آخرین اخبارافغانستانتحلیلترجمهسیاست

سیر تحول روابط چین و افغانستان در دوران پسا-خروج امریکا

حملات هدفمند مداوم علیه اتباع چین و دارایی‌ها در پاکستان، نیاز به اتخاذ رویکرد محتاطانه نسبت به سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک در جنوب آسیا را نشان داده است. در نهایت، رابطه همکاری بین چین و افغانستان تنها در صورتی می‌تواند تسریع شود که شرایط امنیتی اجازه دهد ثبات بیشتری در کشوری که از قبل ناآرام بوده، افزایش یابد

پیش‌زمینه

در پی خروج سریع ایالات متحده از کابل، چالش‌های امنیتی همچنان در محاسبات استراتژیک پکن در قبال افغانستان جهت تضمین جایگاه بزرگ‌تر در آسیای مرکزی اولویت دارند. افغانستان که از آن به عنوان «قبرستان امپراتوری‌ها» یاد می‌شود، بیش از چهار دهه است که از درگیری رنج برده و در اواسط دهه ۲۰۰۰ از ثبات نسبی برخوردار بوده است. این کشور آسیای جنوبی بار دیگر تحت کنترول طا-لبان قرار گرفته است – این بار با مشارکت بیشتر چین. در ماه‌های منتهی به خروج واشنگتن، پکن به سرعت دیدارهای سطح بالای خود را افزایش داد، وعده داد که افغانستان را در تعهدات مربوط به دهلیز اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) داخل کند و مأموریت دیپلماتیک خود را در کنار ایران، پاکستان و روسیه باز نگه دارد.

برای چین، افغانستان فرصت‌هایی را برای سرمایه‌گذاری جهت ایجاد ثبات در یک منطقه ناآرام ارایه می‌کند تا به نگرانی‌های امنیتی‌اش در مورد جدایی‌طلبی اویغورها در سین‌کیانگ – تنها مرز مشترک با همسایه محصور در خشکی‌اش – رسیدگی کند. برای طا-لبان، رهبران حزب کمونیست چین راهی برای مدرن‌سازی بالقوه این کشور جنگ‌زده، به دست آوردن مشروعیت سیاسی بیشتر و دفع سایر گروه‌های افراطی اسلام‌گرا در دستگاه حکومتی تحت سلطه پشتون را فراهم می‌کنند. با این حال، به نظر می‌رسد رسانه‌ها جریان اصلی فرصت‌های روابط چین و افغانستان را پس از خروج ایالات متحده بیش از حد ارزیابی می‌کنند. واقعیت عملیاتی بسیار پیچیده‌تر است و سایر بازیگران دولتی را با برنامه‌های جیواستراتژیک لایه‌های مختلف درگیر می‌کند.

منافع استراتژیک بزرگ‌تر پکن

تلاش چین برای تامین امنیت افغانستان با ثبات‌تر، هدف راهبردی‌تری را دنبال می‌کند. با افزایش نفوذ اقتصادی پکن در منطقه، سرمایه‌گذاری‌های چین با هدف توسعه و ادغام مجدد افغانستان در آسیای مرکزی است. برای نشان دادن اهمیت آن، پکن حداقل ۹۰ طرح مرتبط با کمربند و جاده BRI را در سراسر آسیای مرکزی انجام داده است. ارزش تجارت پکن با کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در آسیای مرکزی بیش از تعامل اقتصادی کلی روسیه با سرزمین‌های سابقش است. در سال ۲۰۲۲، چین به عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری منطقه‌ای از روسیه پیشی گرفت – ارزش آن بیش از ۷۰ میلیارد دالر در مقایسه با مشارکت تقریبا ۴۰ میلیارد دالری روسیه بود. در حالی که تهاجم روسیه به اوکراین صادرات بیشتر نفت خام به چین را برای دور زدن تحریم‌های غرب تسهیل کرده است، اما پکن به طور همزمان تلاش کرده تا منابع انرژی خود را از سایر کشورهای آسیای مرکزی نیز به دست آورد.

در اواسط ماه می، رییس جمهور شی جین پینگ ریاست اجلاس افتتاحیه چین و آسیای مرکزی را به منظور تقویت روابط چندجانبه پکن با کشورهای «ستان» سابق بر عهده داشت و تلاش‌های صلح و بازسازی افغانستان در جایگاه هشتم و آخرین بیانیه مطبوعاتی رسمی قرار گرفت. بنابراین، در حالی که خود افغانستان نقش تعیین کننده‌ای در اهداف سیاست‌گذاری منطقه‌ای جمهوری خلق چین ایفا نمی‌کند، کابل حتا ارتباط بین منطقه‌ای بیشتری را در سراسر خشکی اوراسیا در ایران و خاورمیانه فراهم می‌کند. کشورهای نفت‌خیز آسیای مرکزی به چین انتخابی برای تجاوز احتمالی امریکا و روسیه می‌دهد. فرصت‌های سرمایه‌گذاری در افغانستان همچنین جایگزین بالقوه دیگری برای پکن جهت تنوع بخشیدن به دسترسی‌اش به مواد معدنی حیاتی و منابع انرژی زمینی در برابر محدودیت دریایی غرب فراهم می‌کند. در پایان، منافع پکن مبتنی بر ملاحظات واقعی سیاست است، زیرا دومین اقتصاد بزرگ جهان در تلاش است تا در برابر رقبای منطقه‌ای خود برتری به دست آورد.

مشارکت ضروری

اولین و مهم‌ترین هدف چین در افغانستان ناآرام تضمین ثبات متوسط برای جلوگیری از هرگونه فعالیت ستیزه‌جویانه در اطرافش است. رهبران چین مشکل اصلی را ناشی از جنبش جدایی‌طلبانه یک گروه اقلیت مسلمان ترک قومی به نام اویغورها در منطقه خودمختار سین‌کیانگ در شمال غرب چین می‌دانند؛ تنها منطقه با داشتن مرز مشترک با افغانستان.

چندین دهه است که چین ادعا می‌کند جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) – که قبلاً یک سازمان تروریستی خارجی از سوی ایالات متحده نامیده می‌شد – روابط خود را با گروه‌های اسلام‌گرای خارج از کشور حفظ کرده است. روابط ادعایی این گروه با رژیم سابق طا-لبان باعث افزایش نگرانی‌ها در مورد افزایش تروریزم در داخل مرزهای چین پس از خروج ایالات متحده شده است. بر اساس گزارش بی‌بی‌سی، گروه موسوم به داعش خراسان (IS-K) در ماه می ۲۰۲۲ تهدید به انجام حملاتی در چین و ایران کرد.

در حالی که پکن به‌عنوان یک کشور غیرمسلمان در آسیای مرکزی به شدت حضور پیدا می‌کند و در عین حال به گونه بی‌امان گروه اقلیت مسلمان اویغور را در داخل مرزهایش سرکوب می‌کند، داعش و سایر گروه‌های شبه‌نظامی مخالف حکومت طا-لبان احتمالاً دارایی‌ها و پرسونل چین را در افغانستان در درازمدت هدف قرار خواهد داد.

در جبهه اقتصادی، مقامات طا-لبان امروز به دنبال سرمایه‌گذاری‌های چین به عنوان جایگزینی برای اقتصاد عمدتاً وابسته به کمک هستند که به دلیل تحریم‌های غرب راکد مانده است. درست یک ماه پس از تسلط کابل، ذبیح الله مجاهد سخنگوی طا-لبان تاکید کرد: «چین شریک اصلی ما خواهد بود و یک فرصت بزرگ برای ما است زیرا آماده سرمایه‌گذاری در کشور ما و حمایت از تلاش‌های بازسازی است.» در فرصتی دیگر، مقامات طا-لبان اعلام کردند که جنبش ترکستان شرقی ETIM و دیگر عناصر افراطی مرتبط با جدایی‌طلبی اویغور را پشتیبانی نمی‌کنند. برای پکن، سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی راه عملی برای حفظ رابطه کاری با بازیگران سیاسی جدید در کابل و حفظ دسترسی به بخش‌های باقی مانده آسیای مرکزی است.

زمانی که شرایط امنیتی و محیط عملیاتی برای سرمایه‌گذاران نسبتاً پایدار باشد، حضور چین قابل مشاهده و در مقیاس بزرگ تحقق خواهد یافت. این امر تنها زمانی اتفاق می‌افتد که پکن تضمین‌های ملموسی در سطح سیاست و روی زمین از جانب افغانستان دریافت کند؛ یعنی تضمین جلوگیری از فعالیت‌های شبه‌نظامی علیه پکن در افغانستان. در حالی که چین به تازگی معدن مس عینک و چندین پروژه دیگر را تحت برنامه خود گرفته، اما شرایط امنیتی داخلی پیش‌نیازهای اساسی را برای تعهدات گسترده مرتبط با طرح کمربند و جاده فراهم نمی‌کند.

رهبری طا-لبان همچنان پراکنده است و درگیری‌های داخلی مداوم میان فرماندهان محلی در زمین تا سطح بلند در کابل جریان دارد. بر اساس گزارش جون ۲۰۲۳ سازمان ملل متحد، «حملات علیه شخصیت‌های بلندپایه طا-لبان روحیه [داعش] را افزایش داد، از جدایی‌ها جلوگیری کرد و سربازگیری، از جمله از درون صفوف طا-لبان را شدت بخشید». طبق معیارهای چین، جلوگیری از صدور هرگونه بی‌ثباتی احتمالاً معیاری برای موفقیت سیاست در کوتاه‌مدت خواهد بود.

