خبرگزاری دید: در حالی که نیروهای امریکایی بمب میریختند و ناتو برای خروج تقلا میکرد، چین در حال ساختن چیزی بسیار پایدارتر بود.

در حالی که غرب افغانستان را از طریق دههها جنگ، حملات پهپادی و اشغال خارجی ویران کرد، چین مسیر متفاوتی را در پیش گرفت – آرام، استراتژیک و محترمانه. در حالی که نیروهای امریکایی بمب میریختند و ناتو برای خروج تقلا میکرد، چین در حال ساختن چیزی بسیار پایدارتر بود: روابط، اعتماد و مشارکتهای بلندمدت – نه با دولتها یا جناحها، بلکه با خود مردم.
چین هرگز در درگیریهای داخلی دخالت نکرد. از یک شبهنظامی در مقابل شبهنظامیان دیگر حمایت نکرد یا سعی نکرد افغانستان را مطابق تصویر خود طراحی مجدد کند. در عوض، با کشاورزان، معدنچیها، بازرگانان و کارگران افغانستان – کسانی که سهم واقعی در آینده یک ملت دارند – ارتباط برقرار کرد. چین اولتیماتوم نداد یا درخواست وفاداری نکرد. تجارت، توسعه، سرمایهگذاری و یک دیدگاه مشترک ریشهدار در منافع متقابل را ارایه داد. در حالی که غرب افغانستان را میدان جنگ میدید، چین آن را یک پل میدید. و اکنون، آن دیدگاه در حال شکلگیری است.
در ۲۱ می، نشست برجسته “غیررسمی” در پکن، وزرای امور خارجه چین، پاکستان و افغانستان را گردهم آورد. فراتر از دست دادنها و لبخندها، این امر نقطه عطف استراتژیک را رقم زد: تصمیم برای گسترش دهلیز اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به افغانستان. تصمیمی که نه تنها میتواند منطقه را تغییر شکل دهد، بلکه به افغانستان فرصتی واقعی برای صلح – با شرایط افغانستان – ارایه دهد.
دهلیز اقتصادی چین و پاکستان که پیش از این پاکستان را با بزرگراهها، بنادر، نیروگاهها و ارتباطات ریلی متحول کرد، اکنون، افغانستان به این شبکه در حال تکامل میپیوندد – نه بهعنوان یک کشور وابسته، بلکه بهعنوان شریک حیاتی. این فقط مربوط به زیرساختها نیست؛ بلکه مربوط به ادغام است. جادهها نه تنها شهرها، بلکه اقتصادها را بههم متصل میکنند. دهلیزها نه تنها بازارها، بلکه سرنوشتها را نیز به.هم وصل میکنند.
نکته مهم این است که تأکید فقط بر اتصال “سخت” – ریلها، جادهها، بنادر – نیست، بلکه بر اتصال “نرم” نیز هست: هماهنگسازی مقررات، تسهیل تجارت، تسهیل حرکت مردم و احترام به آداب و رسوم محلی و ساختارهای اجتماعی. این مدل ظریف و پیچیدهای است. مدلی که خواستار همسویی سیاسی نیست، بلکه همسویی اقتصادی را پیشنهاد میکند.
و در چارچوب این روحیهی ادغام، سایر ابتکارات منطقهایِ راکد در حال جان گرفتن دوباره هستند – کاسا-۱۰۰۰، تاپی، راهآهن سراسری افغانستان – که هر کدام آماده حمایت از اشتراک انرژی، گسترش تجارت و تحرک منطقهای هستند.
آنچه چین را متمایز میکند، تعهدش به اجازه دادن به افغانستان برای بازسازی – بر مبنای شرایط فرهنگی، اجتماعی و مذهبی خودش – است. هیچ مهندسی سیاسی وجود ندارد. هیچ دخالت اجتماعی یا فرهنگی وجود ندارد. چین مدلی برای تحمیل ارایه نمیدهد؛ بلکه دستی برای ارتقای آن دراز میکند. و این در سرزمینی که مدتهاست از دخالت خارجی آسیب دیده است، اهمیت دارد.
تعهد به عدم دخالت در امور داخلی افغانستان – اصلی که هر سه طرف بر آن تأکید دارند – بلوغ این مشارکت را بیشتر برجسته میکند. در جایی که دیگران سعی در حکومت داشتند، این اتحاد به دنبال حمایت از آن است.
این تحول همچنین پیامی ملایم اما واضح به قدرتهایی مانند ایالات متحده و غرب گستردهتر میفرستد: صلح از طریق فشار یا حضور ساخته نمیشود، بلکه از طریق مشارکت بهدست میآید.
اما شاید این لحظهای برای تأمل نیز باشد. مداخلهی نظامی چه دستاوردی داشته است که توسعه مسالمتآمیز نمیتواند از آن فراتر رود؟ انزوا چه چیزی ایجاد کرده است که اتصال نمیتواند آن را التیام بخشد؟ افغانستان که مدتها بهعنوان چهارراه درگیری دیده میشد، اکنون آماده میشود تا به دهلیزی برای همکاری تبدیل شود.
افغانستان آماده است تا به محوری تبدیل شود که آسیای جنوبی را به آسیای مرکزی، خاورمیانه و فراتر از آن متصل میکند.
این امید دور از دسترس نیست. این واقعیت نزدیک و در حال ظهور است. تحت هدایت چین و با همکاری منطقهای، افغانستان دیگر میدان نبرد فراموششده جهان نیست. این کشور در حال تبدیل شدن به پل جدید جهان است – تمدنها را به هم متصل میکند، مسیرهای تجاری باستانی را احیا میکند و مسیری را بهسوی صلح و رفاه مشترک روشن میکند.
ترجمه و تلخیص: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید
منبع: پاکستان تودی – Pakistan Today