سه سال قدرت طا-لبان و آنچه در پیش است
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: انزوای طالبان از سوی غرب، حکومت و حقوق بشر را بهبود نخواهد بخشید. این امر فقط واشنگتن را از هر گونه فرصت شکلدهی به سیاستها محروم میکند، در حالی که روسیه، چین و ایران به تقویت روابط شان با طالبان ادامه میدهند.
سه سال گذشت و حکومت طالبان همچنان در قدرت است. هبتالله آخوندزاده، رهبر آنها، اقتدارش را با ایجاد نهادهای موازی تقویت و متمرکز ساخته است. در عین حال، او سیاستهایی را از دفتر منسجم و بههم تنیدهاش در قندهار تنظیم کرده است. محرومسازی در حکومت بیشتر شده و به طالبان پشتون جنوبی امتیاز میدهد. بیش از ۹۰ درصد از افغانستانیها با فقر و افزایش ناامنی غذایی دست و پنجه نرم میکنند. با وجود چالشهای عظیم اقتصادی، حکومت در خطر فوری انفجار اقتصادی قرار ندارد.
همسایگان افغانستان و همچنین چین و روسیه در حال تشدید تعامل با طالبان هستند. اما پاکستان از اقدامات ناچیز طالبان علیه تیتیپی که در شرق افغانستان پایگاه دارد، ناامید است. بهرغم نقض شدید حقوق بشر و حقوق زنان توسط طالبان، منافع ایالات متحده در افغانستان – از جمله مبارزه با تروریزم – در حال حاضر با حفظ تعادل تعامل در سطح پایین با این حکومت به بهترین وجه تامین میشود.
قدرت طالبان و ساختارهای آن
رهبری طالبان از ایدئولوگهای جزماندیش مانند هبتالله و همچنین عملگرایان نسبی تشکیل شده است که در تمایل شان به اجرای نسخههای افراطی شریعت و علاقه به تعامل با غرب محدودتر هستند. با این حال، عملگرایان نتوانستهاند سیاستهای امیر را تعدیل کنند و از به چالش کشیدن او عقبنشینی کردهاند.
هبتالله توسط یک گارد پراتوری(محافظان ویژه) متشکل از فرماندهان نظامی قدرتمند هلمند و قندهار مانند عبدالقیوم ذاکر محافظت و حمایت میشود. هبتالله برای مقابله با رهبران رقیب، مانند سراجالدین حقانی و محمد یعقوب، وفاداران خود را به عنوان معاونان در وزارتخانهها و سازمانهای حکومت منصوب کرده است.
حکومت طالبان از ادغام جنگسالاران افغان، سیاستمداران و بسیاری دیگر از افراد مرتبط با نظام جمهوری اسلامی شکست خورده افغانستان در ساختارهای خود امتناع میورزد. چندین فرمانده غیر پشتون طالبان را از مقام شان برکنار کرده یا تنزل مقام داده است. حکومت برای نظارت بر بازیگران محلی، رفع درخواستها برای مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی و حفظ حضورش در حل و فصل اختلافات محلی، شوراهای علمای مذهبی محلی را تأسیس کرده است.
حقوق بشر، مانند آزادی بیان، با دستگیری بازیگران مخالف و معترضان به شدت تضعیف شده است. در زمینه آپارتاید جنسیتی – از ممنوعیت تحصیل دختران فراتر از دوره ابتدایی گرفته تا محدودیت در رفت و آمد و کار زنان – اعتقاد هبتالله حتی در میان کشورهای مختلف اقتدارگرای آسیای مرکزی و خاورمیانه برجستهتر است. اما هبتالله در برابر انتقاد علمای دینی افغانستان و سایر علمای مذهبی، سایر رهبران طالبان و دیگر کشورها نفوذناپذیر است.
با این حال، اجرای احکام او، مانند محدودیتهای زنان در مکانهای عمومی، تحصیل دختران و اعدامهای عمومی، به کندی پیش رفته است، زیرا جوامع محلی و مقامات طالبان از بسیاری از سیاستهای هیبتالله بیزارند.
توان اقتصادی این حکومت
شوکهای تحریمهای غرب، بحران نقدینگی عمیق و فروپاشی ساختار اقتصادی افغانستان مرتبط با ماشین جنگی غرب باعث کاهش خیرهکننده تولید ناخالص داخلی افغانستان بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۴ به میزان ۲۰ تا ۳۰ درصد شد. اقتصاد به ثبات رسیده است اما در حال رکود است. حداقل ۲۳ میلیون افغانستانی، یعنی بیش از نیمی از جمعیت، به حمایت بشردوستانه نیاز دارند، حتی در شرایطی که کمکهای بینالمللی به دلیل نیازهای رقابتی جهان، بیزاری غرب از سرکوب طالبان و عدم علاقه روسیه و چین به ارائه کمکهای بشردوستانه به شدت کاهش یافته است.
