آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلترجمهمنطقه

۲۴ اسد/ شکست سیاست خارجی آمریکا

مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: کنون سه سال از ورود طالبان به کابل و بازپس‌گیری کنترل افغانستان می‌گذرد. عقب‌نشینی عجولانه امریکایی‌ها – و به‌ویژه صحنه‌های هرج و مرج در میدان‌هوایی کابل – شکست سیاست خارجی دولت بایدن، دیده می‌شود. اما شکست امریکا در افغانستان داستان بسیار طولانی‌تری دارد. برای درک آن، در این مطلب، پرداخته خواهد شد که چرا دو دهه برخی از باتجربه‌ترین مذاکره‌کنندگان جهان نتوانستند به توافقی دست یابند که صلح پایدار را برای این کشور به ارمغان آورند.

24 اسد/ شکست سیاست خارجی آمریکا

از میان بسیاری گام‌های اشتباه که ایالات متحده در جنگ دو دهه‌ای خود در افغانستان برداشت، یکی، فرصت از دست رفته با طالبان بود. در دسمبر ۲۰۰۱، درست چند هفته پس از تهاجم ایالات متحده به افغانستان، طالبان پیشنهادی به دولت بوش داد: جنگجویان آن حاضرند اسلحه‌های خود را زمین بگذارند، مشروط بر این‌که بتوانند بدون تعقیب و بازداشت در خانه‌های خود «با عزت» زندگی کنند.
این پیشنهاد در قالب پیامی به حامد کرزی رهبر سیاسی افغانستان ارائه شد. اگر پذیرفته می‌شد، ممکن بود از سال‌ها خونریزی و اشغال طولانی امریکا که با خواری ختم شد، جلوگیری کند. اما ایالات متحده در آن زمان از حملات ۱۱ سپتمبر متاثر بود و مصمم بود گروهی را که میزبان اسامه‌بن‌لادن رهبر القاعده است و از تحویل دادن او خودداری می‌کند، از بین ببرد. مقامات امریکایی حتی به این پیشنهاد پاسخ ندادند.
زلمی خلیل‌زاد، دیپلمات امریکایی که سال‌ها با افغانستان سر و کار داشت، بسیار دیرتر در سال ۲۰۲۱ فرصتی داشت تا از طالبان در مورد آن پیشنهاد آتش‌بس زودهنگام بپرسد. او از پاسخ متعجب شد. “آن‌ها فکر می‌کردند که ۲۰ سال جنگ و تلفات جانی تمام طرف‌ها به خاطر همین اشتباه بوده است.”
کنون سه سال از ورود طالبان به کابل و بازپس‌گیری کنترل افغانستان می‌گذرد. عقب‌نشینی عجولانه امریکایی‌ها – و به‌ویژه صحنه‌های هرج و مرج در میدان‌هوایی کابل – شکست سیاست خارجی دولت بایدن، دیده می‌شود.
اما شکست امریکا در افغانستان داستان بسیار طولانی‌تری دارد. برای درک آن، فارین پالیسی به دنبال بررسی این موضوع برآمد که چرا دو دهه برخی از باتجربه‌ترین مذاکره‌کنندگان جهان نتوانستند به توافقی دست یابند که صلح پایدار را برای این کشور به ارمغان آورند.
بر بنیاد گفت‌وگو با بازیگران اصلی، این امر پس از شوک ۱۱ سپتمبر داستانی از سوء‌تفاهم‌ها، فرصت‌های از دست رفته و خودخوشی – همراه با تمایل امریکا به اقدام نظامی تا دیپلماسی – است. در حالی که طالبان خودشان صلح‌طلب نبودند، حداقل آمادگی اولیه خود را برای مذاکره نشان داده بودند.
