خبرگزاری دید: مهاجرت، پدیدهای معلول است که ریشه در علل ساختاری دارد. فقر اقتصادی، ناامنی و نبود عدالت اجتماعی، موتور محرکه این بحراناند. بدون رفع این عوامل، توقف مهاجرت خیالی باطل است.

چهار دهه جنگ، ناامنی و فقر، افغانستان را به کانون یکی از بزرگترین بحرانهای مهاجرتی جهان بدل کرده است. این پدیده، که هویت جمعیتی و بافت اجتماعی-اقتصادی کشور را دگرگون ساخته، در سه موج متمایز خود را نشان داده و امروز چالشی منطقهای و جهانی است.
نخستین موج مهاجرت با تهاجم اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. این تهاجم، که کشور را به ورطه جنگ کشاند، میلیونها افغان را وادار به ترک خانههایشان کرد. پناهجویان به کشورهای همسایه و فراتر از آن متواری شد.
موج دوم در دهه ۱۹۹۰ و با ظهور طالبان شکل گرفت. جنگهای داخلی و در پی آن رویکارآمدن طالبان، شرایط زندگی را برای بسیاری غیرقابلتحمل ساخت. این دوره، مهاجرت را به انتخابی ناگزیر تبدیل کرد.
موج سوم، پس از فروپاشی نظام جمهوری در اگست ۲۰۲۱، رخ داد. خروج نیروهای بینالمللی و بازگشت طالبان، امواج جدیدی از ناامیدی و مهاجرت را رقم زد. ابعاد این موج هنوز به طور کامل آشکار نشده است.
گزارشها نشان میدهد که حدود ده میلیون افغانستانی در سراسر جهان پراکندهاند. فقر مزمن، بیکاری گسترده، نبود امکانات آموزشی و بهداشتی، و ناامنی پایدار، ریشههای اصلی این بحراناند.
این عوامل، چرخهای معیوب ایجاد کردهاند که خروج از آن نیازمند تغییرات بنیادین است. بیکاری، فقر، فقدان زیرساختهای توسعهای و بیعدالتی اجتماعی، مهاجرت را به گزینهای اجتنابناپذیر بدل کرده است.
تبعات این بحران برای افغانستان فاجعهبار بوده است. خروج نخبگان، متخصصان و نیروهای ماهر، چرخه توسعه کشور را مختل کرده است. جامعه از سرمایه انسانی خود تهی شده است.
حکومتهای مختلف، از جمله طالبان، با رویکردهای شعارگونه مانند تشویق به بازگشت بدون ایجاد زیرساختهای لازم، نتوانستهاند این معضل را مهار کنند. این سیاستها گاه بحران را تشدید کردهاند.
مهاجرت، پدیدهای معلول است که ریشه در علل ساختاری دارد. فقر اقتصادی، ناامنی و نبود عدالت اجتماعی، موتور محرکه این بحراناند. بدون رفع این عوامل، توقف مهاجرت خیالی باطل است.
راهحل این معضل در گرو پذیرش واقعیت و اتخاذ رویکردی جامع است. توسعه اقتصادی پایدار، تضمین امنیت و ایجاد فرصتهای برابر، میتواند مهاجرت را کاهش دهد.
سرمایهگذاری در آموزش، بهداشت و اشتغال، همراه با برقراری عدالت اجتماعی، میتواند امید را به جامعه بازگرداند. این اقدامات، مهاجرت را از اجبار به انتخاب تبدیل میکند.
افغانستان نیازمند بازسازی اعتماد میان مردم و حاکمیت است. سیاستهای فراگیر که تنوع فرهنگی و اجتماعی را پاس دارند، میتوانند این شکاف را پر کنند.
جهان نیز میتواند مسئولیت خود را در این زمینه بپذیرد. حمایت بینالمللی از برنامههای توسعهای و اقتصادی افغانستان، بخشی از راهحل اساسی بحران مهاجرت در کشور مبدا است.
نویسنده: احمدذکی نویسا-خبرگزاری دید