جنسی» یا «تجاوز جنسی تمثیلی» بر وی است؛ موضوع اخیر آنقدر، در فضای مجازی پرورده و خبرساز شد که حتا در فضای خارج از کشور نیز در طیف وسیعی انعکاس یافت.
بعد از اینکه موضوع ایشچی داغ شد، «وال استریت ژورنال»، اعلام کرد که علت تیره شدن روابط دوستم و غنی به خاطر ممانعت دوستم از بازداشت محافظان وی توسط پولیس و احضار آنان به دادگاه است. آیا واقعاً علت تیره شدن روابط دوستم و غنی همان بوده که «وال استریت ژورنال» بیان کرده و یا مشکلی دیگر وجود داشته است؟ واضح است که موضوع به آن کوچکی، به تنهایی نمیتواند علت اصلی تیره شدن روابط میان دوستم و حکومت گردد. زمانی که از سوی ۱۰ سفارتخانه خارجی، ده انگشت انتقادی، به سوی قضیه ایشچی نشانه میرود، باید حدس زد که مسایل پشت پرده کلانتری در میان باشد. در افغانستان روز صدها مورد «ایذاء» و «آزار» اتفاق میافتد و دهها بند اِزار پاره میشود و دهها تن هم از بین میرود؛ اما آب از آب تکان نمیخورد و همهچیز عادی به نظر میرسد و هیچ «صفیری»، از گلوی «سفیری» بیرون نمیشود… بیجهت نیست که «نزدیکان آقای دوستم میپرسند که اینهمه سفیران خارجی که برای آقای ایشچی فعال شدهاند چرا در دیگر موارد ازجمله، اختطاف و ربوده شدن هزارهها در زابل و انفجاری که اخیراً در تظاهرات جنبش روشنایی رخ داد، چنین موضعگیری نکرده و نمیکنند… به عبارت دیگر، آنها میخواهند بگویند که چرا «بادهای مخالف» از سوی آنها، فقط «اِزارایشچی» را به تکان درآورده است!
هنگامی که ده سفیر خارجی، بر رییسجمهور فشار آوردند تا «شناعت» قضیه ایشچی را که در سطح بینالمللی، مبدل به «فظاعت» شده بود؛ پیگیری کند، رییس جمهور به کلی، فراموش کرد که دوستم، «بانک رأی» او در انتخابات اخیر بوده و قسمت اعظم زمینههای ورودش را به ارگ، مدیون آرای میلیونی او است.
سرانجام، کار به جایی رسید که حتا ارگ با انتشار اعلامیه رسمی، ضمن ابراز اطمینان به مردم افغانستان از تحقیق بیطرفانه و طی مراحل قانونی قضیه ایشچی، پرونده دوستم و زیردستان وی را به دادگاه عالی کشور ارجاع داد.
علاوه بر سفرای ده کشور خارجی که بر این قضیه فشار سیاسی وارد کردند؛ یوناما، اتحادیه اروپایی و کمیسیون مستقل حقوق بشر و برخی از نمایندگان مجلس و تعدادی از رهبران سیاسی هم در برجسته کردن این موضوع نقش داشتند. تا اینکه، قضیه «اِزار و آزار» ایشچی، «بانک رأی» اشرف غنی را به مدت نامعلومی «پلمب» کرد.
چرا چنین اتفاقی افتاد؟
به هرحال، اتفاقی بود که افتاد… یا بهتراست بگوییم؛ این قضیه، «اتفاقی» یا «غیراتفاقی»، به گونهای اتفاق افتاد، که نه به نفع حکومت بود و نه به نفع دوستم. به نفع حکومت نبود، به این دلیل که گردانندگان حکومت در انتخابات آینده، به «بانک رأی» میلیونی(دوستم و ترکتباران وابسته به وی) احتیاج داشت و به نفع دوستم و طرفداران وی هم نبود؛ چونکه موقعیت و جایگاه سیاسیِ که دوستم و ترکتباران، در این مقطع زمانی پیدا کرده بودند، حداقل در دوسه سده اخیر، بیسابقه بود. با توجه به مسایل فوق، از تعاملات ارگ و دوستم، برمیآید که دو موضوع بسیار عمده در این قضیه قربانی شده است. موضوع «کارآمدی» دوستم و ترکتباران در انتخابات آینده به نفع غنی و صعود جایگاه دوستم و ترک تباران در نظام سیاسی فعلی و همچنان در نظامهای سیاسی آینده کشور.
عقل سالم حکم میکند که نباید حکومت در پی حذف دوستم از عرصه سیاست فعلی برمیآمد، که متاسفانه این قضیه اتفاق افتاد. از جانب دیگر، این سوال نیز مطرح میشود که آیا ارگنشینان، «صعود بیسابقه» ترکتباران را در عرصه سیاست فعلی میتوانستند تحمل کنند؟ از واکنشهای فعلی بسیاری از نهادهای مدنی و حرکتهای سیاسی که در روزهای پسین به وجود آمده، میتوان چنین استنباط کرد که آنان در صدد حذف هرگونه نیروی قوی در درون و یا برون ارگ و در مجموع، درعرصه سیاست فعلی افغانستان هستند؛ ولی با وجود این مسایل، گمان میرود که قضیه فراتر از این موارد باشد و علاوه بر نارضایتیهای دوستم و سایر رهبران و سیاستمداران کشور از ارگ، ممکن است موضوع تقابل چین و روسیه با کشورهای خارجی که در افغانستان حضور فیزیکی دارند، هم در میان باشد.
روسیه و چین، علاوه بر اینکه از حضور کشورهای خارجی در منطقه، به خصوص در افغانستان ناراضی هستند، از پیشروی داعش نیز در صفحات شمال هراس دارند. بسیاری از تحلیلگران بر این تصوراند که حضور پررنگ دوستم در شمال و قلع و قمع نیروهای طالبان و داعش توسط وی، بیش از پیش مسیر مخالفتها را بر ضد وی هموار ساخته است و بر این باوراند که تضمین و توجیه حضور نیروهای خارجی در افغانستان، با موجودیت طالبان و داعش به طرز مطلوبی میسر خواهدشد؛ زیرا راهبرد مهار چین و روسیه در آسیا، از سوی برخی ازکشورها، با در دست داشتن اهرمهای بزرگ اقتصادی، نظامی و سیاسی این دوکشور به شکست مواجه شده است.
بنابراین، نشانه رفتن همزمان ده انگشت انتقادی به سوی قضیه «ایذا» و «آزار» جنسی ایشچی، در حقیقت، نشأت گرفته از اشارت دستهایی بود که میخواستند نقشههای مهار چین و روسیه را تا مدتهای مدیدی، ماهرانه ترسیم کنند و در عین حالی که فکر میکردند تحرکات ضد طالبانی و داعشی جنرال دوستم را با قضیه ایشچی متوقف ساختهاند، مسبب پلمب شدن «بانک رأی» غنی هم در سالهای آتیه گردیدند.
داکتر فضایلی- خبرگزاری دید