این مشارکت ضروری ناشی از نگرانی‌های امنیتی درک شده در حاشیه‌های سرزمین اصلی چین است. کارشناسان موازات مشابهی در تعامل چین با کوریای شمالی ترسیم کرده‌اند، جایی که پکن خودکامه‌ترین کشور را در مورد امور حاکمیتی‌اش تحت فشار قرار نمی‌دهد. در عوض، رهبران چین به دنبال یک حایل با ثبات هستند تا دیگر قدرت‌های منطقه‌ای را از امکان حضور بیشتر ایالات متحده در منطقه جلوگیری کنند. در همین راستا، موضع چین در قبال مسئله افغانستان – که در اپریل ۲۰۲۳ فاش شد – به صراحت می‌گوید: «چین هرگز در امور داخلی افغانستان مداخله نمی‌کند، هرگز به دنبال منافع خودخواهانه در افغانستان نیست و هرگز به اصطلاح حوزه نفوذ را دنبال نمی‌کند».

تحولات اخیر در جئوپولتیک جنوب آسیا

در سال‌های اخیر، جمهوری خلق چین به سرعت تعاملات دوجانبه خود را با افغانستان افزایش داده است. با این حال، فقدان ثبات، زیرساخت‌های اساسی و ظرفیت مدیریت کابل مانع از همکاری بیشتر چین و افغانستان شده است. حملات هدفمند پس از خروج ایالات متحده، ظرفیت محدود همکاری هر دو کشور را بیشتر روشن کرده است. در سال ۲۰۲۲، زمانی که شبه‌نظامیان داعش به سفارت‌های پاکستان و روسیه در کابل و همچنین هوتلی که توسط اتباع چین استفاده می‌شد، حمله کردند، چنین حملاتی هویدا شد.

پس از به قدرت رسیدن طا-لبان در کابل، حملات تروریستی ۵۰ درصد افزایش یافت. حتی تحریک طا-لبان پاکستان (TTP) اکنون با جستجوی یک پناهگاه امن در بخش‌هایی از افغانستان، از «عمق استراتژیک» بیشتری برخوردار است. تحریک طا-لبان پاکستان همچنین از جدایی‌طلبان بلوچ در پاکستان حمایت کرده است که به طور منظم شرکت‌های مرتبط با دهلیز اقتصادی چین و پاکستان CPEC و اتباع چین را در ایالت بلوچستان هدف قرار می‌دهند.

در نتیجه، پکن هم بحث‌های دوجانبه سطح بالا را با همتایان افغانستانی خود دنبال کرده و هم چندین دور از اجلاس‌های چندجانبه، مانند نشست غیررسمی وزرای خارجه درباره افغانستان در سمرقند با شرکت چین، روسیه، پاکستان، ایران و ازبیکستان دایر کرده است. این بحث‌ها در درجه اول حول محور نیاز به تضمین ثبات منطقه‌ای از طریق فرصت‌های اقتصادی بیشتر بوده است.

برای افغانستان، جمهوری خلق چین بادوام‌ترین بازیگر اقتصادی برای تعامل است، اما تنها گزینه نیست. به‌رغم درگیری‌های اخیر طا-لبان با گشت‌های مرزی پاکستان و ایران، این دو کشور همچنان قوی‌ترین نفوذ جئوپولتیکی را در کابل دارند و اولی از طا-لبان به‌عنوان گروه نیابتی برای مقابله با هند حمایت می‌کند و دومی از طریق پیوندهای عمدتاً فرهنگی و تجاری‌اش.

هر سه کشور برنامه‌های جئواستراتژیک متفاوتی در رابطه با سیاست خود در افغانستان دارند و در جایی که چنین منافعی با هم همگرا شوند، همکاری به وجود می‌آید.

نتیجه

تحت حاکمیت طا-لبان، افغانستان به طور قطع به ایجاد روابط کاری سازنده با چین از طریق کمربند و جاده BRI و بازدیدهای دیپلماتیک در سطح بالا ادامه خواهد داد. مقامات در کابل آشکارا از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی چین و اقدامات دیپلماتیک برای تضمین ثبات منطقه‌ای استقبال می‌کنند. به طور قطع، طا-لبان به دنبال روابط دیپلماتیک «با همه کشورهای جهان» هستند. با این وجود، ناتوانی کابل در کاهش حملات هدفمند ستیزه‌جویان و مشارکت استراتژیک نزدیک‌تر پکن با اسلام‌آباد و همچنین نبرد جئواستراتژیک با واشنگتن، موانع بزرگ‌تری هستند که مانع همکاری ملموس برای سرمایه‌گذاری‌های بزرگ‌تر می‌شوند. حملات هدفمند مداوم علیه اتباع چین و دارایی‌ها در پاکستان، نیاز به اتخاذ رویکرد محتاطانه نسبت به سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک در جنوب آسیا را نشان داده است. در نهایت، رابطه همکاری بین چین و افغانستان تنها در صورتی می‌تواند تسریع شود که شرایط امنیتی اجازه دهد ثبات بیشتری در کشوری که از قبل ناآرام بوده، افزایش یابد. این امر همچنین به معنای افزایش حایل چین در آسیای مرکزی برای جلوگیری از دسترسی بیشتر امریکا به زمین‌های اوراسیا است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا