پاکستان نمیتواند «TTP» را شکست دهد
این تصور که تحریک طا-لبان پاکستان از حمایت مردمی در مناطق قبیلهای برخوردار نیست، نیاز به بازنگری دارد. طی چندین دهه، دولت افغانستان دروغ گفت که طا-لبان هیچ حمایت مردمی در افغانستان ندارند. لفاظی مشابهی در پاکستان ظاهر شده است
پاکستان بار دیگر دچار مشکل شده است. از زمانی که طا-لبان افغانستان (طا-لبان) در اگست ۲۰۲۱ به قدرت بازگشتند، پاکستان شاهد افزایش خشونتها از سوی تحریک طا-لبان پاکستان (TTP) بوده است که از افغانستان به عنوان پناهگاه امن استفاده میکند. بیمیلی طا-لبان برای مهار تحریک طا-لبان پاکستان یا تحویل آنها به اسلامآباد، پاکستان را ناامید کرده است، جایی که خیلیها پیروزی طا-لبان بر اشرف غنی را جشن گرفتند. در سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲، طا-لبان آتشبس میان ارتش پاکستان و تحریک طا-لبان پاکستان را میانجیگری کردند. با این حال، تحریک طا-لبان پاکستان در نوامبر ۲۰۲۲ به آتشبس پایان داد و به جنگجویان خود دستور داد تا حملاتشان را از سر بگیرند.
افکار و تصمیم گیران پاکستانی اکنون پیشنهاد میکنند که در ابتدا در پاکستان و در صورت نیاز حتی در افغانستان به تحریک طا-لبان پاکستان ضربه سختی وارد شود. اما تصمیم گیرندگان پاکستانی باید به خاطر داشته باشند که از زمان آغاز فعالیت تحریک طا-لبان پاکستان در سال ۲۰۰۷، تلاشهای زیادی هم برای مذاکره و هم برای جنگیدن با آنها صورت گرفته است. به نظر میرسد هیچ یک از این رویکردها به نفع پاکستان نبوده است. بنابراین، با توجه به تجارب گذشته پاکستان با تحریک طا-لبان پاکستان، هرگونه عملیات نظامی آتی توسط ارتش پاکستان احتمالاً به موفقیت استراتژیک بلندمدت نمیانجامد. افغانستان نیز در موقعیتی نیست که به پاکستان در مورد مشکل تحریک طا-لبان پاکستان کمک کند. در این مرحله، پاکستانیها باید زندگی با تحریک طالبان پاکستان را بپذیرند. در حالی که چنین پیشنهادی ممکن است توهینآمیز به نظر برسد، اما گزینههای پاکستان با توجه به واقعیتهای تاریخی و زمینی محدود است.
چالش افغانستان و تیتیپی TTP
نخست، باید به خاطر داشت که اگر افغانها بخواهند از کسی حفاظت کنند، او را به دشمن نمیسپارند. در سال ٢٠٠١، طا-لبان ترجیح دادند دولت خود را از دست بدهند تا اینکه اسامه بن لادن را به ایالات متحده تحویل دهند. تنها استثنای اصلی این عمل، تصمیم دولت افغانستان در طول جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۱ است که از اتباع آلمانی و ایتالیایی درخواست کرد افغانستان را ترک کنند، به شرطی که متفقین بازگشت امن آنها را به کشورهایشان تضمین کنند. افغانستان حتی در اوج جنگ جهانی دوم، در حالی که بین انگلیسیها و روسها قرار گرفته بود، آلمانیها و ایتالیاییها را به انگلیسیها و روسها نسپرد.
علاوه بر این، افغانستان از هر پشتونی که از مناطق اکثریت پشتون شبه قاره (هند تحت سلطه بریتانیا و پاکستان از سال ۱۹۴۷) فرار کرد، حمایت کرده است. از امیر عبدالرحمن خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱) تا رییس جمهور محمد نجیبالله (۱۹۸۷-۱۹۹۲)، این سیاست نانوشته دولتهای متوالی افغانستان بوده است. افغانستان همچنین میزبان عناصر بلوچ و سندی ناراضی پاکستانی از جمله پسران و پیروان ذوالفقار علی بوتو، نخست وزیر سابق پاکستان بود. این عمل به افغانستان کمک کرد تا نفوذ خود را در میان پاکستانیها حفظ کند و در صورت لزوم بر پاکستان فشار بیاورد.
از آنجایی که افغانها علاقمندی خود را به مناطق اکثریت پشتون پاکستان از دست ندادهاند، تقاضای تحریک طا-لبان پاکستان برای احیای وضعیت قبیلهای مناطق قبیلهای سابق (مناطق قبیلهای)، جایی که تحریک طا-لبان پاکستان دارای خودمختاری بیشتری خواهد بود، نیز دورنمایی را برای افغانها متصور میکند که از آنها چشمپوشی کنند. افغانها در طول تاریخ نقش خود را برای دفاع از حقوق بیشتر قبایل پشتون در شبه قاره بر عهده داشتهاند. مهمتر از آن، احیای مناطق قبایلی نیز یک فایده عملی برای افغانستان خواهد داشت: انتقال تحریک طا-لبان پاکستان و سایر گروههای تروریستی از افغانستان به مناطق قبیلهای.
علاوه بر توشههای تاریخی، پیوندهای ایدیولوژیک بین طا-لبان و تحریک طا-لبان پاکستان نیز وجود دارد. مانند طا-لبان، تحریک طا-لبان پاکستان، هبتالله آخوندزاده رهبر طا-لبان را رهبر خود میداند. رهبر طا-لبان هرگز پیروان و حامیان خود را که دوشا دوش جنگجویانش میجنگیدند، به کشور دیگری تحویل نمیدهد. ادعای تحریک طا-لبان پاکستان مبنی بر اینکه میخواهد شریعت را در مناطق قبیلهای اجرا کند، در میان رهبران طا-لبان نیز طنینانداز میشود که ادعا میکنند برای اجرای شریعت نیز جنگیدهاند.
طا-لبان توان اخراج تحریک طالبان پاکستان را از طریق زور ندارند. طا-لبان نمیخواهند در میان خود اختلافات جناحی طرفدار تیتیپی و ضد تیتیپی ایجاد کنند. همچنین مشخص نیست که آیا طا-لبان توانایی انجام اقدام نظامی علیه تحریک طا-لبان پاکستان را دارند یا خیر.
مهمتر از آن، حتی اگر طا-لبان قادر به انجام این کار بودند، برای جلوگیری از سوق دادن تحریک طا-لبان پاکستان به سمت اتحاد با داعش، اقدام نظامی علیه تحریک طا-لبان پاکستان انجام نمیدادند. به نظر میرسد لازم نیست که طا-لبان بنا به درخواست پاکستان، با طا-لبان پشتون که همان ایدیولوژی و رهبری آنها را دارند، مبارزه کنند.
علاوه بر این، پشتونهای قبیلهای که امروزه بخش عمدهای از تحریک طا-لبان پاکستان را تشکیل میدهند و در امتداد مرز افغانستان و پاکستان زندگی میکنند، سابقه طولانی در مقاومت در برابر بیگانگان مانند مغولها، بریتانیا، شوروی و ناتو دارند. مبارزه پشتونهای مناطق مرزی با انگلیسیها که یک قرن با آنها جنگیدند از اهمیت ویژهای برخوردار است. با وجود دهها عملیات نظامی و صرف دهها میلیون پوند و از دست دادن سربازان بیشمار، بریتانیا نتوانست قبایل پشتون مانند مسعودها (معروف به محسودها)، وزیرها، اورکزیها، مهمندها و آفریدیان را تحت سلطه خود درآورد.
یورشهای قبیلهای – که تحریک طا-لبان پاکستان با کمین و حملات انتحاری – به شهرها و شهرکها، از جمله پیشاور، در زمان بریتانیا که به سختی میتوانستند پس از تاریکی هوا از کانتونهای خود خارج شوند، رایج بود. به این ترتیب، تاریخ توصیه میکند که عملیات نظامی علیه قبایل پشتون فقط به مشکلات ارتش پاکستان میافزاید. قبایل به هر قیمتی از ناموس و سرزمین خود دفاع خواهند کرد. اگر لازم باشد، به افغانستان عقبنشینی خواهند کرد تا روزی دیگر زنده بمانند. اما افراد قبیله چیزی را نه فراموش میکنند و نه میبخشند. تحریک طا-لبان پاکستان علاوه بر اینکه یک گروه تروریستی است، کانالی برای ابراز ناامیدی از ارتش پاکستان و ادامه حضورش در سرزمینهای قبیلهای است.
این ایده که ارتش پاکستان میتواند بهتر از ارتش هند بریتانیایی پشتونها را اداره کند، به دلیل حضور تعداد زیاد از قوم پشتونها در ارتش اول، نیاز به ارزیابی مجدد دارد. در ارتش هند بریتانیا نیز تعداد زیادی از قوم پشتون وجود داشت. بریتانیا نیز چندین بار، شبهنظامیان قبیلهای را که تماماً از پشتونها تشکیل میشدند، برای مقابله با قبایل پشتون ایجاد و منحل کردند. حضور پشتونها در هر دو طرف کمکی به مهار خشونت نکرد. اکنون نیز مفید نخواهد بود.
علاوه بر این، این تصور که تحریک طا-لبان پاکستان از حمایت مردمی در مناطق قبیلهای برخوردار نیست، نیاز به بازنگری دارد. طی چندین دهه، دولت افغانستان دروغ گفت که طا-لبان هیچ حمایت مردمی در افغانستان ندارند. لفاظی مشابهی در پاکستان ظاهر شده است. اعتراف به اینکه تحریک طا-لبان پاکستان از حمایت مردمی در میان پشتونها در پاکستان برخوردار است، برای دولت پاکستان شرمآور و پرهزینه خواهد بود. از قضا، هدف اصلی تحریک طا-لبان پاکستان برای اجرای شریعت به طور گسترده، بهویژه توسط محافل مذهبی، در سراسر پاکستان هدف مشترکی است.
