اسلام آباد هنور درگیر این خطای محاسباتی است که با مطرح کردن دخالت هند در امور داخلی این کشور از مجرای افغانستان، میتواند جلو تغییراتی را که از دید این کشور به زیان اسلامآباد در حرکت است بگیرد و همچنان مدیریت نیروهای پروکسی بنیادگرا را در دست داشته باشد
به تازگی آصف درانی نماینده ویژه پاکستان برای افغانستان در اظهاراتی دو موضوع تکراری را بار دیگر بیان کرده و نشان داده که نگاه پاکستان به افغانستان همچنان امنیتی است و اسلامآباد به این زودیها قرار نیست نوع نگاهش را نسبت به همسایه شمالی تغییر بدهد. آصف درانی اظهار کرده که نزدیک به ۶ هزار عضو تحریک طا-لبان پاکستانی در افغانستان پناه داده شدهاند و این که به واسطه طرقی، از هند کمک مالی دریافت میکنند.
در اظهارات نماینده ویژه پاکستان دو کود بسیار مکرر و معروف بیان شده که در واقع این دو عامل محوری بحران ممتد و مزمن افغانستان است: هند و پناه دادن به دشمنان.
از فردای تشکیل دولت و کشوری به نام پاکستان تاکنون، نگاه جنرالهای راولپندی به افغانستان امنیتی بوده و تاکنون نیز چنین نگاهی ادامه یافته است؛ اما این طرز دید در مقاطعی از زمان چنان وسعت و عمق یافته که هرگونه پوشش تشریفاتی و دیپلماتیک را نیز کنار گذاشته و عملاً وارد فاز اتهام زنی و تجاوز آشکار شده است.
در اینجا قصد ما راستیآزمایی سخنان آصف درانی نسبت به افغانستان نیست؛ زیرا به منابع دست اول امنیتی و استخباراتی دسترسی نداریم و نمیتوانیم فارغ از اسناد و مدارک با قاطعیت تایید و تردید داشته باشیم، ولی آنچه مسلم است این که مداخله گری پاکستان تحت شعاع پارانویای هند همواره بحران افغانستان را گسترش داده است؛ زیرا پروکسی پروری پاکستان در افغانستان عاملی بوده برای تضعیف حکومتهای مرکزی با توسل به بیثبات سازی از حاشیه به متن.
هرچند نمیتوان با قاطعیت این نکته را رد کرد که حکومت هند نیز به هر وسیلهای برای تعضیف رقیب غربیاش متوسل نمیشود، اما دست کم باید در وضعیت کنونی افغانستان که دست هند از آن کوتاه است و حاکمان موجوده نیز سر دوستی همانند نظام جمهوری با دهلی نو ندارند، ادعای پاکستان را کوبیدن به نعل و به میخ خواند چرا که کارت تروریزم ابزار پاکستان برای بیثبات سازی افغانستان و هند بوده و نمیتوان بر این نکته صحه گذاشت که همان گروههای نیابتی همانند تی تی پی قبله عوض گرده باشند و دهلی نو را بر اسلام آباد ترجیح میدهند.
از جانب دیگر، نگاه امنیتی هند و پاکستان نسبت به میدان افغانستان در چهل سال اخیر همواره این کشور فقیر را دچار بحرانهای سیاسی و بی ثباتی مزمن کرده است. چنین نوع نگاهی اجازه نداد که نظام جمهوری به عنوان فرصت طلایی تاریخی در افغانستان به ثبات برسد.
اکنون که پاکستان با نیروهای نیابتی خود درگیر و دچار مشکل شده، باز هم بی آن که در نوع نگاه امنیتی خود نسبت به مسایل افغانستان و منطقه تجدید نظر کند، با فرافکنی تلاش دارد که برف بام خود را به بام افغانستان بیندازد و ناکام استراتژی پروکسی پروری راولپند را لاپوشانی کند.
به نظر میرسد اسلام آباد هنور درگیر این خطای محاسباتی است که با مطرح کردن دخالت هند در امور داخلی این کشور از مجرای افغانستان، میتواند جلو تغییراتی را که از دید این کشور به زیان اسلامآباد در حرکت است بگیرد و همچنان مدیریت نیروهای پروکسی بنیادگرا را در دست داشته باشد، آما آنچه واقعیت میدانی علناً نشان میدهد حاکی از این واقعیت ساده و آشکار است که اسلامآباد در مدیریت پروژههای نیابتی بنیادگرا شکست خورده و اکنون با بحرانی مواجه است که خود آفریده است؛ چیزی که با فرافکنی و نشان گرفتن آدرس این یا آن کشور زدوده نمیشود.
فراتر از بازی مبهم و پیچیده پاکستان در خصوص نیروهای بنیادگرای نیابتی، آنچه وضعیت را دشوار و وخیم میسازد، این موضوع است که زیان مستقیم چنین بازی خطرناکی در گام نخست بحران مزمن افغانستان را تغذیه میکند و از آن گذشته و کل منطقه را فرامیگیرد؛ مسئلهای که در حال حاضر آغاز شده و برگشت پذیر به نظر نمیرسد.