سوء‌تفاهم‌ها و فرصت‌های از دست رفته در مراحل پایانی تهاجم ایالات متحده، زمانی که دولت بوش طالبان را متواری و سرنگون و تمرکزش به سمت عراق تغییر کرد، آغاز شد. دولت (امریکا) که به آنچه «ملت‌سازی» می‌خواند علاقه‌ای نداشت، از سازمان ملل خواست وظیفه ایجاد نظم سیاسی جدید را بر عهده گیرد.
نتیجه، کنفرانسی بود که با عجله در دسمبر ۲۰۰۱ در شهر بن آلمان برگزار شد و کرزی را به عنوان رهبر موقت جدید معرفی کرد. اما در راستای خواست ایالات متحده، طالبان از گروه‌های سیاسی افغانستان که برای شرکت در آن دعوت شده بودند، کنار گذاشته شد.
برای سازمان ملل متحد و اکثر نمایندگان افغانستان، این نشست فرصتی بود برای راه‌اندازی روند صلحی که به جنگ بی‌پایان این کشور پایان دهد – جنگی که از زمان تهاجم شوروی در اواخر دهه ۱۹۷۰ به اینسو جریان داشت.
اما برای دولت بوش، به گفته بارنت روبین، دانشمند علوم سیاسی امریکایی که در آن زمان به نماینده سازمان ملل متحد در این نشست مشاوره می‌داد، کنفرانس بن صرف وسیله‌ای برای «تثبیت پیروزی در جنگ علیه تروریزم» بود. وی گفت: “شما می توانید تمام اظهارات همه مقامات امریکایی را بررسی کنید. در مورد صلح در افغانستان کلمه‌ای نخواهید یافت.”
آن نظم جدید، که در کنفرانس بن مورد توافق قرار گرفت، شامل طرح‌هایی برای انتخابات و قانون اساسی جدید بود که به شمول سایر موارد، حقوق زنان را تثبیت می‌کرد. همچنین دوره خوش‌بینی را در افغانستان آغاز کرد و میلیون‌ها تبعیدی افغانستانی در چند سال آینده به کشورشان بازگشتند و امیدوار بودند که کشورشان با حمایت غرب در مسیر ثبات قرار گیرد.
اما توافق بن، که به سرعت جفت و جور شد، منجر به تقویت اختلافات قدیمی و ایجاد شکاف‌های جدید شد. روبین گفت: “مسائل سیاسی بنیادی حتی در بن بیان نشد، چه رسد به حل و فصل آن.” این امر  باعث شد طالبان که احساس می‌کردند در حاشیه هستند با کمک حامیان مالی‌اش در پاکستان، دوباره سلاح به دست گیرند.
در واکنش، ایالات متحده اهداف ضد تروریزم خود را که تلاش برای نابودی طالبان بود، دوچندان کرد. حتی چهره‌هایی که سعی در ادامه گفت‌وگو داشتند، دستگیر شدند، مانند ملا عبدالسلام ضعیف، سفیر سابق طالبان در پاکستان.
در سال‌های بعد، با گسترش شورش طالبان، دولت ضعیف، از هم‌پاشیده و وابسته به کمک‌ها در افغانستان با مشکل مواجه شد. با افزایش تعداد کشته‌شدگان حملات شبانه و حملات هوایی ایالات متحده، حمایت از آن‌ها افزایش یافت. اما طالبان و برخی از متحدان اروپایی امریکا اولین کسانی بودند که تلاش‌ها را برای گفت‌وگو احیا کردند.

یکی از این متحدان ناروی بود که در افغانستان نیرو داشت اما در سایر درگیری‌ها نیز میانجی‌گری می‌کرد. لیزا گلدن، مدیر بخش صلح و آشتی وزارت خارجه ناروی، گفت که دولت او به سرعت به این نتیجه رسیده است که “فقط راه‌حل نظامی نمی‌تواند صلح و ثبات را به افغانستان به ارمغان بیاورد.” گلدن به یاد می‌آورد روابطی که با نمایندگان طالبان برقرار کرد، منجر به یک سری جلسات در اتاق‌های هتل شد، “با سبدهای میوه‌ که آن‌ها بین ما گذاشتند.”
ملا محمد عمر رهبر طالبان برای نشان دادن حمایتش از گفت‌وگوها در سال ۲۰۰۹ دستیار مورد اعتماد خود را برای برقراری تماس با مقامات امریکایی و اروپایی اعزام کرد.
اما نزدیک به یک دهه پس از جنگ افغانستان، نگرش‌های تثبیت‌شده امریکا در قبال طالبان، شروع هر گونه گفت‌وگو را دشوار کرد. طیب آقا، دستیار ملا عمر، به خاطر این خطر که ایالات متحده او را بازداشت و به زندان گوانتانامو بفرستد، مجبور شد از طریق واسطه‌ها کار کند و به صورت مخفیانه به خاورمیانه سفر کند تا جلساتی را ترتیب دهد.
باراک اوباما به عنوان رییس جمهور امریکا، در آن زمان وارث جنگ شده بود و ریچارد هالبروک دیپلمات کهنه‌کار امریکایی را به عنوان نماینده خود برای این منطقه منصوب کرده بود. بخشی از صحبت‌های هالبروک این بود که با طالبان صحبت کند و روبین را به عنوان یکی از مشاوران خود دخیل کرد. روبین گفت، اما ایالات متحده تا کنون “در قبال حل و فصل سیاسی” و همچنین در مورد چگونگی تعامل با طالبان هیچ سیاستی ندارد.
در نهایت، وقتی مقامات امریکایی مجوز ملاقات را گرفتند، فقط آغا، فرستاده طالبان بود که مجموعه‌ای از پیشنهادات و خواسته‌ها داشت – طرف امریکایی دست خالی آمده بود. مرگ ناگهانی هالبروک، در اواخر ۲۰۱۰، دوباره این تلاش آزمایشی ایالات متحده برای گفت‌وگو با طالبان را متوقف کرد. هنگامی که جانشین او منصوب شد، روبین و همکارانش، تحت تأثیر اطلاعات درزشده از پنتاگون و جامعه اطلاعاتی، خود را تضعیف شده دیدند. آن‌ها امیدشان به افزایش نیروهای امریکایی بود، نه ایجاد صلح. روبین گفت: “بیشتر دولت علیه ما بود.”
بنابراین، این روند همین‌طور پیش رفت، با سوء‌تفاهم‌ها و اختلاف نظرها، تلاش‌ها برای پیشبرد گفت‌وگوها در حالی که خونریزی‌ افزایش یافت. قرارداد طالبان برای افتتاح یک دفتر سیاسی در قطر در سال ۲۰۱۳ زمانی که دولت افغانستان با وضعیت شبه‌رسمی آن مخالفت کرد، از هم پاشید. در آن زمان، دو سال از کشته شدن بن لادن توسط ایالات متحده می‌گذشت و پنتاگون در حال کاهش تعداد سربازان خود بود، با برنامه‌هایی برای نیروهای دولتی افغانستان که رهبری را بر عهده گیرند. اما همان‌طور که سهیل شاهین سخنگوی آن‌ها در آن زمان به خود می‌بالید، قدرت طالبان فقط افزایش یافته بود.
دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا، رویکرد متفاوتی را به کاخ سفید ارائه کرد – عزم برای خروج نیروهای امریکایی صرف نظر از این‌که برای دولت افغانستان چه معنایی خواهد داشت. اما در آن زمان، اهرم فشار ایالات متحده ضعیف شده بود. لورل میلر که در آغاز دولت ترامپ به عنوان نماینده ویژه موقت ایالات متحده برای افغانستان و پاکستان خدمت می‌کرد، گفت: “به جای این‌که در اوج قدرت ایالات متحده و ضعف قدرت و توانایی طالبان در افغانستان مذاکره کنیم، زمانی آن را جدی گرفتیم که واضح بود ایالات متحده در راه خروج است و طالبان در حال پیشرفت مداوم.”
ترامپ به خلیل‌زاد دستور داد تا در مورد خروج مذاکره کند، اما این بدان معناست که نگرانی اصلی ایالات متحده خروج سالم بود، نه دستیابی به صلح در افغانستان. این امر با این واقعیت تأکید می‌شود که تنها مذاکره کنندگان امریکایی و طالبان در مراحل اولیه با یکدیگر ملاقات کردند و دولت افغانستان را به حاشیه راندند. این ترتیب منعکس‌کننده مسیر کنار گذاشته شدن طالبان در بن در سال ۲۰۰۱ بود.
ایالات متحده و طالبان موفق شدند به یک توافق دست یابند: توافق دوحه، که در فبروری ۲۰۲۰ امضا شد. قرار بود مذاکرات تقسیم قدرت بین طالبان و دولت افغانستان دنبال شود. اما از آنجایی که ایالات متحده قبلاً بر سر تاریخ خروج نیروهای خود توافق کرده بود، طالبان انگیزه واقعی برای چانه‌زنی بیشتر نداشتند. جنرال جوزف ووتل، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹، گفت: “این کار را برای طالبان بسیار آسان کرد تا فقط منتطر خروج ما بمانند.”
حمدالله محب، که در آن زمان به عنوان مشاور امنیت ملی اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان خدمت می‌کرد، خلیل زاد را متهم کرد که در مذاکرات خود دولت افغانستان را کنار گذاشته است و آن را رفتار استعماری خواند.

