امریکا و روسیه، دو روی یک سکه!
روسیه و امریکا از این جهت هر دو دارای سیاست ماکیاولیستی هستند. این دو کشور نقاط مشترک زیادی دارند. هر دوی این کشورها آرزوی ابرقدرت بودن در جهان را دارند…
قرن بیست و یکم بیشتر از قرنهای گذشته استوار بر منافع و درآمد است. سردمداران کشورها دلیل دخالتشان در کشورها و مناطق مختلف را در نخست امنیت و منافع کشور خود بیان کرده و بعد عوامل دیگری چون حقوق بشر و دموکراسی را عنوان میکنند. به طور مثال حرفهای آقای دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا را در مورد ایران مدنظر بگیرید که میگوید؛ سپاه ایران یک گروه تروریستی است و امنیت و منافع امریکا را در منطقه و جهان به خطر میاندازد. یا همینطور حرفهای وزارت خارجه روسیه را در مورد حضور گروههای هراسافکن در افغانستان که آن را برای امنیت روسیه و آسیای میانه خطر آفرین میداند. هر دوی این کشورها در ابتدا امنیت و منافع خود را در منطقه و جهان به طور علنی بیان میکنند و بعد به عوامل دیگر میپردازند.
اما آیا امریکا و روسیه شبیه هم هستند؟ قطعاً که نه، اما برای کشورهای دیگر چنین است؛ امریکا و روسیه در تمام سطوح با هم فرق دارند، اما در برابر دیگر کشورها دو روی یک سکه هستند. آنها بیشتر از مسئله اتحاد و پابند بودن به شریک استراتژیک خود یا مسئله حقوق بشر، به حفظ قدرت و منافع خود فکر میکنند. ماکیاولی که عنوان «پدر سیاست مدرن» را به او دادهاند در رساله معروف خود «شهریار»، خمیرمایه فعالیتهای سیاسی را كسب و حفظ قدرت میداند. او معتقد است كه نقش زور و تزویر در مسایل سیاسی، حیاتی است و در مسایل دولت نباید ملاحظات اخلاقی را در نظر گرفت. وی فضیلت شهریاران و سیاستمداران را در كامیابی آنان میداند نه در وسایلی كه به كار میبرند. او نهتنها بر این دوگانگی میان اخلاق و سیاست، پای میفشارد، بلكه به حاكم یا شهریار توصیه میكند كه «برای تحكیم قدرت خویش هر محذور اخلاقی را زیر پا بگذارد.» ماکیاولی از این جهت عنوان پدر سیاست مدرن را به خود گرفته است که بسیار روشن و بیباک در مورد نفس قدرت حرف میزند و این دقیقاً همان چیزی است که ما باید به آن توجه داشته باشیم و این واقعیت را بپذیریم. روسیه و امریکا از این جهت هر دو دارای سیاست ماکیاولیستی هستند. این دو کشور نقاط مشترک زیادی دارند. هر دوی این کشورها آرزوی ابرقدرت بودن در جهان را دارند و هردوی آنها در پی بالابردن فروش تسلیحات نظامی خود در جهان هستند و برای فروش تسلیحات نظامی، نیاز به جهانی آشفته و متشنج است، زیرا هنگامی که صلح در منطقه و جهان حاکم باشد و کشورها در اتحاد و دوستی کنارهم بسر ببرند، کمتر تحریک به خریدن سلاحهای نظامی پیشرفته میشوند. ایران به عنوان متحد روسیه در منطقه از این کشور سلاح دریافت میکند و در اواخر نیز سامانه موشکی اس.۳۰۰ را از روسیه دریافت کرده است و این در حالی است که روسیه آمادگی برای فروش این سامانه به عربستان (رقیب ایران در منطقه) را نیز اعلام کرده است. این نشان میدهد که روسیه دست کمی از امریکا در بالابردن منافع اقتصادی خود از ناحیه تسلیحات نظامی ندارد و حتی اگر بشود آن را در اختیار رقیب دوست خود نیز قرار میدهد. پس از سقوط شوری وقت، سهم فروش تسلیحات نظامی این کشور در جهان به ۴ درصد رسید، ولی اکنون با در اختیار داشتن بازار چین، هند، ایران… به بیشتر از ۲۳ درصد رسیده است و روسیه میخواهد با در اختیار گرفتن قسمتی از بازار عربستان درصدی سهم خود از فروش تسلیحات نظامی در جهان را بالاتر ببرد و چنان که گفته شد این درصدی زمانی هرچه بالاتر میرود که تشنج و جنگ در منطقه بالاتر برود، امریکا و روسیه هر دو از این جهت سود میبرند و با دامن زدن به اختلاف میان کشورها و ترساندن آنها از یکدیگر، به بازار فروش تسلیحات خود رونق میبخشند.
چنانچه نتیجه گرفته میشود امریکا و روسیه در سیاست ماکیاولستی، ایجاد تشنج در منطقه در پی آن فروش تسلیحات نظامی با یکدیگر برابر و همسو حرکت میکنند و تنها دو روی یک سکه هستند. اما نکته دیگری نیز در سیاست این دو کشور در تشابه به هم وجود دارد که در قبال افغانستان است و آن تجاوز و اشغال این کشور است و سرنوشتی که هر دو با آن مواجه شدهاند نیز خیلی به یکدیگر نزدیک است. زیرا هر دو کشور؛ هم روسها و هم امریکاییها فکر میکردند که میتوانند دولتی دوستانه را تاسیس کرده و در مدت کوتاهی از افغانستان خارج شوند، اما هر دو کشور گرفتار جنگی فرسایشی، طولانی و بسیار پرهزینه شدند که در نهایت مجبور به خروج از آن بدون تحقق اهداف خود شدند. شورویها سالانه دو میلیارد دالر در افغانستان هزینه کردند، این درحالی است که امریکا تاکنون نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دالر را در این کشور هزینه کرده است. هرچند دولت بارک اوباما میخواست همچون شوری سابق از افغانستان خارج شود اما دولت جدید امریکا به رهبری ترامپ نمیخواهد با سرنوشتی مشابه با روسها از افغانستان بیرون برود. با تمام اینها تفاوتی وجود دارد میان جنگ امریکا و شوروی سابق در افغانستان و آن این است که روسها با مردم واقعی این کشور یعنی مجاهدین میجنگیدند، اما امریکاییها با طالبانی میجنگند که متهم به ساخت و پرورش آن هستند و این قضیه بیشتر از هر چیزی تئوری جنگ مدام امریکا در افغانستان را زنده میکند که میگوید: امریکا با دوست نشان دادن خود، جنگ افغانستان را طولانیتر کرده و سیاستی جدی در مورد از بین بردن گروههای هراس افگن در این کشور ندارد.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید