آخرین اخبارتحلیلجهان

نامه‌های سوریه


کشتی شکستگان و آن‌هایی که در جزیره‌ای متروک گیره افتاده‌اند، همواره نامه‌ای را داخل یک بطری رهسپار دریا می‌کنند. عملِ آن‌ها بیش از هرچیز ما را به یاد تز معروف ژاک لاکان درباره‌ی «نامه ربوده‌شده» الن پو می‌اندازد؛ نامه همواره به مقصد می‌رسد!
تصاویری که از سوریه جنگ‌زده مخابره می‌شود، مصداقِ نامه‌هایِ سرگردانی‌ست که بلاخره به مقصد می‌رسند! چنانکه باربارا جانسون می‌گوید «نامه همواره به مقصدش می‌رسد، چون مقصدِ آن هر جایی‌ست که نامه می‌رسد.» بنابراین، تصاویر سوریه نه نامه‌هایی‌ست که ما باید از خلالِ لایک و شیر، آن‌ها را حمل کنیم، بلکه حاویِ پیامی‌ست که خودِ ما را خطاب قرار می‌دهد. نامه وقتی به مقصدش می‌رسد که ما دیگر نتوانیم به خود، به مثابه میانجی صرف و رساننده‌ی آن مشروعیت بخشیم. به ویژه وقتی که با مورد خاصِ نامه‌ی بدون گیرنده سروکار داریم! لحظه‌ای که ما از وجودِ نامه باخبر می‌شویم و تصاویر را می‌بینیم، گیرنده‌ی آن خواهیم شد! اما چرا این نامه‌ها ما را خطاب قرار می‌دهند؟ و چرا واکنش ما کلبی مسلکانه و ریاکارانه است؟
ما نامه‌های سوریه را دست به دست می‌چرخانیم، انگار که هیچ‌کدام جرئتِ باز کردنِ آن و مواجه شدن با پیام شومش را نداریم. تنها کاری که می‌کنیم سر دادن آه و فغان است، یک واکنشِ مزورانه و دروغین، ژستی که در قبال وضعیتِ سوریه اتخاذ کرده‌ایم، همان فیگور جان زیبای هگلیست؛ این‌که از جایگاهی معصوم و منفعل این جنایات را تقبیح می‌کنیم و به گردن یکدیگر می‌اندازیم. در واقع از خلالِ این ناله‌ها، ما همدستی‌مان را در خلقِ این فاجعه پنهان می‌داریم و از خودمان رفع مسئولیت می‌کنیم. زاری و ماتم ما سراپا جعلی‌ست، چراکه با این ترفند تبانی‌مان را با شرارت‌های جهان می‌پوشانیم. در عین حال، نامه‌ای که به مقصد می‌رسد، حاویِ تقاضا برای پرداختِ دِین‌های معوقه است! دِینی که باید تادیه شود.
همه‌ی ما گیرندگانِ نامه‌های سوریه‌ایم و هیچ‌کدام‌مان نمی‌تواند از آن حذر کند. چرا که به شکلی معکوس پیام خودمان را از آن‌ها دریافت می‌کنیم! از خلال انفعال و سکوت ماست که دولت‌های‌مان آنجا را به خاک و خون کشیده‌اند. در نبود ما «مردم» در عرصه‌ی پیکار سیاسی و تنش درون جامعه، سوریه میدانِ تاخت و تازِ انواع توحش شده است. چه جبهه‌ی روسی ماجرا و چه دول غربی و عربی تمامن جنایتکارانی هستند که بازیِ منافع‌شان را در زمین سوریه انجام می‌دهند، به قیمت ویرانی، کشتار و آواره‌گی میلیون‌ها انسان.
دیگر هوشِ چندانی نمی‌خواهد که بفهمیم جهانِ ما با موازنه‌هایی موحشانه اداره می‌شود. بالانسِ جنگ/صلح. دایر کردنِ بهشت‌های مالیاتی و مکان‌هایی برای انباشت سرمایه با برپا کردنِ جهنم‌هایی سرشار از تخریب و ویرانی، آنجا که فقط رانه‌ی مرگ حکمفرماست. در خاطر داشته باشیم که جزایر ثبات و امنیت‌مان بر دریایی خونین شناور است که امواجش هر ازگاهی نامه‌های سوریه را به ما غنودگان در ساحل می‌رساند. نامه‌هایی که ما را آشکارا خطاب قرار می‌دهند و حاویِ چنین پیام‌هایی‌ست؛ شما نیز در شری که دامنگیرمان شده، مقصرید! دولت‌های شما، با فراغ بال حاصل از انفعال و غیبت شما ما را قلع و قمع می‌کنند. از جیب شما خرجِ کشتار ما می‌شود و…
جنبش‌های سیاسی دهه‌ی شصت، در اعتراض به مداخله دولت‌ها در ویتنام شعاری سر می‌دادند که جای خالی‌اش در جهان پسا سیاسیِ ما به شدت خالی‌ست؛ «جنگ را به خانه می‌کشانیم.»
عادل ايران‌خواه – تهران، ايران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا