آیا شکست در افغانستان منجر به جنگ اوکراین شد؟
سقوط کابل در سال گذشته عواقبی داشت که هنوز به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته است. این امر نشان داد که ایالات متحده ممکن قدرت ماندگاری یا صبر استراتژیک لازم برای دستیابی به پیروزی نظامی یا تضمین صلح پایدار در کشورهایی که در آن مداخله کرده است را ندارد
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
چرا سیاست غرب نسبت به افغانستان به طرز چشمگیری شکست خورد؟ آیا از همان ابتدا محکوم به شکست بود و هیچ درسی آموخته نشد؟ نکته دیگر، آیا پایان یک جنگ ۲۰ ساله زمینه را برای جنگ دیگر هموار کرد؟
یک سال پس از سقوط کابل و بازگشت طا-لبان به قدرت، این سوال و سوالهای دیگر طرح شده تا حدودی به این دلیل بیپاسخ مانده که حمله روسیه به اوکراین و تجدید تنشهای چین-امریکا بیشتر جلب توجه کرده، اما به این دلیل نیز است که پاسخ دادن به آنها بسیار دردناک است. برای جامعه بینالمللی فراموش کردن افغانستان به کلی آسانتر است.
برخلاف استدلالهای ساده که در ایالات متحده میشنوید، دلیل آنی فروپاشی دولت افغانستان این نبود که سربازان افغان نمیخواستند برای کشور خود بجنگند. در حقیقت، دهها هزار نفر جنگیده بودند و در تلاش بودند تا طا-لبان را متوقف کنند، اما ایالات متحده ناگهان همه حمایتهای سیاسی و مادی را متوقف کرد. دولت به دلیل اینکه امریکا تصمیم به خروج گرفت، عواقب آن را میپردازد.
همانطور که از آن زمان تا کنون در اوکراین آموختهایم، توانایی جنگ ارتش بستگی به این عقیده دارد که پیروزی در واقع امکانپذیر باشد، حتی اگر چانس مخالف آن باشد. وقتی ایالات متحده قصد خود را برای خروج کامل از افغانستان اعلام کرد، شروع به تخلیه فوری نمود. به طور خلاصه، ارتش افغانستان حتی به پرسونل تعمیر و تدارکات مورد نیاز برای حفظ سیستمهای سلاحهای پیچیدهای که به آن عرضه شده بود، دسترسی خود را از دست داد. جای تعجب نیست که روحیه در بین سربازان افغان فرو ریخت. وقتی ایالات متحده رفت، سربازان افغان آن را به عنوان سیگنالی برای انجام همان کار دریافتند.
بازرس ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان در گزارش خود در همان سال اعلان کرد، هرگز برنامه ۲۰ ساله برای افغانستان وجود نداشته است. در عوض، ۲۰ برنامه یک ساله وجود داشته است. با گذشت هر سال، ایالات متحده افزایش نیرو یا تاکتیک دیگری را اعلام کرد که قرار بود یک نقطه عطف را نشان دهد. سیاستگذاران امریكا به ندرت تصدیق كردند كه ایجاد ملت و صلح به صبر و حوصله بیشتر بستگی دارد تا بر غلبه قدرت آتش.
البته، ما هرگز نمیدانیم که آیا رویکرد منسجمتر نسبت به افغانستان نتیجه بهتری به همراه خواهد داشت یا خیر. سالها، فکر برگزاری مذاکرات با طا-لبان غیرقابل تصور بود. تا زمانی که سرانجام تغییر کرد، ایالات متحده صبر استراتژیک خود را از دست داده بود و مایل به برآورده کردن تقاضای اصلی طا-لبان – که نیروهای غربی از کشور خارج شوند – شد؛ بدون اینکه به کدام توافق سیاسی توجه کند.
بازی ناسازگار آخر قابل پیشبینی بود. اگرچه رهبران طا-لبان پس از بازگشت، وعده میانهروی دادند، اما خیلی زود مشخص شد که منظور آنها این نیست. بار دیگر، دختران افغان از آموزش و تعلیم محروم میشوند. اقتصاد فروپاشیده است، ناامنی غذایی به شدت در حال افزایش است و کشور به عنوان محل بدترین بحران بشردوستانه جهان بر یمن پیشی گرفته است. از همه بدتر، به نظر میرسد شمار اندکی در خارج از منطقه به آن اهمیت میدهد.
اما اشتباه نکنید، سقوط کابل در سال گذشته عواقبی داشت که هنوز به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته است. این امر نشان داد که ایالات متحده ممکن قدرت ماندگاری یا صبر استراتژیک لازم برای دستیابی به پیروزی نظامی یا تضمین صلح پایدار در کشورهایی که در آن مداخله کرده است را ندارد. این نشان داد که هر کشور یا منطقه نسبتاً حاشیهای دیگری نیز ممکن است به نفع تمرکز منابع ایالات متحده بر چین به حال خودش رها شود.
کرملین به طور حتم توجه داشته است. مدت کوتاهی پس از تسلط طا-لبان، مشاور امنیت ملی ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه آشکارا خاطرنشان کرد که اوکراینیها نمیتوانند به مدت طولانی به امریکا تکیه کنند. در عرض، چند هفته پس از سقوط کابل، قطارهای نظامی و تانکهای روسی حرکت گسترده خود را به سمت مرز اوکراین آغاز کردند. با پایان یافتن یک جنگ، جنگ دیگری آغاز شد.