در نهایت، تحریک طا-لبان پاکستان نیز درجاتی از حمایت مردمی در میان افغانها برخوردار است، درست مانند طا-لبان که در میان پاکستانیها از حمایت مردمی برخوردار بودند. علاوه بر پیوندهای قومی و زبانی، افغانها بر این باورند که اگر طا-لبان برای اجرای شریعت در افغانستان از حمایت مردمی پاکستان برخوردار شد، چرا تحریک طا-لبان پاکستان برای اجرای شریعت در پاکستان حمایت مردمی را از افغانستان دریافت نکند؟ اگر اجرای شریعت یک دعوت شریف است، باید در هر دو کشور به یک اندازه شرافت داشته باشد.
مسیر پیشرو
نخست، بهرغم جدی بودن وضعیت هیچ راه آسانی برای خروج از این بحران برای پاکستان وجود ندارد. پاکستان ممکن است بخواهد علیه تحریک طا-لبان پاکستان اقدام نظامی انجام دهد. تحریک طا-لبان پاکستان به افغانستان خواهد رفت، منتظر فرصتی برای عبور مجدد به پاکستان خواهد بود و حملات خشونتآمیزی را ترتیب میدهد – رویهای مشابه آنچه که طا-لبان در زمان حکومتهای کرزی و غنی انجام میدادند، اما در جهت مخالف. حصارها در مرز افغانستان و پاکستان غیرقابل اعتماد هستند و به راحتی میتوان آنها را برداشت یا منفجر کرد یا میتوان تونلهایی در زیر آن حفر کرد.
دوم، ارتش پاکستان – با شعار ایمان، تقوا و جهاد – هند محور است. جنگیدن با مسلمانان در پاکستان آخرین کاری است که ارتش پاکستان میخواهد انجام دهد. اما بیشتر از ارتش، این مردم مناطق قبیلهای هستند که به نظر نمیرسد از عملیات نظامی در منطقه خود حمایت کنند.
هجوم دسته جمعی آنها به راهپیماییهای جنبش تحفظ پشتونها(PTM) علیه جنگ در مناطق قبیلهای، نشان دهنده این است که تا چه حد قبایل از ادامه عملیات نظامی ارتش پاکستان به تنگ آمدهاند.
سوم، ادامه جنگ علیه تحریک طا-لبان پاکستان در داخل افغانستان میتواند پیامدهای امنیتی درازمدت جدی برای پاکستان داشته باشد. طا-لبان در اقدامی تلافیجویانه، همکاری خود را با پاکستان متوقف خواهد کرد. طا-لبان همچنین احتمالاً از تساهل ضمنی به حمایت فعال هم از تحریک طا-لبان پاکستان و هم از شبهنظامیان بلوچ که از زمان آغاز به کار پاکستان، شورش خود را روشن و خاموش نگه داشتهاند، روی خواهد آورد. پاکستان باید خطر اتحاد تیتیپی با شورشیان بلوچ را جدی بگیرد. چنین اتحادی برای پاکستان فاجعه خواهد بود، بهویژه اگر از حمایت فعال هند برخوردار شود.
تهاجمات مکرر پاکستان به افغانستان نیز خطر سوق دادن طا-لبان به سوی هند را به همراه دارد. پاکستان از همکاری صمیمانه با دولتهای کرزی و غنی خودداری کرد زیرا آنها طرفدار هند به حساب میآمدند. اکنون با بیگانه کردن طا-لبان، پاکستان دقیقاً برعکس آنچه را که در نظر داشت به دست خواهد آورد.
چهارم، پاکستان ممکن است وسوسه شود که از ایالات متحده علیه طا-لبان و تحریک طا-لبان پاکستان حمایت کند، به ویژه در رابطه با انجام حملات هواپیماهای بدون سرنشین در افغانستان. هواپیماهای بدون سرنشین جان بیگناهان بیشماری را گرفته و به نارضایتی علیه کسانی که آنها را هدایت و تسهیل کردهاند، کمک کرده است. یکی از دلایلی که طا-لبان نسبت به پاکستان خشمگین هستند، همدستی پاکستان در حملات هواپیماهای بدون سرنشین علیه پاکستان است.
در داخل کشور، اگر همکاری پاکستان با ایالات متحده علیه افغانستان فاش شود، مقامات پاکستانی به احتمال زیاد با واکنش مردمی به ویژه در محافل مذهبی مواجه خواهند شد و حمایت خود را برای اتخاذ تدابیر قوی علیه تحریک طا-لبان پاکستان از دست خواهند داد. همچنین بسیار محتمل است که ایالات متحده پاکستان را برای مقابله با هرگونه پیامد هواپیماهای بدون سرنشین و سایر مسایل مربوط به افغانستان تنها بگذارد – چیزی که پاکستان برای آن آماده نیست.