اولویت اجماع بر انتخابات
پارادایم قرن نوزدهمی که نظامهای دمکراتیک را برخاسته از صندوق آرا میدانستند در دنیا جای خود را به دمکراسیهای مشورتی داده است. در دمکراسیهای مشورتی، اصل بر رسیدن به اجماع است، نه برد و باخت در صندوقهای رأی.
دوهفتهای بیش به فرارسیدن موعد ثبت نام نامزدان انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده است. در حالی که انتخابات در نظامهای دمکراتیک، روشی برای انتقال مسالمتآمیز و بدون خونریزی قدرت است، اما تجربه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ نشان میدهد که افغانستان از این قاعده مستثنا است. زیرا افغانستان به علت بیاعتمادی ملی و خصومتهای قومی شبیه یک بمب ساعتی است. یک اشتباه کوچک یا شایعهای در باره مهندسی انتخابات توسط حکومت میتواند این بمب را منفجر کرده و پیامدهای معکوس و خونینی برای کشور داشته باشد.
اینجا سرزمین افراطیت قومی و شهروندان غیرمسئولی است که هر لحظه آماده هستند برای ثبت نام در فهرست داوطلبان یک جنگ قومی گردهم بیایند و با افتخار برادر خود را بکشند. اینجا جغرافیای عدم تساهل و مدارا و قلمرو ستیز و خشونت است و ما هنوز در مرحله پیشاسیاسی به سر میبریم و با قواعد بازی دمکراتیک بلد نیستیم.
برتراند راسل حکایت میکند که در یکی از کشورها که افراطیت بیداد میکرد نمایندگان حزب اقلیت با هفتتیر و اسلحه وارد پارلمان شدند و چند تنی از نمایندگان جناح اکثریت را به قتل رساندند تا در مجلس توازن برقرار شود.
من هراسم از تکرار چنین تجربهای در افغانستان است. میترسم مردم ما آن قدر در روز انتخابات غرق تخیلات و توهمات قومی اکثریت و اقلیت شوند که با هفتتیرها وارد خیابانها شده و مثل گرگ همدیگر را بدرند. در سال ۲۰۱۴ دیدیم که در پی تقلبهای انتخاباتی، چگونه هواداران دو جناح رقیب همدیگر را به توسل به زور تهدید میکردند و در شبکههای اجتماعی تصاویر اسلحه خود را به نمایش میگذاشتند. از تهدید به توسل به زور تا ریختن در خیابان و کشتار سیستماتیک قومی فاصله بسیاری نیست. به همین خاطر این وظیفه ما است که به زیگنالهای حس تخیل ما گوش سپرده و مسئولانه رفتار کنیم. شرایط عینی و سیاسی افغانستان بیشتر از هر چیزی از ما «اخلاق مسئولیت» میطلبد. اخلاق مسئولیت، به تعبیر ماکس وبر، اخلاق معطوف به پیامدهای رفتارها و نگرشهای ما است. اخلاق پرهیز از عربدهکشی یا سقوط در دام افراطیت قومی است. افراطیت قومی، رقابت تنگاتنگ قومی را مطالبه میکند و قومگرایان شعار«همه چیز یا هیچ چیز» را سر میدهند. طرحی را که من برای انتخابات پیشرو در ذهن دارم و مبتنی بر اخلاق مسئولیت است، اولویت اجماع بر انتخابات است. من باورم این است که جناحهای سیاسی کشور پیش از رفتن به ثبت نام نامزدان انتخابات، گفتوگوهای جدیِ به منظور رسیدن به اجماع سیاسی را آغاز کنند. این گفتوگوها باید متمرکز روی تشکیل تیمهای انتخاباتی اعتدالی، میانهرو و فراگیر سیاسی باشد؛ تیمهایی که هیچ قوم احساس زوال و تجریدشدن را در آنها نکند و مبتنی بر داعیههای تباری و بیولوژیک نباشد.
وقتی نخبگان سیاسی قادر به تشکیل چنین تیمهایی شوند، از خطر بحرانیشدن انتخابات کاسته خواهد شد. تشکیل چنین تیمهایی، دشوار هم نیست. به اعجاز گفتوگو باور داشته باشیم. از اعجاز گفتوگو اینکه تحقیقات نشان میدهد چند بیمار روانی را که در یکی از تیمارستانهای امریکا تحت مداوا بودند و در عین حال هر کدام ادعای مسیح بودن را داشتند، به توافق رساند. دمکراسی نیز امروزه بیشتر از صندوق رأی به صداها و اجماع اهمیت میدهد. پارادایم قرن نوزدهمی که نظامهای دمکراتیک را برخاسته از صندوق آرا میدانستند در دنیا جای خود را به دمکراسیهای مشورتی داده است. در دمکراسیهای مشورتی، اصل بر رسیدن به اجماع است، نه برد و باخت در صندوقهای رأی. از گفتوگو نهراسیم. گفتوگو به منظور رسیدن به اجماع سیاسی، باعث توانمندی ما خواهد شد. به قول دانشمندی سیاسی، «صدا ابزار توانمدسازی است.»
نویسنده: عبدالشهید ثاقب – جمهوری اعتماد