آخرین اخبارافغانستانتحلیلروند صلحسیاست
اگر روند صلح شکست بخورد؟
دورنمای توافق جامع و دایمی برای ختم جنگ در افغانستان هرگز روشن نبوده است و بسیار مبهم به نظر میرسد. هیئتهای مخالف پس از ماهها بحث روی مسایل مقدماتی، اکنون در دوحه به تصمیمهای سخت تشکیل نظم سیاسی جدید رسیدگی میکنند.
گفتوگوهای صلح مسیر پر پیچ و خمی را پشت سر میگذراند چنانچه طالبان چه به دلیل عدم استواری در موضع چانهزنی شان یا چه به دلیل محکومیتهای اصلی، تاکنون تمایلی به مصالحه روی هیچ مسئله اساسی نداشتهاند. با توجه به افزایش خشونتها و رد آتشبس، به نظر میرسد طالبان هیچ عجلهای برای پایان بخشیدن به خونریزی این ملت ندارند.
ناراحتکنندهتر اینکه، گفتوگوها تفاوت گستردهای را در دیدگاههای جوانب مخالف در مورد آیندۀ جامعه افغانستان نشان میدهد. به نظر میرسد مشارکت طالبان در مذاکرات صلح دوحه به خاطر ترسیم آینده افغانستان نه، بل بیشتر به هدف پایبند کردن ایالات متحده به توافقنامۀ ۲۹ فبروری بوده است که بر مبنای آن امریکا متعهد شد تمام نیروهای خود را تا اخیر اپریل از افغانستان خارج کند. با خروج امریکاییها و متحدانش، طالبان به خوبی در مسیر ظهور سیاسی قرار خواهند گرفت – اگر با قلدری در مذاکره نشد، در میدان نبرد که میشود.
با وجود موانع موجود، مردم افغانستان و جامعه بینالملل چشم امید به موفقیت نهایی روند صلح فعلی دوختهاند. با توجه به اینکه پیروزی نظامی علیه طالبان دستنیافتنی است، اعتقاد همه بر دیپلماسی است. امید این است که طالبان با آگاهی از دشواریهای دستیابی به پیروزی کامل نظامی، پس از گرفتن امتیازات کافی، آمادۀ امضای توافق سیاسی باشند. در نهایت، طالبان به عنوان بازیگر معاملهگر تصور میشوند.
بنابر این، جای تعجب نیست که به آنچه ممکن در صورت شکست روند صلح فعلی رخ دهد، توجهی نمیشود. گفتوگوها ممکن ماهها، حتی سالها، بدون دستیابی به نتیجۀ ادامه یابد. به رغم پیشرفت آهسته روند مذاکرات، هر دو طرف به نظر میرسد نسبت به ترک گفتوگوها، مردد هستند.
اما بیمیلی طالبان ممکن به زودی از بین برود اگر دولت بایدن قصد حضور ضدتروریزم خود را در این کشور فراتر از ماه اپریل اعلام کند. سخنگوی گروه طالبان اعلان کرده است که چیزی کمتر از خروج کامل ایالات متحده، نقض توافقنامه است و با توجه به افزایش سطح خشونتها، حکومت افغانستان ممکن به زودی دریابند که ماندن در گفتوگو از لحاظ سیاسی بسیار پرهزینه خواهد بود. صرف نظر از دلایل، در صورت شکست مذاکرات صلح، واکنشهای افکار عمومی مردم افغانستان، نخبگان سیاسی از هم گسیخته و جامعه جهانی ناامید میتواند آیندۀ حکومت اشرف غنی و جمهوری اسلامی افغانستان را تعیین کند.
در پی شکست مذاکرات صلح، میتوان انتظار داشت که حکومت اعتماد خود را به توانایی ادارۀ این کشور بیان میکند و تأکید خواهد کرد که نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان توانایی دفاع از کشور را دارند، حتی با وجود افزایش قابل توجه حملات طالبان. اما حتی با ادامه کمکهای مالی امریکا به نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان، خروج تمام نیروهای خارجی، به ویژه از دست دادن پشتیبانی هوایی، شجاعت و روحیۀ ارتش افغانستان آزمایش خواهد شد.
سقوط مذاکرات صلح ممکن به بیاتحادی بیشتر نخبگان سیاسی افغانستان منجر شود. آنها که بر اساس خطوط قومی و منطقهای تقسیم شدهاند، ایدههای جداگانه نسبت به روند صلح دارند. انتظار میرود چندین نفر از رهبران برجسته حملات نظامی خود را علیه طالبان تجدید کنند. در میان سیاسیون مخالف، بسیاری رییس جمهور و متحدان سیاسیاش را در شکست گفتوگوهای صلح مقصر خواهند دانست. آشتی ناپایدار بین غنی و عبدالله عبدالله احتمالاً منحل خواهد شد. برخی سیاسیون ممکن از گلبدین حکمتیار، به خاطر حفظ منافع خود تحت حکومت موقت یا احیای امارت، پیروی کنند.
فشارهای مردمی بالای کابل به خاطر صلح احتمالاً ادامه مییابد. همانطور که در دهۀ ۱۹۹۰ اتفاق افتاد، بسیاری افغانهای خسته از جنگ در مواجهه با دورنمای درگیری بیپایان، ممکن برای هر پیامدی که منجر به ختم جنگ شود، آمادۀ تسویه حساب شوند. بسیاری از مردم ممکن به خاطر گسترش خشونتها و احتمال روی کار آمدن حاکمیت طالبان، برای ترک کشور برنامهریزی کنند. اقتصاد همانطور که در دهۀ ۱۹۹۰ رخ داد به سرعت وخیم و سقوط کند. کمکهای نهادها، سازمانهای بینالمللی و برنامههای انجوها با دشواری فزایندهای مواجه خواهد شد.
افغانستان تحت سلطه طالبان، احترام به ارادۀ مردمی که از طریق نهادهای دموکراتیک ابراز میشود، جای نخواهد داشت. رسانهها و سایر آزادی بیان از بین خواهد رفت چنانچه با قتلهای هدفمند اخیر روزنامهنگاران و شخصیتهای مردمی پیشبینی میشود. محدودیتهای جدی فرهنگی دهۀ ۹۰ احیا خواهد شد. حقوق زنان برای تحصیل و سایر دستاوردهای چشمگیر ۱۹ سال اخیر به تفسیر ملاها از شریعت خلاصه خواهد شد. وعدههای طالبان برای ایجاد جامعه اسلامی فراگیر ممکن تنها برای کسانی باشد که شرایط آنها را بپذیرند.
اجماع نزدیک کشورهای منطقه در رابطه به راه حل سیاسی برای افغانستان احتمالاً منحل خواهد شد. کشورهای همسایه ممکن به سمت احیای استراتژی دهۀ ۹۰ حرکت کنند که منجر به جنگ نیابتی خواهد شد. مشارکت پاکستان با جناحهای طالبان ممکن بیشتر روشن شود. روسیه و ایران شاید برای جلوگیری از نفوذ فرامنطقهای طالبان ارتباطات خود را با گروههای قومی تقویت کنند یا طالبان را با وعدههای کمک به سمت خود بکشانند. با خروج نیروهای خارجی، هند ممکن در ارائه کمکهای نظامی کمتر مردد باشد و با وخیمشدن روابط بین هند و چین، افغانستان به میدان نبرد بین هند و پاکستان و چین مبدل شود.
در صورت ناکام شدن روند صلح، بسیاری از مردم افغانستان با دشواریهای زیادی مواجه خواهند شد. در صورت افزایش خشونت، آینده جمهوری اسلامی ممکن است با شک و تردید همراه شود، مگر اینکه دولت بتواند اعتماد را در ایجاد امنیت و بهبود حاکمیت برگرداند. در اوضاع حساس کشور، شخصیتهای سیاسی قدرتمند باید اختلافات خود را کنار بگذارند. علاوه بر این، دلایلی باید وجود داشته باشد که مردم افغانستان باور کنند گزینههای دیگر برای مذاکره با طالبان وجود دارد، مانند مشوقهای مادی در روند سیاسی تدریجی ادغام فرماندهان و جنگجویان طالبان. در حال حاضر به نظر نمیرسد که این تحولات اتفاق افتد، اما همۀ آنها میتواند پیامد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان تحت سلطه طالبان یا جنگ داخلی مخرب باشد.