چرا نشست شورای امنیت بینتیجه تمام شد!
عدم آلترناتیف قدرت موجود در افغانستان موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت؛ زیرا تعیین نماینده ویژه از سوی سازمان ملل متحد زمانی معنی دار خواهد بود که دو طرف برای گفتوگو وجود داشته باشد، نه حالتی که یک طرف بر طبل تمامیت خواهی میکوبد و طرف دوم از بیخ و بن در میدان حضور محسوس و ملموس و منسجم ندارد
نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد در باره افغانستان که پشت درهای بسته برگزار شده بود، بدون نتیجه مشخص در حوزه افغانستان به پایان رسید. مهمترین موضوع مورد بحث در این نشست تعیین نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان بود که ظاهراً مورد توافق اعضای دایمی این شورا؛ مشخصاً چین و روسیه قرار نگرفته است.
پیش از برگزاری نشست شورای امنیت ملل متحد در باره افغانستان، نشست دوم دوحه به میزبانی سازمان ملل متحد در پیوند به وضعیت افغانستان برگزار شد که در آن نیز به دلیل عدم دعوت جریانهای سیاسی مخالف و امتناع از شرکت طا-لبان، مسئله تعیین نماینده ویژه به نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد حواله شد.
فرای اختلافات میان اعضای شورای امنیت در خصوص افغانستان و این که تضاد منافع چین و روسیه با غرب در قضیه این کشور چقدر توانسته بر مسئله تعیین نماینده ویژه اثر بگذارد، از این واقعیت ساده نباید غافل ماند که سیاست دوگانه غرب به رهبری اما با تزریق حدود ۸۰ میلیون دالر در ماه به کابل نیز از عوامل ناکامی شورای امنیت در تعیین نماینده ویژه است؛ زیرا این موضوع پکن و مسکو را گوش به زنگ میسازد تا با اتخاذ راهبردهای دفاعی به نحوی عامل غرب را در میدان افغانستان خنثی کنند. تضاد منافع روسیه و چین با غرب همچنان عاملی است که پکن و مسکو را به حاکمان موجود بیش از آنچه تصور میرفت نزدیک کرده است. مبتنی بر همین پالیسی است که ضمیر کابلوف در نشست دوحه با فعالان حقوق زن و مدنی دیدار نکرد تا این پیام را به غرب مخابره کند که سیاست مسکو در قبال قضیه افغانستان تفاوت بنیادین با آنچه غرب میخواهد دارد.
کابلوف به این موضوع نیز اشاره کرد که هر گونه تعیین نماینده ویژه باید رضایت حاکمان کابل را داشته باشد و در این صورت است که روسیه از آن حمایت خواهد کرد.
اما اگر از این عوامل خارجی بگذریم، عامل اساسی عدم موفقیت سازمان ملل متحد در تعیین نماینده ویژه برای افغانستان، پراکندگی و عدم تحول اتحاد ظاهری جریانهای مخالف طا-لبان از قوه به فعل است که به عنوان کانون اختلافات عمل کرده و عملاً جهان را از داشتن یک آلترناتیف قدرتمند محروم ساخته است.
عدم آلترناتیف قدرت موجود در افغانستان موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت؛ زیرا تعیین نماینده ویژه از سوی سازمان ملل متحد زمانی معنی دار خواهد بود که دو طرف برای گفتوگو وجود داشته باشد، نه حالتی که یک طرف بر طبل تمامیت خواهی میکوبد و طرف دوم از بیخ و بن در میدان حضور محسوس و ملموس و منسجم ندارد. در این وضعیت، ناگزیر به محوری عنایت بیشتر میشود و تعامل صورت میگیرد که اختلافات را کنار گذاشته باشد، از مرحله صغر سیاسی عبور کرده باشد و به بلوغ عملیاتی رسیده باشد. اما اپوزیسیون موجود که در چندین بخش و عنوان وجود دارد، عملاً فاقد بسیج مردمی و تعامل سیاسی متحد بوده و هرگز نتوانسته از سطح محل گرایی و منطقه محوری و تشریفات بگذرد.
بنا بر این، از نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد که عملاً با نبود یک محور متحد جریانهای سیاسی متضاد مواجه است، انتظاری نیز فراتر از آنچه بیرون داده، نمیرفت؛ چرا که این شورا در دو بخش داخلی و خارجی قضیه افغانستان چالشهایی فرا راه دارد که باید برداشته شود، اما آنچه اهمیت مضاعف دارد اتحاد به معنی واقعی جریانهای سیاسی خارج نشین است که بتوانند وزن خود را در سپهر سیاسی افغانستان هم در میدان و هم در دیپلماسی ثابت کنند و آنچه را میخواهند از قوه به فعل در آورند.