چگونه سیاست روسیه نسبت به افغانستان اشتباه پیش رفت
اگرچه افغانستان و آسیای مرکزی از دیرباز محل بازیهای بزرگ بودهاند، اما تعداد کمی از بازیگران دخیل در منطقه محدودیتهای قدرت خود را درک کردهاند
مانند بسیاری کشورهای دیگر در جهان، روسیه طی دهه گذشته دیدگاه خود را نسبت به طا-لبان که مدتها به عنوان یک تهدید تلقی میکرد، تغییر داده است. شکست ایالات متحده در افغانستان نشاندهنده این امر بود که توانایی ایالات متحده برای نفوذ و ایجاد نظم در سراسر جهان رو به افول است. زمانی که ایالات متحده افغانستان را ترک کرد، روسیه تسلط طا-لبان را به عنوان فرصتی برای گسترش نفوذ خود دید. با این حال، به نظر میرسد مسکو بیش از حد با اعتماد به نفس رفتار کرده است، چنانچه بسیاری انتخابهای استراتژیک این کشور به نتیجه نرسیده است.
ولادیمیر پوتین طا-لبان را در آغوش گرفت. وی از جامعه جهانی خواست ذخایر بانک مرکزی افغانستان را آزاد کند، برنامههای کمک مالی را به این کشور بازگرداند و به تدریج از طا-لبان در «خانواده متمدن ملتها» استقبال کند. رهبر روسیه استدلال میکند که چنین اقداماتی برای جلوگیری از «تجزیه» افغانستان ضروری است. وی همچنین گفت که روسیه در حال حرکت به سمت حذف طا-لبان از فهرست سازمانهای افراطیاش است. این کشور همچنین دیپلماتهای منصوب شده از سوی طا-لبان را تایید کرده، در حالی که از به رسمیت شناختن رسمی حکومت آنها سرباز میزند.
این تغییر قابل توجه رویکرد روسیه نسبت به طا-لبان فقط طی چند سال گذشته است. پوتین پس از رویکار آمدن در سال ۱۹۹۹، موضع سختی در قبال طا-لبان اتخاذ کرد. در مارچ ۲۰۰۰، مقامات ارشد کرملین به طا-لبان هشدار دادند که روسیه آماده است علیه کمپهای آموزشی چچنیها که در افغانستان فعالیت مشکوک دارند، حملات هوایی انجام دهد. در سال ۲۰۰۳، دادگاه عالی روسیه طا-لبان را به عنوان سازمان تروریستی معرفی کرد و فعالیت این گروه را در خاک روسیه ممنوع کرد؟
چه چیزی باعث چنین تغییر استراتژیک شد؟ اول، روسیه شاهد عملکرد فاجعهبار استراتژی نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده در افغانستان در طول جنگ بود. با پایان یافتن تلاشهای نظامی ایالات متحده، افغانستان به شدت ناامن شد. این امر به ویژه در مورد شمال افغانستان که همسایه کشورهای آسیای مرکزی است و پس از سالها پیشرفت آهسته، در تابستان ۲۰۲۱ به سرعت به دست طا-لبان افتاد، صادق است. تلاش رییس جمهور پیشین اشرف غنی برای کنترول متمرکز همراه با فقدان تفکر استراتژیک در واشنگتن در مورد تحولات افغانستان به فروپاشی سریع نظام کمک کرد.
دوم، روسیه افغانستان را مکانی میدانست که میتواند ایالات متحده را در رقابت استراتژیک جئوپلیتیکی دخیل کند. تحولات سوریه پس از ۲۰۱۱ و اوکراین پس از ۲۰۱۴ همکاری بین روسیه و نیروهای ناتو را در افغانستان تضعیف کرد. بیاعتمادی فزاینده به دلیل احیای رقابت بین این قدرتها در خاک افغانستان رونما شد. در شرایط دشوار روابط با کشورهای غربی، روسیه تلاش کرد فعالانهتر در روندهای افغانستان مشارکت کند و نفوذ و تواناییهای خود را در منطقه نشان دهد. در عین حال، خروج ایالات متحده و ناتو از افغانستان در سال ۲۰۲۱ فرصتی برای روسیه داد تا رهبری خود را در افغانستان تحکیم و آثار تعامل نظامی غرب را از بین ببرد.
روسیه تلاش کرد تا حضور نظامی-سیاسی خود را در آسیای مرکزی نیز تقویت کند. برای رهبری روسیه، حفظ و تقویت حضور نظامیاش در قرقیزستان و تاجیکستان از اهمیت ویژهای برخوردار بود، زیرا روسیه بدون اولویت دادن به تقویت مولفههای اقتصادی همکاری با کشورهای آسیای مرکزی به دنبال تقویت موقعیتاش است. بنابراین، در سال ۲۰۱۲ روسیه با تاجیکستان به توافق رسید تا میزبانی از پایگاه نظامی مسکو را تا سال ۲۰۴۲ تمدید کند. مدتی بعد، قرقیزستان تحت فشار فوقالعاده مسکو قرار گرفت تا قرارداد میزبانی از ایالات متحده و ناتو را بعد از سال ۲۰۱۴ تمدید نکند. همچنین گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه واحدهای اطلاعاتی ارتش روسیه به شبهنظامیان مرتبط با طا-لبان برای کشتن نیروهای امریکایی در افغانستان مخفیانه جوایز پیشنهاد کرده، نیز وجود دارد.
سوم، روسیه از طریق افغانستان میخواهد تسلط خود را بر آسیای مرکزی نشان دهد و اینکه رهبر پیشرو است و به جای پیروی از سیاست خارجی سایر کشورها، درک طالبان را در میان کشورهای منطقه تغییر دهد. با این حال، هیچ کشور آسیای مرکزی روابط خود را با طا-لبان قطع نکرد.
برعکس، آسیای مرکزی در تلاش است تا دهلیزهای ترانزیتی جدید را از طریق افغانستان در جنوب آسیا ایجاد کند. آسیای مرکزی آرامش نسبی افغانستان را پس از دههها تحول به عنوان یک فرصت مثبت مینگرد. توسعه زیرساختهای اتصال به طور بالقوه میتواند نقش قاطع ساختار حمل و نقل روسیه را در تامین تجارت خارجی با کشورهای منطقه تضعیف کند. بنابراین، مسکو تلاش میکند تا در این روند قرار گیرد و توسعه این پروژهها را هماهنگ کند.
طی چندین دهه، روسیه به دنبال پرورش وجهه خود به عنوان ضامن امنیت در افغانستان بوده است. این کشور از تسلط طا-لبان برای افزایش هشدار در آسیای مرکزی و تقویت حضور نظامی و سیاسیاش استفاده میکند. در دوره پسا فروپاشی جمهوری اسلامی افغانستان، مسکو نیاز داشت تا مشارکت فعال خود را در امور منطقهای نشان دهد و با انجام رزمایشهای نظامی در آسیای مرکزی، بر تضمینهای امنیتی تأکید کند. نمایش روابط نزدیک با جنبش طا-لبان همچنین نشانهای از آمادگی برای مبارزه با سرایت احتمالی افراطگرایان خشن مخالف طا-لبان مانند داعش شاخه خراسان، جنبش اسلامی ترکستان و جماعت انصارالله به داخل آسیای مرکزی است.
با وجود این، روسیه استراتژی جامعی نسبت به افغانستان تدوین نکرده است. سیاست مسکو همچنان تحت تأثیر واکنشهای تاکتیکی به تحولات است. به عنوان مثال، شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه روسیه در حال تسلیح جبهه مقاومت ملی (NRF) است؛ گروهی به رهبری احمد مسعود که مخالف حکومت طا-لبان است. رهبری جبهه مقاومت در تاجیکستان باقی مانده است؛ تصمیمی که احتمالاً از حمایت ضمنی روسیه برخوردار است. به این ترتیب، روسیه شرطهای خود را در برابر طا-لبان که با مخالفت سرسخت داعش روبرو است، بازی میکند. جنگ قدرت داخلی بین طا-لبان و دیگران، استراتژی روسیه در قبال افغانستان را پیچیده میکند. رهبری روسیه ممکن است از این بیم داشته باشد که رهبری طا-لبان، کمککنندگان امریکایی و غربی را سودآورترین حامیان خود بداند و برای دسترسی به کمکهای مورد انتظار، به ارتباط خود با آنها در مقایسه با روسیه ارزش قایل شود.
همکاری روسیه و چین در افغانستان در حال افزایش است. با این حال، اعتبار و ماهیت طولانیمدت این مشارکت نامشخص است. از سویی هم، واضح است که روسیه نسبت به دخالت نظامی چین در افغانستان محتاط خواهد ماند، زیرا این امر منافع این کشور را تهدید خواهد کرد. با این حال، عملکرد ضعیف روسیه در اوکراین باعث شده است که بسیاری از جمله چین، قابلیت دوام نیروهای روسی مستقر در تاجیکستان و قرقیزستان را زیر سئوال ببرند.
افغانستان ممکن است برای همیشه در سایه سیاست قدرتهای بزرگ باشد، اما سیاست، استراتژی نیست. اگرچه افغانستان و آسیای مرکزی از دیرباز محل بازیهای بزرگ بودهاند، اما تعداد کمی از بازیگران دخیل در منطقه محدودیتهای قدرت خود را درک کردهاند. در نهایت، این رقابت است که باعث بیثباتی در افغانستان میشود. این دقیقاً برعکس چیزی است که روسیه از طریق تعامل با طا-لبان به دنبال دستیابی به آن بود.