اثربخشی طالبان در کاهش فساد گسترده که مشخصه نظام جمهوری بود، مالیات و درآمد را افزایش داد. در سال ۲۰۲۳، طالبان از تجارت سریع منطقهای، از جمله صادرات زغال سنگ به پاکستان و صادرات مواد معدنی در سراسر منطقه، به میزان ۱.۹ میلیارد دالر از صادرات بهره برد. اما در ۲۰۲۴، صادرات به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
ممنوعیت کشت خشخاش توسط هبتالله که با عزم خیرهکنندهای اجرا شد، کشت آن را تا بیش از ۹۵ درصد کاهش داد. اما این موضوع باعث بدبختی بیشتر افغانستانیها شد. با از بین بردن ۴۵۰ هزار شغل تنها در سطح کشاورزی، این ممنوعیت حداقل ۱.۳ میلیارد دالر به اقتصاد افغانستان خسارت وارد کرد.
دلالان قدرتهای گارد پراتوری هبتالله از این ممنوعیت بهره بردند، زیرا ارزش ذخایر هروئین آنها افزایش یافته است. اما اگر آنها نتوانند این ذخایر را بفروشند یا در نهایت آنها را بدون لغو ممنوعیت تخلیه کنند، ممکن شکافهایی بین هبتالله و گروه جنوبی او ایجاد شود. چنین شکافهایی میتواند فرصتهایی را برای تغییر سیاستها فراهم کند.
پذیرش منطقهای
همسایگان افغانستان به طرق مختلف با حکومت طالبان کنار میآیند. مذاکرات منطقهای برای احیای خط لوله گاز ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند (تاپی) جریان دارد. همسایگان افغانستان همچنین در حال بررسی راههایی برای از سرگیری پروژه انتقال و تجارت برق آسیای مرکزی-آسیای جنوبی (کاسا-۱۰۰۰) در افغانستان هستند که بخشهای آن در پاکستان، قرقیزستان و تاجیکستان تقریبا تکمیل شده است. حتی تاجیکستان هم آماده نیست که قرارداد کاسا-۱۰۰۰ را لغو کند. تاجیکستان نسبت به سایر بازیگران منطقهای خصومت بیشتری نسبت به طالبان نشان میدهد و میزبان تاجیکهای مخالف این حکومت، مانند جبهه ضعیف مقاومت ملی ضد طالبان است، اما فعالیتهای آنها را محدود میسازد. برای حفظ نظارت از فعالیتهای تروریستی احتمالی در افغانستان، هند رابطه سطح پایین اما ثابتی با طالبان دارد و تاکنون به دنبال تضعیف این حکومت نبوده است. طالبان به دنبال ترتیبات بینالمللی متنوع، دوست دارند معاملات اقتصادی را بین کشورها تقسیم کنند، حتی با رقبایی مانند امارات متحده عربی و قطر.
تجارت اندک بین چین و افغانستان در حال افزایش است و افغانستان احتمالاً در پروژههای آینده کمربند و جاده چین گنجانده شده است. اما درست مانند جمهوری افغانستان، طالبان همچنان از عدم سرمایهگذاری چین ناامید شده اند. در جولای ۲۰۲۴، روبان سرخ معدن مس عینک که چین ۱۵ سال است مجوز این معدن را دارد، برای دهمین بار بریده شد. اما هیچ گونه استخراج واقعی در آینده نزدیک انجام نخواهد شد.
اگرچه هیچ کشوری به طور رسمی حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته است، اما تعامل دیپلماتیک منطقهای تشدید شده است. از همه مهمتر، چین در دسمبر ۲۰۲۳ اعتبارنامه سفیر طالبان را در پکن پذیرفت. کشورهای مختلف سفارتخانههای خود را در کابل باز کرده اند.
منطقه از فشار آوردن بر طالبان برای گنجاندن قدرتهای قومی از نظام جمهوری در این حکومت دست کشیده است. ازبیکستان حتی اجازه نمیدهد عبدالرشید دوستم، یکی از این فرماندهان جنگ و معاون سابق رئیس جمهور افغانستان، در ازبیکستان بماند.
با کمال تعجب، این ایران شیعه است که عمیقترین دسترسی را به هبتالله سنی دارد. اما این دسترسی به این معنا نیست که ایران بتواند منافع آبیاش را برآورده کند، چرا که طالبان بهرغم مخالفتهای ایران به سدسازی ادامه میدهد.
ظلم و ستم طالبان بر اقلیت شیعه هزاره نسبت به دهه ۱۹۹۰ کمتر است.
به طور کلی، کشتارهای دستهجمعی بسیار کم اتفاق میافتد، دزدی زمین بیشتر از آن نیست که توسط دلالان قدرت مرتبط با جمهوری افغانستان انجام میشد.
تروریزم
سرکوب تروریزم همچنان منافع اصلی منطقه و ایالات متحده است. طالبان بر تعریف چندساله خود از آن اصرار داشته است: جلوگیری از حملات به خارج از کشور، اما از حضور جنگجویان خارجی و گروههای تروریستی در داخل افغانستان جلوگیری نمیشود.
جنگجویان خارجی به افغانستان میروند و مدارس، دانشآموزان افراطی تولید میکنند. سراجالدین حقانی مدتی میزبان ایمن الظواهری رهبر القاعده بود تا اینکه سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده او را کشت.
در تابستان ۲۰۲۳، یک هیئت متخصص سازمان ملل در مورد افغانستان گزارشی نگرانکننده ارائه کرد که در آن بازسازی توانایی القاعده در افغانستان و احتمال حملات تروریستی جهانی پیشبینی میشد. اما ارزیابی اطلاعاتی ایالات متحده به شدت مخالف آن بود.
طالبان با قاطعیت و کارآمدی در تعقیب داعش- خراسان، گروه تروریستی و رقیب، بوده است. روسیه طالبان را به دلیل ناکامیاش در جلوگیری از حمله داعش به تالار شهر کروکوس مسکو در مارچ ۲۰۲۴ سرزنش نکرده است و متوجه شد که داعش خراسان این حمله را در آسیای مرکزی برنامهریزی کرده است.
طالبان همچنین خیال چین را از شبهنظامیان اویغور آرام کرده و این شبهنطامیان را از مرز با چین دور کرده است. آنها مبادلات منظم ضد تروریزم با آژانسهای اطلاعاتی غرب انجام میدهد.
اما طالبان با امتناع از مقابله با پناهگاههای امن تیتیپی، با اربابان و حامیان سابق شان در آیاسآی مخالفت کرده است. تیتیپی از طریق پیوندهای خانوادگی با حقانیها مرتبط است و طالبان میترسند هر گونه سرکوب، جنگجویان تیتیپی را به سمت داعش سوق دهد. حملات تیتیپی در پاکستان تلفات زیادی به همراه داشته و داراییهای اقتصادی چین را در پاکستان تهدید کرده است. اسلامآباد به پکن قول داده است که میتواند از میان ستیزهجویان انتخاب کند، آنهایی را که منافع پاکستان و چین را تهدید میکنند (مانند تیتیپی) سرکوب کند، در حالی که مخالفان هند و در گذشته طالبان را پرورش دهد.
مذاکرات طالبان با تیتیپی باعث آرامش موقت در خشونتهای تیتیپی شد، اما نه چیزی بیشتر از آن. پاکستان ناامید، پناهجویان افغانستانی را از پاکستان اخراج کرد، اما فایدهای نداشت.
چیزی که ایالات متحده میتواند بدست آورد
در حال حاضر، ایالات متحده باید خود را برای ایجاد تعادل در سطح پایین با طالبان آشتی دهد. چنین تعادلی به بهترین وجه منافع اولیه ضد تروریزم ایالات متحده را برآورده میکند. اگر حملات تروریستی بینالمللی با طالبان مرتبط باشد، ایالات متحده باید با پهپاد و موشک حمله کند.
ایالات متحده باید کانالهایی را با رهبران عملگرایانهتر طالبان ایجاد و به دنبال تراکنشهای مثبت باشد. اگر توازن قوا در طالبان تغییر کند، چنین بنیادی ممکن است فرصتهایی را برای شکل دادن، حداقل اندک، رفتار طالبان فراهم میکند. این امر مانع تعامل با دیاسپورای افغانستان نیست، بهویژه با آنهایی که با فساد، غارتگری و نقض حقوق بشر آغشته نشده اند.
واشنگتن باید به تاکید بر حقوق زنان و حقوق بشر ادامه دهد. اما بدون تغییر قدرت در طالبان، بعید است ایالات متحده بتواند تغییرات چشمگیری در سیاست انها ایجاد کند. این امر نباید ایالات متحده را از حمایت از زنان کارآفرین در افغانستان، آموزش از طریق اینترنت و مراقبتهای صحی برای دختران افغانستان و کمکهای بشردوستانه باز دارد.
فروپاشی این حکومت و شروع جنگ داخلی در افغانستان، که با تقویت حمایت بینالمللی از گروههای مقاومت ضد طالبان تشدید میشود، به اهداف ضد تروریزم آسیب میزند و جریان پناهجویان را افزایش میدهد. در هر صورت یک جناح طالبان احتمالا پیروز خواهد شد. هیچ بازیگر بینالمللی حاضر نیست در این مسیر حرکت کند.
همچنین انزوای طالبان از سوی غرب، حکومت و حقوق بشر را در این حکومت بهبود نخواهد بخشید. این امر فقط واشنگتن را از هر گونه فرصت شکلدهی به سیاستها محروم میکند، در حالی که روسیه، چین و ایران به تقویت روابط شان با طالبان ادامه میدهند.
نویسنده: وندا فِلباب-براون
منبع: نهاد بروکینگز – Brookings Institution