خلیل‌زاد، در مصاحبه‌ای این اتهامات را رد کرد و اصرار داشت که غنی و مقامات او را به طور کامل در جریان گذاشته است. اما او اذعان کرد که “تصمیم آگاهانه‌ای” وجود داشت که خروج امریکا را به توافق بین دولت غنی و طالبان گره نزند، زیرا این نگرانی وجود داشت که هرگونه ارتباطی خروج آن‌ها را به تاخیر می‌اندازد. دولت غنی تلاش کرد تا خود را با واقعیت جدید ایجاد شده در توافق وفق دهد و نتوانست با طالبان به توافق برسد.
برای افغان‌های مسن‌تری که تحت حکومت اول طالبان زندگی می‌کردند و دیگرانی که زیر چتر اشغال بیست ساله ایالات متحده به کامیابی رسیده بودند، بازگشت چشمگیر این گروه به قدرت در اگست ۲۰۲۱، ویران‌گر بود. بسیاری از افغانستانی‌ها برای سوار شدن به پروازهای تخلیه در میدان‌هوایی کابل هجوم آوردند. زنان افغانستان برای یک واقعیت جدید آماده شدند – با محدودیت‌های شدید بر زندگی روزمره شان.
سه سال بعد، دختران بالاتر از صنف ششم هنوز اجازه حضور در مکتب را ندارند. در حالی که جامعه بین‌المللی طالبان را به کاهش محدودیت ها تحت فشار قرار می‌دهد، این گروه از ادامه تحریم غرب و امتناعش از به رسمیت‌شناسی حکومت شان انتقاد می‌کند.
خلیل‌زاد در این مصاحبه اذعان داشت که افغانستان “در محدودیت‌های که نیروی نظامی می‌تواند به دست آورد”، درسی برای ایالات متحده بوده است. او گفت که واشنگتن در جنگ با تروریزم پس از ۱۱ سپتمبر اشتباهات زیادی در عراق و افغانستان مرتکب شده است. او گفت: “سیاست‌هایی که ما در پیش گرفتیم، نیروهایی که تقویت کردیم، به طور قابل توجهی به تغییراتی کمک کردند که با ارزش‌های ما و احتمالاً حداقل پس از یک دوره معین، با منافع ما همخوانی نداشت.”

نویسنده: اندرو نورث
منبع: فارین پالیسی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا