اسلایدشوافغانستانامنیت و حوادثتحلیلترجمهجهانحکومتسیاست

امریکا دیگر نمی‌تواند تهدید در حال ظهور از افغانستان را نادیده بگیرد

مترجم: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: مایکل والتز، مشاور جدید امنیت ملی ترامپ، گفته است که دولت باید سیاست‌های اطلاعاتی و مبارزه با تروریزم امریکا را در قبال افغانستان بازبینی کند تا مطمئن شود که ایالات متحده مانند ۲۰۰۱ بار دیگر غافل‌گیر نخواهد شد.

رییس‌جمهور ترامپ به جهان رویکرد جدید و جسورانه‌‌ی امریکا را وعده داده است. هیچ جایی به اندازه‌ی افغانستان به این تغییر رویکرد نیاز فوری ندارد. طالبان نه‌تنها مخالفت‌ها را سرکوب کرده و حقوق زنان و دختران این کشور را از بین برده‌اند، بلکه امریکایی‌ها را نیز گروگان گرفته‌اند و به افغانستان اجازه داده‌ که به مرکز فعالیت شبکه‌های جهادی خشونت‌آمیز مانند القاعده تبدیل شود. [حکومت سرپرست افغانستان بارها این ادعاها را تکذیب کرده است] همه‌ی ما می‌دانیم که در ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱، زمانی که چنین وضعیتی وجود داشت، چه اتفاقی افتاد.

دولت ترامپ با انتخاب سختی روبه‌رو است: بگذارد افغانستان بیشتر به سمت جهادگرایی سقوط کند یا به‌طور عملی با طالبان تعامل کند. تعامل، البته، یک موضوع دشوار است، زیرا این حکومت به‌شدت سرکوب‌گر است و تاریخ دردناکی میان امریکا و افغانستان وجود دارد. اما تعامل مستقیم با طالبان ممکن است تنها راه برای به‌دست آوردن اهرم فشار کافی جهت کاهش تهدیدات بالقوه‌ی جدی علیه امنیت و منافع ملی ایالات متحده باشد.

رویکرد دولت بایدن – نه سرنگونی حکومت و نه عادی‌سازی روابط – باعث شده است که طالبان بدون هیچ امیدی برای تاثیرگذاری مثبت از جانب امریکا، حکومت خود را مستحکم کنند. افغانستان به یک سیاست واقع‌گرایانه نیاز دارد؛ یعنی اولویت دادن نتایج عملی فراتر از آرمان‌گرایی. جنبه‌های سخت‌گیرانه‌ سیاست «اول امریکا»ی ترامپ ممکن است چارچوب درستی برای این مسئله فراهم کند.

دولت ترامپ باید حداقل حضور دیپلماتیک محدود در افغانستان داشته باشد یا حتی سفارت امریکا را در کابل بازگشایی کند تا تماس‌های منظم با رهبران طالبان را تسهیل کرده و در نهایت تیم‌های اطلاعاتی ویژه‌ای را برای ردیابی و پاسخ به تهدیدات احتمالی در این کشور مستقر نماید.

سیاست دولت ترامپ در قبال طالبان هنوز مشخص نیست، اما دلایلی برای این باور وجود دارد که آقای ترامپ یک رویکرد جدید را اتخاذ کند. او از سیاست‌های گذشته‌ی ایالات متحده در قبال افغانستان به‌دلیل زیاده‌روی و اهداف غیرواقع‌بینانه انتقاد کرده است. همچنین، در گذشته اقداماتی جسورانه‌ای نسبت به افغانستان انجام داده است. در ۲۰۲۰، دولت نخست او توافق امریکا و طالبان را مذاکره کرد – توافقی که بعداً توسط جو بایدن اجرا شد و به طولانی‌ترین جنگ امریکا پایان داد.

در این اواخر، ترامپ به‌وضوح علاقه‌مندی‌اش را به بازپس‌گیری تجهیزات نظامی باقی‌مانده امریکا در افغانستان، که ارزش آن ۷ میلیارد دالر تخمین زده شده، نشان داده است. او همچنین گفته است که پایگاه هوایی بگرام باید تحت کنترل امریکا باقی می‌ماند تا به‌عنوان ابزاری برای مهار قدرت چین در منطقه عمل کند. این اهداف بدون تماس مستقیم با طالبان غیرممکن است.

ترامپ حق دارد که نگران نفوذ چین در افغانستان باشد. پس از خروج امریکا در ۲۰۲۱، چین سفارتش را در کابل باز نگه داشت و روابطش را با طالبان گسترش داد. چین سفیر طالبان را در پکن پذیرفت، با نیروهای امنیتی طالبان رابطه برقرار کرد و شرکت‌های چینایی قراردادهای تجاری در بخش‌هایی مانند نفت و استخراج معادن به‌دست آوردند. پکن افغانستان را در طرح افزایش نفوذ اقتصادی‌اش در منطقه مهم می‌داند. اما طالبان هنوز امریکا را به‌عنوان شریک مطلوب‌تر می‌بینند و سیاست فعالانه امریکا می‌تواند نفوذ چین را محدود کند.

از منظر مبارزه با تروریزم، افغانستان توجه امریکا را می‌طلبد. این کشور خانه‌‌ی گروه‌های تندرو است که با تسلط طالبان، اکنون آزادی بیشتری برای فعالیت دارند. طالبان هزاران مدرسه دینی را باز کرده‌اند، جایی که جوانان ممکن است در معرض ایده‌های جهادگرایانه قرار بگیرند و نسل‌های آینده افراط‌گرایان پرورش یابند. گروگان‌گیری اتباع خارجی منجر به مبادله زندانیان با امریکا شده است؛ مبادلاتی که برخی تروریست‌ها و قاچاقچیان مواد مخدر آزاد شده است.

تهدید بسیار جدی دیگر از جانب شاخه خراسان داعش (ISIS-K) وجود دارد، که شاخه‌ی منطقه‌ای این گروه در افغانستان و پاکستان محسوب می‌شود. داعش خراسان، که با طالبان در تضاد است، در حال گسترش عملیات خارجی و جذب نیرو، به‌ویژه در پاکستان و آسیای مرکزی، بوده و حملات ترور هدفمند را در افغانستان انجام داده است.

وزارت امنیت داخلی امریکا در ماه اکتوبر درباره‌ی افزایش خطر حملات خارج از افغانستان از سوی گروه‌هایی مانند داعش خراسان (ISIS-K) هشدار داده بود و طرح‌ها و تهدیدهای مختلفی تاکنون آشکار شده‌اند. گروه‌های جهادی تنها با یک پیام متنی می‌توانند افراد را در غرب، از جمله در میان جوامع مهاجر، رادیکال کنند. این بدان معناست که هرگونه تلاش برای مبارزه با تروریزم در افغانستان باید شامل جمع‌آوری اطلاعات قوی‌تر در داخل امریکا نیز باشد.

همچنین همکاری با رهبران مورد اعتماد جوامع مهاجر نیز ضروری است تا تهدیدها بشناسایی و خنثی‌ شوند.

طالبان همچنان روابط دیرینه‌ای با القاعده دارند و به این گروه در ازای تعهد به‌عدم طرح‌ریزی حملات از خاک افغانستان، پناه داده‌اند. این توافق به منزوی ماندن طالبان وابسته است، که به نوبه خود القاعده را از فشارهای خارجی مصئون می‌دارد. بنابراین، طالبان نفوذ قابل توجهی بر این شبکه جهادی دارند، که می‌توان از آن در جهت منافع امریکا بهره برد.

مایکل والتز، مشاور جدید امنیت ملی ترامپ، گفته است که دولت باید سیاست‌های اطلاعاتی و مبارزه با تروریزم امریکا را در قبال افغانستان بازبینی کند تا مطمئن شود که ایالات متحده مانند ۲۰۰۱ بار دیگر غافل‌گیر نخواهد شد. در نهایت، مبارزه‌ی مؤثر با تروریزم به برقراری ارتباط با علمای طالبان بستگی دارد. ایالات متحده از چنین ارتباطی محروم است، که این امر واشنگتن را نسبت به ساختار قدرت داخلی طالبان و شکاف‌های احتمالی میان جناح‌های مختلف، که می‌تواند فرصت‌هایی برای پیشبرد اهداف امریکا ایجاد کند، نابینا می‌سازد.

طالبان ممکن است یکپارچه به نظر برسند، اما چنین نیست. این گروه که ترکیبی از اقوام مختلف است، تحت رهبری شیخ هبت‌الله آخوندزاده، امیر تندروشان، ائتلاف نامطمئن از جناح‌ها و قبایل را با اولویت‌ها و سطح‌های مختلف افراط‌گرایی هدایت می‌کند. مانند هر سازمان حاکم، در داخل طالبان نیز تنش‌های داخلی بر سر مسایل کارمندی و سیاست‌گذاری وجود دارد، از جمله موضع سخت‌گیرانه امیر در مورد منع آموزش زنان و دختران، کنترل شدید او بر منابع دولتی، میزان شدت سرکوب مخالفان و گسترش مدارس دینی و منع آموزش عمومی. جناح‌های عمل‌گراتر از نزدیکی به امریکا حمایت می‌کنند تا به حکومت مشروعیت جهانی بیشتری ببخشند و وضعیت وخیم اقتصادی افغانستان را بهبود بخشند. معاون وزیر خارجه طالبان ماه گذشته ترامپ را فرد «قاطع» و «شجاع» توصیف کرد، خواستار بازگشایی سفارت امریکا شد و گفت که اگر ایالات متحده دست دوستی دراز کند، طالبان نیز متقابلاً چنین خواهند کرد.

طالبان گروهی دشوار برای تعامل هستند. اما افغانستان بخش مهمی از پازل گسترده‌تر جهادگرایی است. ادامه‌ی سیاست انتظار برای فروپاشی طالبان، غیرواقع‌بینانه و پرخطر است. در مقابل، تعامل مستقیم ممکن است راه‌هایی برای ردیابی و خنثی‌سازی طرح‌های تروریستی بگشاید. در درازمدت، این تعامل حتی ممکن است به امریکا نفوذ کافی بدهد تا در مسیر کلی افغانستان، از جمله در زمینه‌ی حقوق بشر، تاثیرگذار باشد.
تعامل با طالبان برای امریکا دشوار خواهد بود، اما همان‌طور که مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، به‌تازگی اشاره کرد، سیاست خارجی امریکا اغلب حول انتخاب «کم‌ضررترین» گزینه می‌چرخد.

نویسنده: جاوید احمد

منبع: نیویارک تایمز – NYT

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا